ای جهان را از قوامالدین مبارک یادگار
روز نو بر تو مبارکباد و جشن نو بهار
در چنین روزی سزد دست تو با جام شراب
در چنین جشنی سزد چشم تو بر روی نگار
ساعتیگویی به ساقی جام فرعونی بده
لحظهای گویی به مطرب صوت موسیقی بیار
بوستان از ابر لؤلؤ بار و باد مشک بیز
کرد پر مشک آستین وکرد بر لولوکنار
تاکند در جشن نوروز از کنار و آستین
مشک ناب و لؤلؤ مکنون بدین مجلس نثار
نرگس آنگه جام زرین بر کف سیمین نهاد
تا خورد یاد تو اندر پیش تخت شهریار
گر بنفشه سوگ خصم تو نخواهد داشتن
از چه معنی در لباس نیلگون شد سوگوار
از پی صید غلامانتکنون بر دشت وکوه
باشد از مرغان و نخجیران قطار اندر قطار
فاخته بر سرو بن هر شب دعاگوید تورا
وافرین گوید تو را هر روز قمری بر چنار
هر زمان از پَرِّ رنگین پیش تو طاوس نر
چتر بوقلمون نماید پر کواکب جویبار
او نه آگاه است کز بهر تو گر سازند چتر
ماه زیبد چتر تو عَیوق زیبد چتر دار
گر به هفت اختر نماید دولت تو جای خویش
فخر او جویند وز هفت آسمان دارند عار
گر نیی بر چرخ و هستی بر زمین نشگفت از آنک
باشد اندر قعر دریا جای دُرّ ِشاهوار
اشتقاق کنیت و نامت ز فتح است و ظفر
لاجرم عمر تو بر فتح و ظفر دارد مدار
گر نظامالدین و فخرالملک خوانندت سزاست
کز هنر هستی نظامالملک را فخر تبار
خواستار شغل شاهان نیستی لیکن تو را
از پی امن جهان هستند شاهان خواستار
آمد از غزنین و بغداد اندرین مجلس گواه
کز قوامالدین تویی ملک جهان را یادگار
بهرهور ما نی از آن مرکبکه اندر باغ ملک
سی و شش سال است تا هستی بر آن مرکب سوار
گر ز عدل کار فرمایی جهان را چاره نیست
کار در دست تو نیکوتر که هستی مرد کار
جغد نتواند نمودن صنعتِ بازِ سفید
غرم نتواند گرفتن جای شیر مرغزار
کلی و جزوی همی سرمایه باید چند چیز
تا به استحقاق شغلی بر کسی گیرد قرار
بخت باید بیزوال و عقل باید بیمجاز
جاه باید بیقیاس و مال باید بیشمار
تا نباشد بخت دل در بر نباشد شادمان
تا نباشد عقل جان در تن نباشد شادْخوار
تا نباشد جاه در دلها کجا باشد شکوه
تا نباشد مال دلها چون توان کردن شکار
هست کلی بخت و عقل و هست جزوی جاه و مال
فخر مردم زین چهارست و تو داری هر چهار
در جوانمردان بسی بودند با شمشیر و تیر
«لا فتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار»
دیگران کوشند تا بر دشمنان توزند کین
تو نکوشی زانکه داری نایبی چون روزگار
آید از صبر و سکون و از وقار و حلم تو
خلق گیتی را شگفتی و تعجب چند بار
چون نگه کردند عجز خصم و اعجاز تو بود
اندر آن صبر و سکونگر بود حیف و بردبار
هرکه یک جام شراب از کین تو برکف نهد
زود گردد مست لیکن دیر گردد در خمار
تخم کین کشتند و تیر دشمنی انداختند
هست گفتی با تو هر یک را مصاف و کارزار
تیرشان نامَد صواب و تخمشان نامد ببر
عمرشان زیر و زبر شد خان و مانشان تیر و تار
گر هنرمندان بسی هستند باتدبیر و رای
نیست کس را این خداوندی و جاه و اقتدار
جمله بگذشتند و گیتی را به تو بگذاشتند
تو زگیتی مگذر وگیتی بهشادی میگذار
دو ملک یزدان موکل کرد بر هر آدمی
هر زمان گویند هر یک بر یمین و بر یسار
ای حسود فخر ملک الاحتراز الاحتراز
وی عدوی فخر ملک الاعتبار الاعتبار
گردتو باریحصاری ساختهاست ازحفظ خویش
باره و دیوار او چون قطب گردون استوار
