بوئی که ز چین سر زلفت بمن آید
خوشتر ز دم نافه مشک ختن آید
جز قامت رعنای تو بالا ننماید
سروی که ازو بوی گل و یاسمن آید
میگون لب شیرین تو چون در نظرآرم
در دیده غمدیده عقیق یمن آید
با کوثر اگر وصف لب لعل تو گویم
آبش ز خوشی سخنم در دهن آید
در تاب و سرافکنده بود سرو چو نرگس
گر قد چو شمشاد تو سوی چمن آید
آمد بلب از چاه زنخدان تو جانم
گر در کفش از زلف تو مشکین رسن آید
بر آتش اندوه دلم آب فشاند
بادی که ز خاک سر کویت بمن آید
آمد بدل ابن یمین دوش خیالت
چون یوسف مصری که به بیت الحزن آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و خوشبویی معشوق است. شاعر به بوی خوشی که از زلف معشوقش ناشی میشود اشاره میکند و آن را خوشتر از بوی مشک ختن میداند. او قامت معشوق را به سروی تشبیه میکند که بوی گل و یاسمن میدهد. همچنین، لبهای شیرین او را توصیف کرده و میگوید که یاد آنها برایش خوشی به ارمغان میآورد. شاعر به نرمی و زیبایی معشوق اشاره میکند که مانند نرگس یا شمشاد است. در ادامه، وی از درد و اندوه دلش میگوید و بیان میکند که یاد معشوقش مانند بادی است که آرامش میآورد. در پایان، شاعر به خیال معشوقش اشاره میکند که مانند یوسف مصری به دلش میآید و آرامشاش را بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: عطر و بویی که از چینهای موی تو به من میرسد، برایم دلنشینتر از عطر مشک ختن است.
هوش مصنوعی: تنها قد خوشفرم و زیبای توست که میتواند درخشندگی و زیبایی خود را نشان دهد، مانند درخت سرو که فقط از تو بوی گل و یاسمن میوزد.
هوش مصنوعی: وقتی لبهای شیرین تو را در ذهنم مجسم میکنم، در چشمان غمگینم گویی عقیق یمن را میبینم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیبایی لبهای تو را با کوثر (بهشتی) توصیف کنم، خوشحالی من آنقدر زیاد است که مثل آب در دهانم میآید.
هوش مصنوعی: سرو در حال ناز و غمگینی بهنظر میرسد، شبیه نرگسی که گلدانی است. اگر قامت تو مانند شمشاد باشد، به سوی باغ میآیی.
هوش مصنوعی: بلبل از چاه زنخدان تو به آواز درآمده است، جانم، اگر زلف تو مثل ریسمانی مشکین در دستانم باشد.
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی که از سمت خاک کوی تو میوزد، بر آتش دل غمگین من آب میریزد.
هوش مصنوعی: در خواب یا خیال، تصویر تو به من نمایان شد، مانند یوسف مصری که به خانهی غم و اندوهش وارد میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر باد، که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد، کجا بروزد آن باد
گویی: مگر آن باد همی از ختن آید
نی نی، ز ختن باد چنو خوش نوزد هیچ
[...]
هر باد که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد
گویی مگر آن باد همی از ختن آید
هر شب نگرانم بیمن تا تو بر آیی
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید
کوشم که بپوشم صنما نام تو بر خلق
ز اوّل سخنی نام تو اندر دهن آید!
هر باد کی از سوی بخارا بمن آید
زوبوی گل و مشک و نسیم سمن آید
برهرزن و هر مرد کجا بروزد آن باد
گوید مگر آن باد همی از ختن آید
نه نه زختن باد چنان خوش نوزد هیچ
[...]
روزی که جفاهای تو بر یاد من آید
دل نوش کند غصه و از خویشتن آید
چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم
مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید
گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.