گنجور

 
ابن یمین

بوئی که ز چین سر زلفت بمن آید

خوشتر ز دم نافه مشک ختن آید

جز قامت رعنای تو بالا ننماید

سروی که ازو بوی گل و یاسمن آید

میگون لب شیرین تو چون در نظرآرم

در دیده غمدیده عقیق یمن آید

با کوثر اگر وصف لب لعل تو گویم

آبش ز خوشی سخنم در دهن آید

در تاب و سرافکنده بود سرو چو نرگس

گر قد چو شمشاد تو سوی چمن آید

آمد بلب از چاه زنخدان تو جانم

گر در کفش از زلف تو مشکین رسن آید

بر آتش اندوه دلم آب فشاند

بادی که ز خاک سر کویت بمن آید

آمد بدل ابن یمین دوش خیالت

چون یوسف مصری که به بیت الحزن آید

 
 
 
رودکی

هر باد، که از سوی بخارا به من آید

با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید

بر هر زن و هر مرد، کجا بروزد آن باد

گویی: مگر آن باد همی از ختن آید

نی نی، ز ختن باد چنو خوش نوزد هیچ

[...]

ابوسعید ابوالخیر

هر باد که از سوی بخارا به من آید

با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید

بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد

گویی مگر آن باد همی از ختن آید

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
میبدی

هر شب نگرانم بیمن تا تو بر آیی

زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید

کوشم که بپوشم صنما نام تو بر خلق

ز اوّل سخنی نام تو اندر دهن آید!

محمد بن منور

هر باد کی از سوی بخارا بمن آید

زوبوی گل و مشک و نسیم سمن آید

برهرزن و هر مرد کجا بروزد آن باد

گوید مگر آن باد همی از ختن آید

نه نه زختن باد چنان خوش نوزد هیچ

[...]

اثیر اخسیکتی

روزی که جفاهای تو بر یاد من آید

دل نوش کند غصه و از خویشتن آید

چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم

مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید

گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه