بازآمد از سفر به حضر صدر روزگار
با عصمت و عنایت و تأیید کردگار
کرده به رای قاعدهٔ عقل را قوی
داده به عقل مملکت شرق را قرار
کم گشته از سیاست او کید دشمنان
افزوده از کفایت او گنج شهریار
حاصل شده ز مصلحتِ روزگار او
خشنودی خدای و خداوند روزگار
فخر است ملک را ز چنین صاحبی که هست
هم فخر ملک و هم سبب عز و افتخار
دین را نظام و دولت پاینده را قوام
صدری که از نظام و قوام است یادگار
از نام و کنیتش ظفر و فتح منشعب
وز رسم و سیرتش شرف و فخر مستعار
باز مراد او چو بپرّد ز آشیان
منقار و مخلبش همه عالم کند شکار
ور طبع او بخار فرستد سوی سپهر
روحانیان شوند معطر بدان بخار
آتش به سنگ در شود از عفو او سرشک
باران به ابر در شود از خشم او شرار
در مرغزار صوت تذروان دعای اوست
وز شکر اوست نعرهٔ کبکان کوهسار
کز باز و چَرغ درکَنَف عدلش ایمناند
کبکان به کوهسار و تذروان به مرغزار
هرگه که دست را کند از آستین برون
ماه امید خلق برون آید از غبار
بنگر به دست و خامه و توقیعهای او
تا بحر بینی و صدف و در شاهوار
اختر سزد ز چرخ و دُر از بحر وزر زکوه
بر دست راد و خامه و توقیع او نثار
باگمرهان دولت و با دشمنان دین
در مدت دو سال بدان کلک مشکبار
آن کرد در عجم که نکردند در عرب
هرگز عر به دِرّه و حیدر به ذوالفقار
ای آسمان گزیده تبار تو را ز خلق
ای در هنر گزیده تو را خالق از تبار
چون ماه روزه گشت تبار تو از قیاس
وز ماه روزه چون شب قدری تو اختیار
رحمت بر آن شجر که تویی شاخ و بار او
کز نصرت است شاخش و از دولت است بار
بشتافتن به خدمت تو راحت است و فخر
بر تافتن ز طاعت تو محنت است و عار
آثار رحمت و کرم و فضل ایزدی
شد در جهان ز صورت و شخص تو آشکار
ای آفریدهای که دلیلی و حجتی
بر لطف و رحمت و کرم آفریدگار
از قَدر و احتشام تو بر چرخ و بر زمین
خدمت همی کنند به روزی هزار بار
رای تو را نجوم و ضمیر تو را بُروج
جاه تو را جِبال و سَخای تورا بِحار
اندر چهار چیز تو بینم چهار چیز
کافزون شود محل بزرگان بدان چهار
در رای تو کفایت و در طبع تو هنر
در دست تو سخاوت و در شخص تو وقار
کلک تو ساحرست و بیان تو معجزست
با هر دو نور و ظلمتِ کُلّی ندیم و یار
معجز که دید و سِحر به هم گشته مجتمع
ظلمت که دید و نور به همگشته سازگار
دارد به رزم خنجر هندوت فعل شیر
دارد به بزم خامهٔ مصریت شکل مار
شیرت به مغز خصمان دندان فرو برد
مارت در آورد ز سر دشمنان دمار
گر دشمنت در آب چو ماهی کند وطن
ور حاسدت ز سنگ چو آتش کند حصار
آن گردد از نهیب تو در آب سوخته
وین گردد از خلاف تو در سنگ خاکسار
در دیده بود خصم تو را قطرههای خون
وز کینه بود در دل او شعلههای نار
آن شعلههای نار، مگر باد سرد گشت
وان قطرههای خون شد چون دانههای نار
شد خاندان ملک به رای تو مستقیم
شد خان و مان خصم ز کین تو تار و مار
این از کشفتگی چو رزان گشت در خزان
و آن از شگفتگی چو چمن گشت در بهار
در انتظار بود جهان امن و عدل را
آمد برون به عصر تو از بند انتظار
مظلوم خوار گشته و ظالم عزیز بود
خوار از تو شد عزیز و عزیز از تو گشت خوار
بنهاد همت تو و بنشاند عدل تو
گوهر به جای خاره و سوسن به جای خار
امروز نعمت است کجا رنج بود دی
و امسال راحت است کجا رنج بود پار
گر تو یکی سوار فرستی به قیروان
ور تو یکی پیاده فرستی به قندهار
