ای تاج دین و دنیا ای فخر روزگار
بر تو خجسته باد چنین عید صدهزار
ای از وَرَعْ چو مادر عیسی بلند قدر
وی از شرف چو دختر احمد بزرگوار
ای مادر دو شاه چو سلطان و چون ملک
هر دو خدایگان و خداوند و شهریار
از یکدگر به دولت تو هر دو شادمان
با یکدگر به حشمت تو هر دو سازگار
در کار دختر و پسر هر دو پادشاه
بردی ز خاص خویش بسی مالها بهکار
آن ساختی زهدیه که هرگز نساختند
شاهان باستان و بزرگان روزگار
هرگز به دولت تو نبودست هیچ زن
دانا و دوربین و خردمند و هوشیار
در زهد و پارسایی با حشمت و جلال
در ملک و پادشاهی با عصمت و وقار
گویی همه سعادت بودست بر فلک
روزی که آفرید تو را آفریدگار
خیری که تو به مرو و نشابور کردهای
خیری است در شریعت و اسلام پایدار
دیوار آن چو چرخ بلندست بیگزند
بنیاد آن چو کوه گران است استوار
گشته ز بهر درس امامان در او مقیم
کرده ز بهر علم فقیهان در او قرار
امروز هست شُکْر و ثنای تو بیقیاس
فردا بود ثواب و جزای تو بیشمار
از اعتقاد توست که اندر جهان نماند
یک دشمن سبکسر و یک خصم خاکسار
وز سرّ پاک توست که سلطان دادگر
بگشاد در عراق به شمشیر صد حصار
وز فر بخت توست که آمد بر ملک
شهزادهای بزرگ ز غزنین به زینهار
بنهان و آشکار تو با خلق چون یکی است
خالق معین توست چه پنهان چه آشکار
از بسکه هست در دل تو رحمت وکرم
بر خلق مهربانی و از خلق بردبار
گر درخور تو بخت نثاری فرستدی
گردون ستارگان کندی بر سرت نثار
دنیا و دین تو داری قدرش همی شناس
هر دو خدای دادت شکرش همی گزار
آن بندگان که پیش تو خدمت همیکنند
روز همه زخدمت تو هست چون بهار
وانان که نعمت تو به ایشان همی رسد
کار همه ز نعمت تو هست چون نگار
دیری است تا معزی خدمتگر شماست
او را سزد به خدمت دیرینه افتخار
درخورد خلعت است که امسال شعر او
زان شعر بهترستکه پیرارگفت و پار
ای آنکه روز و شب ز سه فرزند خرمی
هر سه زمانه را ز ملک شاه یادگار
بادی تو در سعادت با هر سه کامران
بادی تو در سعادت با هر سه کامکار
چون دولت تو یار و نگهدار عالم است
ایزد تورا همیشه نگهدار باد و یار
فرخنده باد بر تو به شادی هزار عید
طبع تو شاد باد به روزی هزار بار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.