کس نیاردگشت گرد باره و دیوار آن
هر کجا باری بود باقی چنین باشد حصار
انتظار و مهلت از مقصود تو دورست از آنک
چرخ با تو یکدل است و بخت با تو سازگار
چرخ نگذارد که در مقصود تو مهلت رود
بخت نپسندد که باشی مدتی در انتظار
گر ز بهر لذت دنیا شوی رامش فزای
گر ز بهر نعمت عقبی شوی پرهیزکار
گر گماری لشکری بر کوهسار از جود خویش
ابر نتواند که از صحرا برانگیزد غبار
زانکه توقیع تو هست از دُرِّ مکنون پاکتر
از سر کلک تو رشک آید صدف را در بحار
تیغ گوهردار تو بی جنگ دارد فعل شیر
کلک عنبر بار تو بیزهر دارد شکل مار
خیر یزدان سنگ و آهن را ز حرمت نار داد
تا میان سنگ و آهن نور پیدا شد ز نار
وز پی آرایش بزم تو اندر کان خویش
منعقد گشتند سیم نقره وَ زرِّ عیار
ور برآرند از پی کین تو خصمان تو سر
شیر و مار تو در آرند از سر خصمان دمار
ای چو نور شمس تابان نور تو قایم به ذات
وز تو چون نور قمر جاه خلایق مستعار
اختیار خلق گیتی خدمت درگاه توست
زان که خالق را تویی از خلق گیتی اختیار
با چو تو صدری که از خلق اختیار خالقی
حال من بنده چرا باید به ضعف و اضطرار
چون به نور حشمت توست این دیار افروخته
زشت باشد جای دیگر رحلت من زین دیار
چند ره گفتی که کار او بباید ساختن
تا بود در مجلس ما روز و شب خدمتگزار
چون به هشیاری نگفتی آنچه گفتی در سراب
با خرد گفتم کلامُ اللیلِ یَمْحُوهُ النّهار
بنگر این ریحان که از نعت تو دارد رنگ و بوی
بنگر این دیبا که از وصف تو دارد پود و تار
مدحهای خویش بین چون کودکان جلوگی
در لباس قیمتی در یاره و در گوشوار
هر یکی را همت تو داده کابین گزاف
گاه در جشن خزان و گاه در جشن بهار
یک هزار است آن و گر تاخیر باشد در اجل
تا نه بس مدت به اقبال تو باشد صد هزار
تا چو آید آفتاب از حوت در برج حمل
روی در کاهش نهد لیل و بیفزاید نهار
چون نهار اندر زیادت باد بخت عمر تو
بخت عمر دشمنت چون لیل باد اندر بهار
دولت اندر هر مکانی همنشینت باد و جفت
ایزد اندر هر مقامی رهنمایت باد و یار
افتخار عالم از اسحاقیان تا نفخ صور
وز تو تا روز شمار اسحاقیان را افتخار
در دلت نور نشاط و بر سرت تاج شرف
در برت ماه طراز و بر کفت جام عُقار
جشن نوروزت همایون بخت پیروزت ندیم
خوشتر امروزت زدی و بهتر امسالت ز پار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به صورت مدح و شعر به قوام الدین مبارک، اشاره به روز نوروز و شادیهای این جشن دارد. شاعر با بیان زیباییها و نعمتهای بهاری، به جشن و سرور پرداخته و به اهمیت دوستی و دوستیها میپردازد. همچنین، به صفات نیکو از جمله شجاعت، عقل و حسن تدبیر اشاره میکند و از قوام الدین به عنوان شخصی با فضایل و موفقیت در زندگی یاد میکند. او میگوید که شخصی چون قوام الدین به خاطر خیرخواهی و عدالت در جهان، مورد ستایش است و توصیفاتی از طبیعت و زیباییهای آن میآورد که مرتبط با شادیهای نوروز است. در نهایت، شاعر آرزوی موفقیت و خوشبختی برای قوام الدین دارد و برکات این جشن را برای او میطلبد.
هوش مصنوعی: ای جهان، یادگار قوامالدین مبارک است و روز نو به تو تبریک میگویم و جشن بهار نو را جشن میگیرم.
هوش مصنوعی: در چنین روزی مناسب است که دست تو با لیوان شراب باشد و در این جشن، نگاه تو به چهره زیبا خیره شود.