در پیش آن سوار و پیاده فرو شوند
هرچ اندر آن دو شهر پیاده است یا سوار
میری که بود در سپه او هزار میر
آمد به نامه ی تو ز خوارزم بنده وار
پیش تو کرد خدمت و از پیش خدمتت
لشکر کشید از در توران به کارزار
هرچ از سِفندیار و ز رستم شنیدهای
باورکن و حکایت هر دو عجب مدار
کامروز ده هزار غلامند پیش تو
هر یک به رزم رستم و زور سفندیار
شکر خدای عالم و شکر خدایگان
حق است در جهان تویی امروز حقگزار
گه شکر آن گزاری بر حق اعتقاد
گه شغل این گذاری بر حسب اختیار
در انتظار بود جهان امن و عدل را
آمد برون ز عصر تو از بند انتظار
شادند دوستان تو کز دشمنانت نیست
آثار در زمانه و دَیّار در دیار
بنگار کار خلق به کلک نگارگر
در صُفّه ی مُنَقّش و ایوان پُرنگار
بحری چو برج ماهی و ایوان او بلند
چاهی چو پشت ماهی و بنیادش استوار
از نقش چون خُوَرنَق نُعمان طربفزای
وز مرتبه چو قُبّه ی کسری بزرگوار
سقف و جدار او همه چون معدن زرست
از بس که زرّ ناب در آن هر دو شد به کار
گویی که گنج خانهٔ جمشید عرض داد
نقاش چربدست بر آن سقف و آن جدار
شد مرتفع ز بهر نشاط تو روز بزم
شد محتشم ز بهر نشست تو روز بار
واجب کند که محتشم و مرتفع شود
ایوان نامور به خداوند نامدار
ای بینوال و عفو تو همواره بینیاز
مادح ز اِستمالت و مجرم ز اعتذار
تا دید روزگار که من مادح توام
از حادثات چرخ مرا داد زینهار
زان کرد سخت جامهٔ شعرم لباس خویش
کز مدح و شکر توست در آن جامه پود و تار
تا از پس هزار مکرر بود عدد
تا در عدد هزار بود عشر ده هزار
بادا سنین عمر تو چندان که عشر آن
از ده هزار بیشتر آید گه شمار
اجرام را متابع فرمان تو مسیر
افلاک را موافق پیمان تو مدار
تو در سرای خویش بمان بر هوای خویش
ساغر به دست و خرم و خندان و شاد خوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن دربارهی بازگشت کسی از سفر و تأثیرات مثبت او بر جامعه و دولت است. شاعر از ویژگیهای شخصیتی و کارهای او سخن میگوید و به صفات نیکو و تواناییهایش اشاره میکند که باعث بهبود وضعیت سیاسی و اجتماعی شده است. او به عدالت، بخشش، و دانش این شخص ارج مینهد و آن را سبب عزت و افتخار میداند. همچنین شاعر به برکت وجود او بر زندگی مردم و امنیت جامعه تأکید میکند و به فضایلش چون شجاعت و تدبیر اشاره میکند. در نهایت، او دعا میکند که زندگی و عمر چنین فردی پاینده و نورانی باشد.
هوش مصنوعی: او از سفر به شهر بازگشت و در اوج روزگار، مورد حمایت و لطف خداوند قرار گرفت.
هوش مصنوعی: به دلیل فکر و تدبیر منطقی، جایگاه عقل در اداره امور سرزمین شرق محکم و مستحکم شده است.
هوش مصنوعی: از اثر سیاست او، دشمنانش در کمیت کاهش یافتهاند و از تدبیر او، موجودی و ثروت پادشاه افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: آنگونه که زمانه اقتضا میکند، به تدبیر خداوند، خشنودی پروردگار به دست آمده است.
هوش مصنوعی: ملک به خاطر وجود چنین صاحبنظری به خود میبالد، زیرا او نه تنها موجب افتخار ملک است، بلکه خود نیز افتخار و عزت را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: نظام و دولت، پایه و اساس دین را تشکیل میدهند و این پیوند است که باعث بقا و استحکام آنها میشود. یادگاری که از این ساختار مستحکم به جا مانده، نشاندهنده اهمیت و ارزش آن است.
