گنجور

 
۱۲۶۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۲

 

... شیر بی عدل تو از آهو نیابد زینهار

روزگار تو سزد گر بنده باشد هفت چرخ

تا تو اندر پادشاهی پیشه داری هشت کار ...

امیر معزی
 
۱۲۶۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۰۴

 

... مدح سلطان هست بر جان خردمندان نگار

دوستان و دشمنانش را بلندی داد چرخ

دوستانش را ز تخت و دشمنانش را ز دار ...

امیر معزی
 
۱۲۶۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰

 

... فخر او جویند وز هفت آسمان دارند عار

گر نیی بر چرخ و هستی بر زمین نشگفت از آنک

باشد اندر قعر د ریا جای در شاهوار ...

... انتظار و مهلت از مقصود تو دورست از آنک

چرخ با تو یکدل است و بخت با تو سازگار

چرخ نگذارد که در مقصود تو مهلت رود

بخت نپسندد که باشی مدتی در انتظار ...

امیر معزی
 
۱۲۶۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱

 

... تا بحر بینی و صدف و در شاهوار

اختر سزد ز چرخ و در از بحر وزر زکوه

بر دست راد و خامه و توقیع او نثار ...

... بر لطف و رحمت و کرم آفریدگار

از قد ر و احتشام تو بر چرخ و بر زمین

خدمت همی کنند به روزی هزار بار ...

... تا دید روزگار که من مادح توام

از حادثات چرخ مرا داد زینهار

زان کرد سخت جامه شعرم لباس خویش ...

امیر معزی
 
۱۲۶۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۳

 

... در ملک یک مخالف و در دهر یک حصار

چرخ است ملک و طلعت او همچو آفتاب

باغ است دین و همت او همچو نوبهار ...

... از بخت بی ستایش او نیست هیچ شغل

در چرخ بی پرستش او نیست هیچ کار

او را ستای تا شوی از بخت نیکنام

او را پرست تا شوی از چرخ بختیار

گر یمن و یسر خواهی او را ببین که هست ...

... خسرو تو باش و حکم تو ران و جهان تو گیر

تا خاک را سکون بود و چرخ را مدار

با صد هزار نصرت و سیصد هزار فتح ...

امیر معزی
 
۱۲۶۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۵

 

... یاد دولت نوش کن تلقین دولت گوش دار

تاچهار ارکان همی باشند زیر هفت چرخ

باد زیر دولت و فرمان تو هفت و چهار ...

امیر معزی
 
۱۲۶۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۶

 

... یا شخص همایون تو بر مرکب رهوار

آن چرخ بسیط است که در بحر محیط است

یا تیغ گهر دار تو در دست گهربار ...

امیر معزی
 
۱۲۶۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۸

 

... خیری است در شریعت و اسلام پایدار

دیوار آن چو چرخ بلندست بی گزند

بنیاد آن چو کوه گران است استوار ...

امیر معزی
 
۱۲۶۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱۹

 

... رای صواب او ز بلندی و روشنی

از چرخ ننگ دارد و از آفتاب عار

وآنجا که عدل باید و انصاف و راستی ...

امیر معزی
 
۱۲۷۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲

 

... برد و سلام بیند اگر بگذرد به نار

ای آفتاب چرخ معالی اگر نبود

یک سال بر مراد دلم چرخ را مدار

آن سال درگذشت و به فر تو یافتم ...

امیر معزی
 
۱۲۷۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۳

 

... بی هوای او نباشد مهر تابان را مسیر

بی مراد او نباشد چرخ گردان را مدار

شمس بودی عقل او گر شمس بودی بی زوال ...

... زیر فرمان تو باد اقبال و دولت صدهزار

هر کجا رای تو باشد چرخ بر تو مهربان

هرکجا عزم تو باشد دهر با تو سازگار ...

امیر معزی
 
۱۲۷۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۶

 

... بند شاهی شد به حزم استوارش استوار

چرخ نتواندگشا ن جز به شکر او زبان

تا میان در خدمت او بسته دارد روزگار ...

امیر معزی
 
۱۲۷۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۷

 

... بی حکم تو مباد سکون و مدار ملک

تا خاک را سکون بود و چرخ را مدار

امیر معزی
 
۱۲۷۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸

 

... بر آتش سوزنده شده ابر گهر بار

با چرخ برابر شده آتش زبلندی

چون در صف موکب علم شاه جهاندار ...

... مفهوم شدست این سخن از نامه اسرار

دیری است که در چرخ همین تعبیه سازند

هفت اختر سیار در این شغل و درین کار ...

امیر معزی
 
۱۲۷۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۲۹

 

... کرده اند از بر ز بهر احتشام و افتخار

گر ز نجم و چرخ پرسی نام سلطان جهان

بر کیارق خوان شود آن در مسیر این د ر مدار ...

امیر معزی
 
۱۲۷۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۴

 

... بود چون ماه و عطارد روشن و روشن ضمیر

چرخ بودش جا و اکنون در زمین دارد قرار

گر زمین مرو چرخ اول و ثانی نشد

ماه را مسکن چرا گشت و عطارد را حصار ...

امیر معزی
 
۱۲۷۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۵

 

... اندر دهان لاله سزد در شاهوار

چرخی ستاره بار شدست از نسیم باد

در هر چمن که هست درختی شکوفه دار

نشگفت اگر ز غلغل بلبل قیامت است

باشد به هم قیامت و چرخ ستاره بار

خورشید شد بلند و ز دریا به فعل خویش ...

امیر معزی
 
۱۲۷۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸

 

... که یمن و یسر تو را هست در یمین و یسار

مدار چرخ کجا عزم توست هست سکون

سکون خاک کجا حزم توست هست مدار ...

امیر معزی
 
۱۲۷۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۳۹

 

... به شکرکوش که دشمن به دست توست شکار

همیشه تا که بود چرخ هفت و کشور هفت

ستاره هفت و طبایع چهار و فصل چهار

همیشه تا که به خاک اندرون بود نیران

همیشه تاکه به چرخ اندرون بود انوار

موافقان تو بادند در رسیده به نور ...

امیر معزی
 
۱۲۸۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴۰

 

... ای از نفاذ امر تو و سنگ چلم تو

در چرخ بی قراری و اندر زمین قرار

گردون به زینهار فرستد ستاره را ...

... تا از یسار قبله بود نجم را مسیر

تا از یمین قبله بود چرخ را مدار

باد از مسیر نجم تو را یمن بر یمین

باد از یسار چرخ تو را یسر بر یسار

مهر تو باد در بصر دوستان چو نور ...

امیر معزی
 
 
۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۴۹۲