هوش مصنوعی: مدتی به ساقی بگو که جامی مانند جام فرعون به من بدهد، و لحظهای به نوازنده بگو که صدای موسیقی را بیاورد.
هوش مصنوعی: باغ از بارش ابرهای درخشان مانند لؤلؤ پر شده و بادی خوشبو مانند مشک آستین را پر از عطر کرده و درختان لولو کنار را زیبا کرده است.
هوش مصنوعی: در جشن نوروز، از کنار و آستین مشک معطر و مرواریدهای پنهان، به این مجلس ارزانی داشته شود.
هوش مصنوعی: نرگس زمانی که جام زرین را بر دست نقرهای گذاشت، به یاد تو مشغول شد و در برابر تخت پادشاه نشسته بود.
هوش مصنوعی: اگر بنفشه به خاطر دشمنی تو نخواهد غمگین باشد، پس چرا در لباس نیلگون خود را غمگین نشان میدهد؟
هوش مصنوعی: غلامان تو اکنون برای شکار به دشت و کوه میروند و گروهی از پرندگان و حیوانات را در صفی منظم شکار میکنند.
هوش مصنوعی: فاخته هر شب برای تو دعا میکند و در صبحها تو را ستایش میکند، همچنین قمری بر درخت چنار نیز به همین شکل عمل میکند.
هوش مصنوعی: هر بار که طاووس نر با پرهای رنگارنگ خود جلوی تو ظاهر میشود، مانند چتری از زیبایی و جذابیت، تابشهای ستارگان را در آب جویبار به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: او نمیداند که برای تو اگر چتر ماه هم بسازند، باز هم چتر تو برتر و زیباتر است.
هوش مصنوعی: اگر موفقیت و خوشبختی تو به همراه هفت ستاره باشد، دیگران به خاطر این موفقیت به تو افتخار خواهند کرد و از آسمانهای هفتگانه احساس سرافکندگی خواهند داشت.
هوش مصنوعی: اگر تو بر فراز آسمانها و بر زمین در زندگی نیستی، نباید از این موضوع تعجب کنی، زیرا در عمق دریا نیز جایی برای مرواریدهای گرانبها وجود دارد.
هوش مصنوعی: با توجه به نامت که از کلمه "فتح" و "ظفر" گرفته شده، حیات تو بر اساس پیروزی و فتح خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر تو را نظامالدین و فخرالملک بخوانند، برای این است که از هنر و دانش توست که نظامالملک به عنوان افتخاری برای نسل خود معرفی میشود.
هوش مصنوعی: تو خود نمیخواهی که مانند شاهان صاحب شغل و مقام شوی، اما شاهان به دنبال تو هستند و میخواهند در کنار تو امنیت جهان را بیابند.
هوش مصنوعی: از غزنین و بغداد شاهدی در این مجلس حاضر شده است که یادآور قوامالدین تویی، که یادگاری برای پادشاهی جهان به شمار میرود.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ما از آن مرکبی که در باغ ملک به مدت سی و شش سال قرار دارد، بهرهای نمیبریم تا زمانی که خود را بر آن مرکب سوار کنیم. به عبارت دیگر، اگر نتوانیم از امکانات و موقعیتهای خوب استفاده کنیم، هر چه مدتزمان بگذرد، فایدهای برای ما نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر به عدالت فرمان بدهی، جهانی که در آن زندگی میکنیم راهی جز انجام کارها تحت هدایت تو ندارد، زیرا تو مردی لایق و توانا هستی.
هوش مصنوعی: در اینجا به شکلی بیان شده که جغد، که نماد ناتوانی و کمتوانی است، نمیتواند به مهارت و قابلیتهای باز سفید دست یابد. همچنین اشاره شده است که این پرنده نمیتواند جای شیر را در دشت بگیرد، به این معنا که نمیتواند به مقام و قدرت شیر برسد. در واقع، این جمله به نوعی ناتوانی و عدم توانایی در رقابت با موجودات قویتر را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به شغلی مناسب، باید مجموعهای از ویژگیها و تواناییها را در نظر گرفت که شامل موارد کلی و جزئی میشود. این ترکیب باید به حدی باشد که فرد بتواند شایستگی لازم را برای آن شغل پیدا کند.
