گنجور

 
۱۷۸۱

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

... وادی درد و بلا در عشق هر یک منزلست

کرده ام عزم سفر منزل بمنزل می روم

می روم سویش باستقبال و خوشحالم که باز ...

هلالی جغتایی
 
۱۷۸۲

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵

 

... بلای عشق و اندوه غریبی این چه حالست این

که نی رای سفر دارم نه یارای مقامت هم

سلامت باش ای ناصح ملامت کن هلالی را ...

هلالی جغتایی
 
۱۷۸۳

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۶

 

... به کوی دوست هلالی ز راه کعبه مپرس

تو ساکن حرمی از سفر چه می پرسی

هلالی جغتایی
 
۱۷۸۴

هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۵ - در صفت معراج آن صدر بدر کاینات و مفخر موجودات

 

... زمین را خود نداند نیست یا هست

چو سالک در پیش رنج سفر نه

جهان طی کرده و کس را خبر نه ...

هلالی جغتایی
 
۱۷۸۵

هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۱۷ - حکایت خواجه که غلام صاحب جمال خود را بعاشق بخشید و بواسطه آن جمال با کمال فرزند خویش را دید

 

... دل او خرم از باغ وصالش

دمی کان خواجه آهنگ سفر داشت

بملک خود یکی زیبا پسر داشت ...

... بآیین جوانی سر برآورد

بآهنگ پدر عزم سفر کرد

بسوی ملک ترکستان گذر کرد ...

هلالی جغتایی
 
۱۷۸۶

هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۳۵ - حکایت عاشقی که بپای توکل راه برید و در منزل اول بکعبه وصال رسید

 

... چو عشاق این حکایت را شنودند

در اسباب سفر کوشش نمودند

یکی از عاشقان بی تحمل ...

... رسانیدش بمنزلگاه مقصود

بلی هرکس توکل همسفر یافت

بیک منزل وصال کعبه دریافت ...

هلالی جغتایی
 
۱۷۸۷

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲

 

... بلای نیستی از انفعال کشت مرا

نه اختیار اقامت نه اقتدا سفر

نه احتمال تجرد نه اعتبار غنا ...

فضولی
 
۱۷۸۸

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۶

 

... نیست یاری که بگویم غم اغیار باو

زین دیارم بهمین واسطه میل سفر است

بکه گویم غم دل پیش که بگشایم راز ...

فضولی
 
۱۷۸۹

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

... که از ظهور محمد بدل به ایمان شد

بیک سفر که درو حرم دو قلعه گرفت

شکوه و دولت و اقبال تو دو چندان شد ...

فضولی
 
۱۷۹۰

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

... مثال حکم تو بر هر چه می شود ایراز

تو بر سمند سفر زین عزم بربستی

فلک رساند بمجموع دشمنان آواز ...

فضولی
 
۱۷۹۱

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - ستایش مصطفی چلبی

 

... مورز نفرت هم شهریان بدین منوال

شنیده ام که ز بابل سر سفر داری

بعزم روم پی اکتساب فضل و کمال ...

فضولی
 
۱۷۹۲

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۴۳

 

... شدند جانب کوفه ز شهر بصره روان

قضا رسید در اثنای ره ز ربح سفر

تن برادر مه را نماند تاب و توان ...

فضولی
 
۱۷۹۳

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

... پای در راه بلا نه که تقرب یابی

حاصل رنج سفر لذت طوف حرم است

عمر چون می گذرد بی اثر ذوق مباش ...

فضولی
 
۱۷۹۴

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

... مدتی خون دلم داشت اقامت در چشم

پی آن سرو سفر کرده روانست امروز

دیده بودم خم گیسوی تو امشب در خواب ...

فضولی
 
۱۷۹۵

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

... کشور عشق بتیغ مژه ات یافت نسق

سالک راه ترا خون جگر زاد سفر

مصحف روی ترا پیر خرد طفل سبق ...

فضولی
 
۱۷۹۶

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

... که صبح آید کشد تیغ و کند قربانم آن قاتل

ز کویش کرده ام عزم سفر ای گریه کاری کن

که در اول قدم ماند مرا از اشک پا در گل ...

فضولی
 
۱۷۹۷

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

... کوه دردی با تن چون برگ کاهی می برم

از سر کویت سفر نوعیست از دیوانگی

این قدر من هم بکوی عقل راهی می برم ...

فضولی
 
۱۷۹۸

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

... کوه دردم از سر کویت گرانی می برم

از درت صد داغ بر دل می کنم عزم سفر

دسته گل زین ریاض کامرانی می برم ...

فضولی
 
۱۷۹۹

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

... همعنان ماست غم تا رفته ایم از کوی تو

در جهان زین ناملایم تر سفر کم کرده ایم

بی رخت قطع نظر از دیدن عالم نکرد ...

فضولی
 
۱۸۰۰

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

شد آن گل چهره باز از خانه با عزم سفر بیرون

مرا صد قطره خونابه شد از چشم تر بیرون ...

فضولی
 
 
۱
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۱۸۱