هوش مصنوعی: از نام و لقب او پیروزی و موفقیت به دست میآید و از رفتار و شخصیتش شرافت و افتخار بهدست آمده است.
هوش مصنوعی: هنگامی که هدف او از آشیانهاش بپرد، با نوک و چنگال خود همه جهان را صید خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر سرشت او بخارهایی را به سمت آسمان بفرستد، روحانیان از آن بخار معطر خواهند شد.
هوش مصنوعی: آتش در برابر سنگ از بخشش او خاموش میشود و اشکهای باران از خشم او به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در دشت، صدای دعای تذروان به گوش میرسد و نعرهٔ کبکان در کوهها ناشی از شکرگزاری آنهاست.
هوش مصنوعی: کبکها در کوهستان و سایر پرندگان در دشتها از عدالت و حفاظت او احساس امنیت میکنند، چرا که در برابر خطرها به او پناه میبرند.
هوش مصنوعی: هر بار که دست از آستین بیرون میآید، ماه امید به مردم نمایان میشود و از غبار خارج میشود.
هوش مصنوعی: به دقت به قلم و نوشتههای او نگاه کن، تا زیبایی و عمق کار او را مانند دریا و مروارید درخشان ببنی.
هوش مصنوعی: ستارهای که از آسمان میدرخشد و مرواریدی که از دریا به دست میآید، مانند نعماتی است که بر دستان یک دنیا دار و با قلم و فرمان او نثار میشود.
هوش مصنوعی: در دو سال، با افرادی که در امور دولت نادان بودند و با دشمنان دین، به ماجراهای مختلفی پرداختم که به نوعی با هنر و نبوغ من ارتباط داشت.
هوش مصنوعی: او در زبان فارسی کاری انجام داد که در عرب هرگز انجام نشده است، یعنی اینکه علی به عنوان حیدر با شمشیر ذوالفقار خود به میدان آمد و این کاری است که در میان عربها بینظیر است.
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو از بهترینها هستی و به واسطهٔ آفرینش، از میان مخلوقاتی که در هنر برجستهاند، انتخاب شدهای.
هوش مصنوعی: وقتی که ماه به شب قدر رسید، تو نیز از نظر مقام و منزلت به آن درخشندگی و فضیلت میرسی. در واقع، همچنان که شب قدر دارای ارزش و عظمت خاصی است، تو نیز با انتخاب و اختیار خود میتوانی به این مرتبه نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: رحمت بر درختی که تو شاخه و ثمر آن هستی، چرا که شاخهاش از یاری توست و بارش از نعمت تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: دست یازیدن به خدمت تو آسان است و افتخار کردن به دوری از اطاعت تو عیب و دردسر به همراه دارد.
هوش مصنوعی: رحمت و بخشش و فضل خداوند در جهان از طریق وجود و چهرهی تو به وضوح نمایان شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که وجودت نشانهای بر نعمتها و رحمتهای خالق است.
هوش مصنوعی: قد و مقام و ارادت تو باعث میشود که آسمان و زمین هر روز بارها به تو خدمت کنند.
هوش مصنوعی: وجود تو شبیه ستارههاست و اندرونت مانند آسمانهاست؛ مقام تو به کوهها میماند و سخاوتت را میتوان به دریاها تشبیه کرد.
هوش مصنوعی: در این بیت به چهار ویژگی یا عنصر اشاره شده که باعث افزایش مقام و منزلت بزرگان میشود. این ویژگیها به گونهای هستند که اگر در وجود فردی جمع شوند، به او اعتبار و بزرگی میبخشند. به عبارتی، این چهار چیز، کلیدهایی برای دستیابی به عظمت و احترام در جامعه هستند.
هوش مصنوعی: در نظر تو کافی است، و در ذات تو خلاقیت وجود دارد. در دست تو بخشندگی و در شخصیت تو متانت دیده میشود.
هوش مصنوعی: قلم تو جادوگر است و سخن تو معجزهآساست. در کنار این دو، ما در هر دو حالت روشنایی و تاریکی، دوستان و همراهان یکدیگریم.
هوش مصنوعی: وقتی معجزه و سحر را در کنار هم دید، تاریکی و روشنایی را نیز چنان هماهنگ و متحد یافت که گویا در هم ذوب شدهاند.