هوش مصنوعی: بخت باید همیشه پایدار و عقل باید بدون محدودیت باشد. مقام باید فراتر از حد و مرزها قرار گیرد و ثروت نیز باید بینهایت و بیشمار باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوشبختی در کنار دل نباشد، شادی وجود نخواهد داشت. همچنین هنگامی که عقل و خرد در جسم نباشند، زندگی شاداب نمیتواند رقم بخورد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دلها عزت و مقام وجود نداشته باشد، چگونه میتوان از قدرت و شکوه صحبت کرد؟ و تا زمانی که در دلها مال و ثروت نباشد، چگونه میتوان به دنبال چیزهای باارزش و گرانبها رفت؟
هوش مصنوعی: در زندگی، چهار چیز مهم وجود دارد: بخت و عقل به عنوان کلیات، و جاه و مال که زینت و افتخار برای مردم به شمار میآیند. تو در حقیقت، هر چهار مورد را داری.
هوش مصنوعی: در میان جوانمردان، افرادی زیادی بودند که با شمشیر و تیر به نبرد میپرداختند، اما هیچکس مانند علی و شمشیرش ذوالفقار نیست.
هوش مصنوعی: دیگران تلاش میکنند تا به دشمنان تو حمله کنند، اما تو خود تلاشی نمیکنی زیرا مانند روزگار، حامی و همراهی داری که از تو محافظت میکند.
هوش مصنوعی: از آرامش و صبر و ادب تو، مردم جهان بارها شگفتزده و متعجب میشوند.
هوش مصنوعی: زمانی که رقبایت ناتوانی خود را نشان دادند، قدرت و شگفتی تو در همان سکون و آرامش بود، اگرچه ضعف و صبر بر تو غالب شده بود.
هوش مصنوعی: هر کس که یک لیوان شراب را به خاطر عشق تو بگیرد، به زودی مست میشود، اما این مستی دیر از یادش نمیرود و مدتی طولانی دچار حالتی از خماری خواهد شد.
هوش مصنوعی: دشمنی و کینه را در دل کاشتهاند و تیرهای خصومت را رها کردهاند، گویی هر یک از آنها آماده نبرد و رویارویی با تو هستند.
هوش مصنوعی: آنان که تیرشان به هدف نمیخورد و حاصل زندگیشان نتیجه نمیدهد، عمرشان دستخوش تغییر و پریشانی میشود و زندگیشان به هم ریخته و تار و مار میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه هنرمندان زیادی با تدبیر و عقل وجود دارند، اما هیچکس مانند او که دارای قدرت و مقام است وجود ندارد.
هوش مصنوعی: همه چیز گذراست و دنیا را به تو سپردند. تو هم از دنیا نگذرو و با شادی در آن زندگی کن.
هوش مصنوعی: دو فرشته به فرمان خدا بر هر انسانی در هر لحظه نظارت دارند. یکی از آنها در سمت راست و دیگری در سمت چپ او است.
هوش مصنوعی: ای حسود، تو که همیشه در تلاش برای بیارزش کردن دیگران هستی، باید بدانی که نیکی و فضیلت خود به خود نمایان میشود و نیازی به حسادت نیست. تو که در پی سرزنش منی، به یاد داشته باش که ارزشت به وسیله دیگران مشخص میشود، نه از طریق حسادت و بدبینی.
هوش مصنوعی: نفس تو مانند دژی مستحکم است که از حفاظت خودش ساخته شده و دیوار و باری که آن را محاسره کرده، به اندازهی قطب آسمان استوار و ثابت است.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به راحتي به دور دیوارها و محوطهای که حصاری دارد، بچرخد و هر کجا که سنگینی وجود داشته باشد، آنجا همچنان محصور و محفاظت شده باقی میماند.
هوش مصنوعی: انتظار و فرصت از هدف تو دور است، زیرا سرنوشت با تو هماهنگ است و به نفع تو عمل میکند.
هوش مصنوعی: زمان نمیگذارد تا به هدف خود برسی و بخت نیز اجازه نمیدهد که مدت زیادی در انتظار بمانی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال لذتهای دنیایی هستی، باید شاداب و خوشحال زندگی کنی، اما اگر به فکر نعمتهای آخرتی هستی، باید پرهیزگار و دور از گناه باشی.
هوش مصنوعی: اگر لشکری را بر فراز کوهها بگماری، محبت و بخشش تو به اندازهای هست که حتی ابرها نیز نمیتوانند غباری را از دشت بهوجود آورند.
