دل بیقرار دارم از آن زلف بیقرار
سر پر خمار دارم از آن چشم پر خمار
داند نگار من که چنین است حال من
زان چشم پُر خمار و از آن زلف بیقرار
ابرست تیره زلفش و سبزه است نو خطش
خرّم رخش چو تازه بهاری است غمگسار
گر گویمش که زلف و خط تو عجب شدند
گوید که ابر و سبزه عجب نیست در بهار
گویی مهندسی است خَمِ جَعْدِ آن صنم
گویی مُشَعبَدی است سرِ زلفِ آن نگار
کز غالیه کشید یکی بر سُهیل خط
وز مورچه نهاد یکی بر عقیق تار
ای گشته ارغوان تو شمشاد را وطن
وی گشته پرنیان تو پولاد را حصار
گویی ز بهر فتنهٔ عشاق گشتهاند
پولاد تو نهفته و شمشادت آشکار
دُرّی است آبدار تو را زیر لاله برگ
مشکی است تابدار تو را گرد لالهزار
تاب است در دل من و آب است در دو چشم
زان مشک تابدار و از آن درّ آبدار
در خَدّ توست روشنی ماه آسمان
در قَدّ توست راستی سرو جویبار
ماهی و آسمان تو ایوان خسروست
سروی و جویبار تو میدان شهریار
والا جلال دولت و دنیا معزّ دین
شاهی که هست سید شاهان روزگار
شاهی که هست سیرت و کردارهای او
فهرست پادشاهی و قانون افتخار
در بخت او همی نرسد گردش فلک
گویی فلک پیاده شد و بخت او سوار
سَدّی است استوار حُسامش که بند ملک
گشته است استوار بدان سدِّ استوار
گر یُمن و یُسر خواهی او را ببین که هست
هم یُمن بر یمینش و هم یُسر بر یسار
شاهی بزرگوار و ستودست و همچو اوست
کردار او ستوده و رسمش بزرگوار
ای یادگار جملهٔ شاهان باستان
هرگز مباد ملک جهان از تو یادگار
شاهان عالمند همی اختیار دهر
وایزد ز اختیار تو را کرد اختیار
دیدار جانفزای تو بینار هست نور
شمشیر جانگزای تو بینور هست نار
در مجلس تو رحمت خُلدست روز بزم
بر درگه تو زحمتِ حَشرست روز بار
از قدرتی که تیغ تو را داد آسمان
وز قوّتی که دست تو را داد کردگار
دعوی کنند شیعه که روز نبرد هست
دست تو دست حیدر و تیغ تو ذوالفقار
ای انتظار خلقِ جهانِ سوی درگهت
دادت خدای آنچه تو را بود انتظار
رفتی ز دار مملکت خویش ناگهان
باز آمدی مُظّفر و پیروز و کامکار
امسال یک هزار شمردیم فتح تو
اَرجو که بِشمَریم دگر سال ده هزار
فردا هنوز نامد و خرّم گذشت دی
امروز روز توست به شادی همی گذار
بیحکم تو مباد سکون و مدار ملک
تا خاک را سکون بود و چرخ را مدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از احساس عمیق شاعر نسبت به معشوقهاش صحبت میکند. شاعر دل بیقرارش را به زیباییهای معشوقه نسبت میدهد و به زلف و چشمان او اشاره میکند که حالش را تحت تأثیر قرار دادهاند. او ویژگیهای معشوقه را توصیف میکند و میگوید که زلف او مانند ابر و چهرهاش مانند سبزه در بهار است. شاعر همچنین نشانههایی از قدرت و بزرگی شایسته معشوقه را ذکر میکند و او را به عنوان پادشاهی ارزشمند و بزرگوار معرفی میکند. در نهایت، شاعر آرزو دارد که در سایهسار این شاهی، آرامش و سکون در جهان برقرار باشد و از فتحها و موفقیتهای او در آینده سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلفی که با شکوه و زیباست، دچار بیقراری است و از چشمان پر از راز و غمگینی که دارد، سرشار از سرخوشی و خوابآلودگی هستم.
هوش مصنوعی: معشوقهام از وضعیت احساسیام باخبر است؛ چون چشمانش نشانهای از خوابآلودگی دارند و زلفهایش ظاهری آشفته و بیقرار است.
هوش مصنوعی: زلفهای او همچون ابر سیاه است و خطهای سبزش شاداب و سرسبز به نظر میآید. چهرهاش مثل رخش تازه در بهار است و غم را از دلها میزداید.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که زیباییهای تو بسیار شگفتانگیز است، او پاسخ میدهد که در بهار، ابر و چمن هم شگفتانگیز نیستند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آن معشوق، مانند یک مهندس، در طراحی و حالت دادن به موهایش تسلط دارد، و گمان میبرم که پیچیدگیهای زیبای زلفهای او نشاندهندهی هنرمندی و دقت خاصی است.
