گنجور

 
سنایی

صحبت معشوق انتظار نیرزد

بوی گل و لاله زخم خار نیرزد

وصل نخواهم که هجر قاعدهٔ اوست

خوردن می محنت خمار نیرزد

ز آن سوی دریای عشق گر همه سودست

آن همه سود آفتِ گذار نیرزد

این دو سه روز غم وصال و فراقت

این همه آشوب کار و بار نیرزد

روز شود در شمارم از غم جانان

خود عمل عاشقی شمار نیرزد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۱۱۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم