گنجور

 
۱۷۸۱

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد

قوت جانم زد و یاقوت شکر بار نداد

آن درختی که همه عمر بکشتم به امید

دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد

شب تاریک چو من حلقه زدم بر در او

بار چون داد دل او که مرا بار نداد

این چنین کار از آن یار مرا آمد پیش ...

سنایی
 
۱۷۸۲

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

... داغ حسرت عاشقان را سر به سر بر دل نهاد

دلبران بی دل شدند زانگه که او بربست بار

عاشقان دادند جان چون پای در محمل نهاد ...

سنایی
 
۱۷۸۳

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

... زان کمر طرف بر میان من است

بار آن بر میان چه خواهی کرد

ای چو جان و دلم به هر وصلت ...

سنایی
 
۱۷۸۴

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

... این دو سه روز غم وصال و فراقت

اینهمه آشوب کار و بار نیرزد

روز شود در شمارم از غم جانان ...

سنایی
 
۱۷۸۵

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

... زلفی که درو مرتدی و کفر نشان بود

بنمود رخ و روم به یک بار بشورید

آیین بت و بتگری از دیدن آن بود ...

سنایی
 
۱۷۸۶

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

... گر دل من چون جحیم و دیده چون جیحون شود

بار اندوهان من گردون کجا داند کشید

خاصه چون فریادم از بیداد بر گردون شود ...

سنایی
 
۱۷۸۷

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

روزی بت من مست به بازار برآمد

گرد از دل عشاق به یک بار بر آمد

صد دلشده را از غم او روز فروشد ...

... تا سوسن و شمشاد ز گلزار برآمد

و آن شب که مرا بود به خلوت بر او بار

پیش از شب من صبح ز کهسار برآمد

سنایی
 
۱۷۸۸

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

هر که در کوی خرابات مرا بار دهد

به کمال و کرمش جان من اقرار دهد

بار در کوی خرابات مرا هیچ کسی

ندهد ور دهد آن یار وفادار دهد

در خرابات بود یار من و من شب و روز

به سر کوی همی گردم تا بار دهد

ای خوشا کوی خرابات که پیوسته در او ...

سنایی
 
۱۷۸۹

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

... در شهر شما کس را خود مزد نباید

گویند سنایی را شد شرم به یک بار

رفتن به خرابات ورا شرم نیاید ...

سنایی
 
۱۷۹۰

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

ای من غلام عشق که روزی هزار بار

بر من نهد ز عشق بتی صد هزار بار

این عشق جوهریست بدانجا که روی داد ...

سنایی
 
۱۷۹۱

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

جانا ز غم عشق تو من زارم من زار

از توده سیسنبر در بارم در بار

هر چند که بیزار شدم من ز جفاهات ...

سنایی
 
۱۷۹۲

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

... ما را به نزد هیچ کسی زینهار نیست

خواهیم زینهار به روزی هزار بار

سنایی
 
۱۷۹۳

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

... به نزدیک من از شق زهی شور و زهی شر

به درگاه تو از حسن زهی کار و زهی بار

به بالا و کمرگاه به زلفین و به مژگان ...

... یکی گلبنی از روح گلت عقل و گلت عشق

زهی بیخ و زهی شاخ و زهی برگ و زهی بار

بهشت از تو و گردون حواس از تو و ارکان ...

... همه دل سوختگان را از سر زلف و زنخدانت

زهی جاه و زهی چاه زهی بند و زهی بار

به نزدیک سناییست ز عشق تو و غیرت ...

سنایی
 
۱۷۹۴

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم

به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادم ...

سنایی
 
۱۷۹۵

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

... ما به آب قوت علوی برو برنم زنیم

بار خدمت را به کشتی سعادت در کشیم

پس خروشی بر کشیم و کشتی اندر یم زنیم ...

سنایی
 
۱۷۹۶

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

... روز چون زلف تو سیه کردم

دست بر دل هزار بار زدم

خاک بر سر هزار ره کردم ...

سنایی
 
۱۷۹۷

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

... جان و دل و دین از پی حاجات تو دارم

یک بار مناجات تو در وصل شنیدم

بار دگر امید مناجات تو دارم

هر چند به بد قصد کنی جان و سر تو ...

سنایی
 
۱۷۹۸

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم

دیده حمال کنم بار جفای تو کشم

ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد

چون به دل بار سرافیل وفای تو کشم

چکند عرش که او غاشیه من نکشد ...

سنایی
 
۱۷۹۹

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم

گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم ...

... به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من

نبردست ای عجب هرگز جزین یکبار فرمانم

شفیع آرم که را دیگر که را گویم که را خوانم ...

سنایی
 
۱۸۰۰

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

... چون چراغ و باغ و با هم با باد و هم با باده ایم

برنتابد بار نازش دل همی از بهر آنک

دل همی گوید گر او سادست ما هم ساده ایم ...

سنایی
 
 
۱
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۶۵۵