هوش مصنوعی: در این بیت، به توصیف دو عنصر متضاد پرداخته میشود. یکی از این عناصر، گویای جنگ و نبرد است و بوسیله خنجر هندو نمایان میشود که نشانگر قدرت و شجاعت است. عنصر دیگر، به حالتی آرام و دلنشین اشاره دارد که از طریق قلم مصری به تصویر کشیده میشود، و به شکل مار در میآید، که ممکن است نمادی از خطر یا فریب باشد. این دو تصویر، جدال بین قهر و آرامش را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: شیر تو با قدرت و شجاعت به دشمنان حمله میکند و آنها را به زانو درمیآورد، مانند ماری که از سر دشمنان به دور میرود و آنها را نابود میکند.
هوش مصنوعی: اگر دشمنت در آب مانند ماهی به زندگیاش ادامه دهد و اگر حسادت تو از سنگ مانند آتش، بر سر تو دیواری بسازد.
هوش مصنوعی: آب سوختهای که تحت تأثیر خشم تو قرار میگیرد، به تدریج تغییر حالت میدهد و چیزی دیگر میشود. همچنین، سنگ خاکساری که به چالش تو پاسخ میدهد، نتیجهای متفاوت از خود نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در چشم دشمن تو، مانند قطرههای خون نمایان است و در دل او، آتش کینهای شعلهور وجود دارد.
هوش مصنوعی: آن شعلههای آتش، شاید به دلیل وزش باد سرد خاموش شدند و آن قطرههای خون تبدیل به دانههای انار شدند.
هوش مصنوعی: خاندان پادشاهی به فرمان تو به راه درست هدایت شد و دشمنان ما به خاطر حسادت تو به خاک و خون افتادند.
هوش مصنوعی: این یک بیت از شعر است که به تضاد بین دو حالت اشاره دارد. در نخستین حالت، یک چیز در فصل پاییز دچار تغییر و تنبلی میشود، در حالی که در حالت دوم، یک چیز دیگر در فصل بهار سرزنده و شاداب میشود. در کل، این بیت به تحول و تفاوت حالات در فصول مختلف طبیعت پرداخته است.
هوش مصنوعی: جهان به انتظار روزگار امن و عدالت بود و اکنون در زمان تو این امید تحقق یافته و از انتظار بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که فردی مظلوم و بیپناه در جامعه در حال آسیب دیدن است، در حالی که ظالم و ستمگر مورد احترام و بزرگداشت قرار میگیرد. در واقع، شخص مظلوم از سوی تو به زوال رسیده و در مقابل، فرد ظالم از ناحیه تو به مقام و منزلت دست یافته است. به طور کلی، این بیانگر تضاد میان حق و باطل، و تأثیرات رفتارهای انسانها بر یکدیگر است.
هوش مصنوعی: عزم و ارادهٔ تو باعث شد که عدالتت، گوهر را به جای خار قرار دهد و سوسن را جایگزین خاره کند. به عبارتی، با تلاش و مدیریت تو، زیباییها و ارزشها بر مشکلات و زشتیها غلبه پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: امروز روز خوبی است و دیروز زمان سختی بود و امسال آرامش داریم در حالی که پارسال مشکلات زیادی داشتیم.
هوش مصنوعی: اگر تو کسی را سوار بر اسب به قیروان بفرستی و یا اگر کسی را پیاده به قندهار بفرستی،
هوش مصنوعی: در برابر آن سوار و پیاده، هرچه در دو شهر، چه پیاده و چه سوار، وجود دارد، فرو میریزد و محو میشود.
هوش مصنوعی: تو به جایی میروی که هزاران فرمانده با نام تو از خوارزم به دنبال تو آمدهاند و این خود را همچون یک بنده به تو معرفی میکنند.
هوش مصنوعی: در حضور تو، خدمتگزاری به انجام رسانید و از حضور تو نیرویی را به میدان نبرد فرستاد، از در سرزمین توران به سوی جنگ.
هوش مصنوعی: هر چیزی که درباره سفندیار و رستم شنیدهای، به آن ایمان بیاور و داستانهای مربوط به این دو را عجیبی ندان.
هوش مصنوعی: امروز ده هزار نفر آماده خدمتگزاری به تو هستند، که هر یک از آنها مانند رستم در جنگ و مانند سفندیار در قدرت و نیروی جسمی هستند.