هوش مصنوعی: یکی از شعرا با دقت و هنرمندی بر ستارهای به نام سُهیل خطی کشیده، و دیگری با همان دقت بر سنگی قیمتی به نام عقیق، رد و نشانی گذاشته است.
هوش مصنوعی: ای ارغوانی که شمشاد را به خانهات راه دادی و پرنیان تو، پولاد را در دل خود جای داده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که برای عشقبازان و عاشقها، دستکم در دل تو، حقایق پنهانی وجود دارد که بهسادگی قابل دیدن نیستند. در عین حال، حقیقت و زیبایی درخشانتر و برجستهتر از آنچه تصور میشود، نمایان است.
هوش مصنوعی: در زیر گلهای لاله، دُرّی درخشان و آبدار وجود دارد که به رنگ مشکی و پرنقش و نگار است. این بیان، زیبایی و جذابیت خاص آن مکان را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: در دل من احساس شگفتانگیزی وجود دارد و از چشمانم اشک میریزد، به خاطر آن عطر خوشایند و آن گوهر درخشان.
هوش مصنوعی: در چهره تو نوری به روشنی ماه آسمان میدرخشد و قامت تو به قد راستی و زیبایی سرو جویبار است.
هوش مصنوعی: این بیت به زیباییهای طبیعت و فضای دلنشینی اشاره دارد که به نوعی سمبل قدرت و شکوه است. ماهی و آسمان نشان از زندگی و وسعت دارد، در حالی که سرو و جویبار به زیبایی و آرامش محیط اشاره میکند. ترکیب این عناصر، فضایی را به تصویر میکشد که گویی با عظمت یک پادشاه و شکوه و زیبایی شهر در هم آمیخته شده است.
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه سلطنت و دنیا به خاطر مقام و منزلت دینی پادشاهی است که خود را سرور بزرگترین شاهان میداند.
هوش مصنوعی: شاهی که صفات و رفتارهایش الگو و نمونهای از پادشاهی و قانون است، به واقع شایسته احترام و افتخار است.
هوش مصنوعی: شاید سرنوشت او دچار رکود شده است، انگار که قضا و قدر از حرکت ایستاده و در عوض خوشبختی او به پیشرفته.
هوش مصنوعی: حسامی که به عنوان حاکم قدرتمند شناخته میشود، مانند سدی محکم و استوار است که باعث شده حکومت و کشور در امنیت و ثبات باقی بماند.
هوش مصنوعی: اگر خواهان سعادت و برکت هستی، او را مشاهده کن که در سمت راستش خوشاقبالی و در سمت چپش آسایش وجود دارد.
هوش مصنوعی: یک پادشاه بزرگ و شایسته وجود دارد که کارهایش ستوده و رفتار او شایسته تحسین است.
هوش مصنوعی: ای یادگار تمام پادشاهان قدیمی، هرگز نگذار که یاد تو از ملک و دنیای اینجا فراموش شود.
هوش مصنوعی: پادشاهان دنیا در حال تجربه و کنترل وقایع هستند، اما خداوند سرنوشت تو را به اختیار خود تو واگذار کرده است.
هوش مصنوعی: دیدار تو که روح را شاداب میکند، مانند آتش است که به نور نیاز دارد. اما نور شمشیر تو که جان را میزند، بدون آتش و شعله هیچگونه تاثیری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در محفل تو، نعمت و خوشی مانند بهشتی است، اما برای دیگران، روز قیامت و حساب و کتاب به سختی میگذرد.
هوش مصنوعی: از نیرویی که آسمان به تو داده و از تواناییای که خداوند به دست تو بخشیده، قدرتی به دست آوردهای.
هوش مصنوعی: شیعیان به مبارزه و پایداری خود در روز سختی و نبرد افتخار میکنند و میگویند که تو در آن لحظه، یاوری چون حیدر (علی) داری و سلاح تو مانند ذوالفقار، شمشیر معروف اوست.
هوش مصنوعی: ای انتظار تو، خالق عالم، تو را به درگاه خود پذیرفته و خداوند چیزی که تو در دل داشتی و منتظر آن بودی، به تو عطا کرده است.
هوش مصنوعی: ناگهان از سرزمین خود دور شدی، اما حالا با قدرت و پیروزی به خانه بازگشتهای و در کارها موفق هستی.
هوش مصنوعی: امسال پیروزی تو را یک هزار بار شمردیم و امیدوارم سال آینده ده هزار بار بشماریم.
هوش مصنوعی: فردا هنوز نیامده و روز خوشی هم سپری شده است. امروز، روز توست و باید آن را با شادی بگذرانید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو دستوری ندهی، نه زمین آرامش خواهد داشت و نه آسمان در حرکت خواهد بود؛ زیرا همینکه زمین آرام است، به خاطر حکم توست و چرخ آسمان نیز به خاطر اراده تو به گردش درمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.