از پی آن دلبر شیرین شمایل می روم
دل پی او رفت و من هم از پی دل می روم
می روم نزدیک آن قصاب و گو: خونم بریز
من هلاک قتل خویشم، سوی قاتل می روم
گر زند تیغ، از سر کویش نخواهم رفت، لیک
چند گامی همچو مرغ نیم بسمل می روم
چون بکوی او روم ترسم رقیبان پی برند
زانکه من در گریه خود پای در گل می روم
ای که می گویی: برو، تحصیل درس عشق کن
می روم، اما پی تحصیل حاصل می روم
وادی درد و بلا در عشق هر یک منزلست
کرده ام عزم سفر، منزل، بمنزل می روم
می روم سویش باستقبال و خوشحالم که باز
می رسد اقبال و من هم در مقابل می روم
در ره عشق، ای هلالی، از من آگاهی مجو
زانکه من این راه را بسیار غافل می روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از چمن افغان کنان بیرون چو بلبل می روم
بی دماغم در سراغ نکهت گل می روم
در بساطم زاد راهی نیست جز سرگشتگی
گرد بادم در بیابان توکل می روم
می کنند آزادگان اول فلک را پایمال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.