هوش مصنوعی: نعمتهای خداوند را سپاس میگویم و حق و حقیقت را در این دنیا امروز تو میدانی و شکرگزاری میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی در برابر خداوند شکرگزاری و ایمان میکنی و گاهی هم بر اساس اختیار و انتخاب خودت مشغول به کاری هستی.
هوش مصنوعی: جهان مدتها در انتظار امنیت و عدالت بود و اکنون که دوران تو به پایان رسیده است، این آرزوها از حبس انتظار خارج شدهاند.
هوش مصنوعی: دوستان تو شاد و خوشحالند، زیرا نشانی از دشمنان تو در این دوران و سرزمین وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دستنوشتهها و آثار هنری را در فضایی که با زیبایی طراحی شده، مجسم کن.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر توصیف میکند که دریا همچون برج و ماهی به ارتفاع و زیبایی میدرخشد. همچنین، او به چاهی اشاره میکند که به پشتی ماهی شباهت دارد و بنیان این چاه محکم و استوار است. این توصیفها نمادین است و به جوانب زیبایی و قدرت دریا و موجوداتش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شکوه هنری اشاره دارد. "نقش چون خورنق نُعمان" به تصویری شاداب و خوشایند از کاخ خورنق نُعمان اشاره دارد، که نماد زیبایی و شکوه است. همچنین، "مرتبه چو قبه ی کسری بزرگوار" به عظمتی و بلندی گنبد کاخ کسری اشاره دارد که در اشعار و ادبیات به عنوان نمادی از عظمت و قدرتمندی شناخته میشود. به طور کلی، این بیت تصویری از زیبایی، شادابی و عظمتی است که میتوان در هنر و معماری مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزش بالای یک مکان اشاره دارد. ساختمان و دیوارهای آن به خاطر حضور طلا و زیبایی که در آن به کار رفته، به زر تبدیل شدهاند. به نوعی، این مکان به قدری دلنشین و ارزشمند است که گویی تمام جزئیاتش زینتهای طلا هستند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که گنجینهای که در خانه جمشید وجود دارد، به نمایش گذاشته شده و نقاشی ماهر روی دیوارها و سقف آن کار کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشحالی تو، روز جشن به اوج خود رسید و برای نشستن تو، روز باران شکوه و زیبایی خاصی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: این بیان به این معناست که لازم است که ایوان معروف و بلند مرتبه، به خاطر عظمت و شهرت خود، به شکوه و زیبایی دست یابد. در واقع، این نکته به اهمیت و ارجمندی نام و شهرت خداوند اشاره دارد که باید متناسب با آن، مکانها و فضایی که به او اختصاص دارد، بزرگ و با عظمت باشند.
هوش مصنوعی: تو ای کسی که هرگز از کسی نیازی به درخواست ستایش نداری و همواره بخشندهای، نه تنها ستایشگران به تو نیازی ندارند بلکه گناهکاران نیز نیازی به عذرخواهی از تو حس نمیکنند.
هوش مصنوعی: وقتی روزگار متوجه شد که من ستایشگر و مدحگوی تو هستم، به من از اتفاقات بد زندگی هشدار داد و خواست که مراقب باشم.
هوش مصنوعی: شعر من به شدت تحت تأثیر تو قرار گرفته است، چرا که این اشعار به تو و نعمتهایت تقدیم شدهاند و در این اثر، هر جزء آن به ستایش و شکرگزاری از تو مربوط میشود.
هوش مصنوعی: عددها در ابتدا بسیار ساده به نظر میرسند، اما وقتی به مفاهیم پیچیدهتر و بزرگتر میرسیم، مانند عدد ده هزار که از ترکیب هزار و ده به وجود آمده، درک آنها نیز به همین گونه پیچیده میشود.
هوش مصنوعی: ای کاش که عمر تو به قدری باشد که اگر بخشی از آن را محاسبه کنیم، به ده هزار سال برسد.
هوش مصنوعی: اجرام آسمانی بر اساس دستورات تو حرکت میکنند و راههای افلاک طبق توافق تو تنظیم شدهاند.
هوش مصنوعی: در خانهات بمان و به دنیای خودت فکر کن، با لیوانی در دست، شاد و خوشحال زندگی کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.