آهن و نی جون پدید آمد ز صنعکردگار
در میانکلک و تیغ افتاد جنگ و کارزار
تیغگفتا فخر من ز آن استکاندر شاءن من
گاه وحی آمد «واَنزَلنَا الْحَدید» از کردگار
کلکگفتا آمد اندر شان من «ن والقلم»
هم برین معنیمرا فخرست تاروز شمار
تیغگفتا لون من لون سپهر آمد درست
هست از این معنی مرا برگردن مردان گذار
کلکگفتا شکل من شکل شهاب آمد درست
مردم شیطانپرست از من نیابد زینهار
تیغ گفتا هستم ان مکار کز مکر من است
کارگیتی مستقیم و بند شاهی استوار
کلکگفتا هستم آن نقاش کز نقش من است
خوب و زشت و نیک و بد در دین و دنیا آشکار
تیغگفتا قوت مریخ دارد جرم من
در مصاف و جنگ باشد جرم من مریخوار
کلک گفتا از عطارد بهره دارد فعل من
در حساب و درکتابت هستم او را اختیار
تیغگفتا من درختی ام که در باغ ظفر
دارم از بیجاده برگ و دارم از یاقوت بار
کلک گفتا من سحابی ام که باران من است
عنبر و مشک و منم عنبر فشان و مشکبار
تیغ گفتا من یکی شیرم که دارم روز رزم
مغز بدخواهان سلطان معظم مرغزار
کلک گفتا من یکی مرغم که بر سیم سپید
رازها پیدا کنم چون بارم از منقار قار
تیغ گفتا پادشاهان را به من فخرست از آنک
چند گه بودم من اندر دست حیدر ذوالفقار
کلکگفتا در جهان از قول و از فعل من است
قصهٔ شاهان و اخبار بزرگان یادگار
هر دو زین معنی بسی گفتند و آخر یافتند
قیمت و مقدار خویش از دست شاه روزگار
سایهٔ یزدان ملکشاه آفتاب خسروان
شهریارِ کامران و پادشاهِ کامکار
آن شهنشاهیکه هست اندر عرب و اندر عجم
از مبارک دست او تیغ و قلم را افتخار
اندر آن وقتیکه ایزد شخص آدم آفرید
این جهان فرمان عدلش را همی کرد انتظار
هم به مشرق هم به مغرب خسروان جستند ملک
جز براو نگرفت ملک مشرق و مغرب قرار
هست بر دفتر نگار مدح دیگر خسروان
مدح سلطان هست بر جان خردمندان نگار
دوستان و دشمنانش را بلندی داد چرخ
دوستانش را ز تخت و دشمنانش را ز دار
کمتر از یک ذره و یک قطره باشد از قیاس
پیش ظلم او جبال و پیش جود او بحار
هرکجا مِغْفَر بود شمشیر او مِغْفَر شکاف
هرکجا جوشن بود شمشیر او جوشن گذار
در نشاط آرد جهان را همت او روز بزم
در سجود آرد شهان را هیبت او روز بار
هست عدلش در جهان خورشید ناپیدا زوال
هست ملکش بر زمین گردون ناپیدا کنار
هست در چشم عدو دیدار او بی نار نور
هست در مغز عدو شمشیر او بی نور نار
پادشاها از تو فرخ تر نباشد پادشاه
شهریارا از تو عادلتر نباشد شهریار
مرکب شاهی و دولت را عنان در دست توست
جز تو درگیتی نمیزیبد بر آن مرکب سوار
چون نشستی تو براسب دولتآن ساعت نشست
از سم اسب تو بر روی بداندیشان غبار
نام آنکسکاو تورا بنده نباشد هست ننگ
فخر آنکس کاو تورا چاکر نباشد هست عار
هرکه را در سر خمارست از شراب کین تو
ضربت تیغ تو او را بشکند درسرخمار
دولت و بخت تو شاها سازگارست و جوان
دولتو بخت عدو پیر آمد و ناسازگار
با چنین بخت و چنین دولت کجا ماند عدو
با چنان بخت و چنان دولت کجا ماند حصار
تیر تو باکین تودارد مگر پیوستگی
زان کجا هر دو به صید اندر یکی دارند کار
تیر تو گیرد شکار اندر میان دام و دَد
کین توگرد جهان دشمن همیگیرد شکار
تا چمن دینارگون گردد به هنگام خزان
تا زمین زنگارگون گردد به هنگام بهار
همچنان بادی که هستی کامکار و کامران
همچنان بادی که هستی شادکام و شادخوار
روزگار و دولت و بخت تو هر سه بر مراد
روزگارت بنده و دولت ندیم و بخت یار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مباحثهای بین تیغ و قلم میپردازد که هر یک مزایای خود را بیان میکنند. تیغ به قدرت و نقش خود در جنگ و پیروزی اشاره میکند، در حالی که قلم به هنر و دانش و تاثیرش بر فرهنگ و تاریخ افتخار میکند. در نهایت هر دو به پیوستگی و ارزش خود در دنیای انسانها پی میبرند. در ادامه، شعر به ستایش پادشاهی میپردازد که نمونهای از عدالت و قدرت واقعی است؛ او با تصمیمات عادلانهاش به جهان تابش میدهد و فخر و افتخار را در زمین و آسمان به ارمغان میآورد. شخصیت پادشاه به عنوان نمونهای از قدرت و قضاوت عدل در جهان معرفی میشود و به اهمیت ارتش و قدرت او در حفظ عدالت و حکمرانی اشاره میشود. شعر به طور کلی به جایگاه و اهمیت هر دو عنصر (تیغ و قلم) و خصوصیات پادشاه عادل پرداخته و نشان میدهد که چگونه میتوانند در کنار هم به شکوفایی و پیشرفت جامعه کمک کنند.