هوش مصنوعی: زیرا امضای تو از بهترین جواهرات خالصتر است و حتی صدف هم در دریا به خاطر زیبایی کلمات تو حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: تیغ تو که مثل گوهر است، بدون جنگ و نبرد، مانند شیر قدرت دارد و کلامت که با عطر عنبر آمیخته است، بدون زهر، شبیه مار در زیبایی و فریبندگی است.
هوش مصنوعی: خیر الهی باعث شد که سنگ و آهن به احترام آتش تنیده شوند، تا از درون سنگ و آهن، نوری به وجود بیاید که ناشی از آتش است.
هوش مصنوعی: به دنبال تزیین و زیبایی بزم تو، در دل خویش، مقدار زیادی از نقره و طلا جمعآوری شده است.
هوش مصنوعی: اگر دشمنانت به دنبال کینهتوزی برآیند، تو مانند شیر و مار میتوانی از سر آنها انتقام بگیری و آنها را نابود کنی.
هوش مصنوعی: ای تو همچون نور خورشید درخشان، وجود تو در ذات خود نورانی و پایدار است و وجود تو برای مردم همچون نور ماهی است که از جای دیگری گرفته شده است.
هوش مصنوعی: تمامی مخلوقات و جهانیان به خدمت تو هستند، زیرا تو خالق آنها و به نوعی صاحب اختیار این مخلوقات هستی.
هوش مصنوعی: چرا باید منِ بنده در ضعف و نگرانی باشم، وقتی که کسی همچون تو وجود دارد که از بین مردم به عنوان خالق خود انتخاب کردهام؟
هوش مصنوعی: این دیار که به خاطر نور و عظمت تو روشن و درخشان است، جای دیگری بر روانم ناخوشایند و زشت خواهد بود. پس از اینجا میروم.
هوش مصنوعی: مدتها صحبت کردی که باید برای او تلاش کرد، تا اینکه در مجلس ما همیشه خدمتگزار باشد و در کنار ما بماند.
هوش مصنوعی: وقتی به وضوح بیان نکردی آنچه را که گفتی، من هم با دقت در دنیای فکریام صحبت کردم. شب به سخن میآید و روز آن را محو میکند.
هوش مصنوعی: به این گل خوشبو نگاه کن که به خاطر تو رنگ و عطر گرفته است. به این پارچه زیبا هم نگاه کن که از تو الهام گرفته و بافته شده است.
هوش مصنوعی: ستایشهایی که از خودت میکنی، مانند رفتار کودکانه است که در لباسهای زیبا و زیورآلات جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: هر کس در زندگی خود تلاش و همت خاصی دارد که میتواند منجر به موفقیتهایی در زمانهای مختلف شود؛ گاهی در زمانهایی از سرزندگی و شادابی، مثل بهار، و گاهی در زمانهایی که زندگی چالشبرانگیزتر است، مثل خزان.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی به تعویق بیفتد، ممکن است تا یک هزار سال نیز طول بکشد، اما اگر در زمان مناسب پیش آید، میتواند به اندازه صد هزار سال برای تو مفید و خوشایند باشد.
هوش مصنوعی: هنگامی که خورشید از برج حوت خارج شده و به برج حمل وارد میشود، شب کاهش مییابد و روز طولانیتر میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که روز در حال طولانی شدن است، بخت و اقبال تو هم در اوج است، اما بخت و اقبال دشمنت مانند شب در فصل بهار در حال کاهش است.
هوش مصنوعی: در هر جایی که باشی، امیدوارم خوشبختی همواره همراهت باشد و در هر موقعیتی، یاری و حمایت خداوند همراهت باشد.
هوش مصنوعی: افتخار و بزرگی عالم از زمان اسحاقیان تا روز قیامت و نفخ صور به تو مرتبط است. تعداد روزها و لحظات اسحاقیان همگی به اعتبار توست.
هوش مصنوعی: در درونت شادی و روشنی وجود دارد و بر سرت نشانههای افتخار و برایت ماهی زیبا و در دستانت جامی پر از نوشیدنی خوشگوار است.
هوش مصنوعی: جشن نوروزت مبارک و بختت پیروز است. امیدوارم امروزت از دیروز خوشتر و سالت از سالهای گذشته بهتر باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.