هوش مصنوعی: آهن و نی به عنوان نشانههایی از خلقت خداوند به وجود آمدهاند، و در این میان، رقابت و نبردی میان دو عنصر، یعنی قلم و شمشیر، شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: تیغ میگوید که افتخار من به این خاطر است که گاهی بر من وحی نازل میشود، مانند آیهای که درباره آهن از سوی خداوند آمده است.
هوش مصنوعی: مداد گفت: من نیز در شأن خود به آیه «ن والقلم» افتخار میکنم تا زمانی که شمارش روزها ادامه دارد.
هوش مصنوعی: تیغ میگوید رنگ من مانند رنگ آسمان است و بنابراین، از این جمله باید بگذریم و به مردان نیرومند توجه کنیم.
هوش مصنوعی: قلم میگوید که من شبیه شهاب هستم و به درستی نمیتوانند مرا شیاطین و کسانی که شیطانپرستی میکنند، بشناسند. از من به خوبی دوری کنند.
هوش مصنوعی: تیغ میگوید: من همان مکار هستم که از نیرنگ من، کارهای جهان بهطور مستقیم و صحیح انجام میشود و بند سلطنت نیز محکم و استوار است.
هوش مصنوعی: نقاش میگوید که من هستم که با قلم خود خوب و بد، زیبا و زشت را رسم میکنم و این آثار من در دنیا و آخرت آشکار است.
هوش مصنوعی: تیغ گفت که مانند مریخ از قدرت و نیرویی برخوردارم و جرم من در میدان جنگ و نبرد همانند مریخ است.
هوش مصنوعی: کلک گفت: من از ویژگیهای عطارد بهرهمندم، یعنی در همه نوشتار و رفتارم به حساب آمدهام و در این زمینه اختیار تام دارم.
هوش مصنوعی: تیغ میگوید که من مانند درختی هستم که در باغ پیروزی رشد میکنم. من بدون استفاده از راههای بیاهمیت، برگ دارم و دارای میوههایی از جنس یاقوت هستم.
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از موجودی به نام "کلک" است که خود را به عنوان یک ابر توصیف میکند. او میگوید که بارانش از عطرهای خوشبو مانند عنبر و مشک تشکیل شده است. این موجود همچنین اشاره میکند که او پخشکننده این عطرهاست، که به نوعی نمادی از زیبایی و خوشبو کردن فضا است. در واقع، این تصویر به ما یادآوری میکند که نقش او در ایجاد خوشبویی و لطافت در اطرافش چیست.
هوش مصنوعی: تیغ بیان میکند که من مانند یک شیر هستم و در روز نبرد توانایی از بین بردن دشمنان بزرگ را دارم.
هوش مصنوعی: کلک، که به معنی قلم است، میگوید که من مانند یک پرندهام که بر روی صفحهی سفید مینشینم و سعی دارم رازها را به تصویر بکشم. چون وقتی برمیدارم، از نوک خود ثبت میکنم.
هوش مصنوعی: تیغ میگوید که برای پادشاهان به من افتخار میبالند، زیرا من چندین بار در دست حیدر (علی) ذوالفقار بودهام.
هوش مصنوعی: برای فهمیدن داستانهای شاهان و اخبار بزرگان، باید به سخنها و رفتارهای من توجه کنیم، زیرا همه این داستانها از افعال و گفتار من نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: هر دو درباره این معنا زیاد سخن گفتند و در نهایت متوجه شدند که ارزش و اهمیت خود را از دست سلطانی که روزگار است، فهمیدهاند.
هوش مصنوعی: سایهٔ خدا بر ملکشاه که همانند آفتاب میان پادشاهان خوشبخت و توانمند میدرخشد.
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که در میان عرب و عجم وجود دارد، به خاطر دست مبارکش، شمشیر و قلم به او افتخار میکنند.
هوش مصنوعی: در زمانی که خداوند انسان را خلق کرد، او همچنین در حال انتظار بود تا این جهان تحت فرمان عدلش قرار گیرد.
هوش مصنوعی: خسروان در مشرق و مغرب به دنبال حکومت هستند، اما هیچکس جز او نتوانسته است سلطنتی را به دست آورد. ملک در مشرق و مغرب هیچ آرامشی ندارد.
هوش مصنوعی: در دفتر زیبای نگار، ستایش دیگر شاهان نوشته شده است و در دل خردمندان، ستایش سلطان وجود دارد.
هوش مصنوعی: زندگی افرادی را که در دوری و دوستی هستند تغییر میدهد. دوستان در اوج موفقیت و قدرت قرار میگیرند، در حالی که دشمنان با مشکلات و مصائبی مواجه میشوند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی از ظلم او اندازهای کوچک باشد، کوهها در برابر آن به چشم نخواهند آمد و اگر بخواهیم جود و بخشش او را بسنجیم، دریاها به نظر نمیرسند.
هوش مصنوعی: هر کجا که حفاظی وجود داشته باشد، شمشیر او آن را میشکافد و هر جا که زرهای باشد، شمشیر او آن را درمینوردد.
هوش مصنوعی: او با اراده و تلاش خود، دنیا را شاداب و سرزنده میکند و در روزهای جشن و شادی، بزرگان و پادشاهان را در حال عبادت و سجود قرار میدهد. قدرت و عظمت او در روزهایی که باران میبارد، همگان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در این جهان، عدالت او همچون خورشیدی است که هرگز غروب نمیکند و حاکمیت او بر زمین همچون دایرهای است که برای دیگران قابل دیدن نیست.
هوش مصنوعی: در نگاه دشمن، دیدن او بدون نور مانند شعاعی از نور است و در ذهن دشمن، قدرت او به اندازهای است که حتی بدون روشنایی، مانند شمشیری درخشان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هیچ کس از تو خوشبختتر نیست و هیچ فرمانروا به اندازه تو عادل نیست.
هوش مصنوعی: عزت و قدرت با توست و هیچکس دیگری در این دنیا سزاوار نشستن بر این مرکب شاهی نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که تو بر اسب قدرت نشستی، در آن لحظه غباری از سم اسب تو بر چهره بداندیشان نشسته است.
هوش مصنوعی: نام کسی که تو را بندگی نکند، برای او عیب و ننگ است؛ و همچنین برای کسی که تو را خدمتکار خود نبیند، این مقام عار و خفت محسوب میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش عشق و شیدایی تو وجود دارد، قدرت ضربههای عشق تو او را در این حالت شیدایی و مستی به تکههای کوچک تقسیم میکند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، خوشبختی و شانس تو به خوبی با یکدیگر هماهنگ شدهاند، اما دشمن تو که سالخورده است، دیگر نمیتواند از شانس و سعادت برخوردار باشد و این دو با هم سازگاری ندارند.
هوش مصنوعی: با چنین شانس و چنین موفقیتهایی، دشمن کجا میتواند بایستد؟ با آن وضعیت و آن دستاوردها، چه کسی میتواند مقابل ما بماند؟
هوش مصنوعی: تیر تو قدرتی دارد، اما به خاطر ارتباطی که بین آن و تو وجود دارد، هر دو در شکار سهم دارند.
هوش مصنوعی: تو تیرت رها میشود و هدف شکار را در بین دام و وحش میگیرد، و در عوض کینهات باعث میشود که جهان دشمن نیز در دام بیفتد و شکار شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در خزان، چمن به رنگ طلا درآید، زمین نیز در بهار به رنگ زنگ رنگین شود.
هوش مصنوعی: تو مانند بادی هستی که همواره خوشبخت و شاداب است، به گونهای که همیشه در حال سرور و خوشحالی به سر میبری.
هوش مصنوعی: زندگی، موفقیت و شانس تو همه به خواست خودت شکل میگیرند و در زمان مناسب، همراه با دوستان و شانس خوبت هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.