گنجور

 
۱۱۶۱

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح سلطان سنجر

 

... در جوار صدر تو طوبی و کوثر یافته

از شمر اعجاز تو اسباب دریا ساخته

وز عرض اقبال تو آثار جوهر یافته ...

انوری
 
۱۱۶۲

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۷

 

... به هنگام جود و به گاه سخاوت

دل و همتت رسم دریا گرفته

ز لفظ خطیبان مدحت سرایت ...

انوری
 
۱۱۶۳

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح فخرالسادة مجدالدین ابوطالب نعمه

 

... وای اگر ابر کفت نایژه بگشادی وای

ساعد جود تو دارد کف دریا وسعت

پنجه قهر تو دارد گل خورشید اندای ...

... هیچ دربانش نداند بدر هیچ سرای

خدمت حضرت تو یک دو سه بارک دریافت

اندر آن موسم غم پرور شادی فرسای ...

انوری
 
۱۱۶۴

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - سوگندنامه‌ای که انوری در نفی هجو قبة اسلام بلخ گفته و اکابر بلخ را مدح کرده

 

... صبح را چون گل طبیعت گشت پیراهن دری

توبه کردندی اگر دریافتندی مجلسش

هم مه از نمامی و هم زهره از خنیاگری ...

... از عقاب و پوستینش گر نگوید به بود

گرچه در دریا تواند کرد خربط گازری

چند رنجی کز قبولم تازه شاخی می دمد ...

انوری
 
۱۱۶۶

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - در التماس شراب

 

... خجل از قدر و رایت چرخ و انجم

غمی از دست و طبعت ابر و دریا

کله با همتت بنهاده کیوان ...

انوری
 
۱۱۶۷

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - در شکایت زمان و حبس مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه

مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب ...

... عافیت را کی تواند بود قامت منتصب

کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب

زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب

انوری
 
۱۱۶۸

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی و شکر نعمت او

 

... سال و ماه از تواتر کرمش

کان و دریا ازو به فریادست

معجزی بین که غور اشکالش ...

انوری
 
۱۱۶۹

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - در شکایت و طلب احسان از مخدوم

 

ای خداوندی کز غایت احسان و سخا

ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست

جود و بخل از کف تو هر دو مخنث شده اند ...

انوری
 
۱۱۷۰

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۳

 

... دست نتوان خواندن او را زینهار

پنج کان بر پنج دریا می زدست

انوری
 
۱۱۷۱

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - در مدح بهاء الدین علی

 

بهاء الدین علی کز چرخ جودش

دمی دریا و کان را خوشدلی نیست

دلش با بحر اخضر توامانست ...

انوری
 
۱۱۷۲

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - از کسی یخ خواهد

 

... میوها سر درکشند از شدت گرما به شاخ

ماهیان بیرون فتند از جوشش دریا به شخ

وحش را گردد زبان در کام چون پشت کشف ...

انوری
 
۱۱۷۳

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح ملک نصرةالدین

 

... گوزن و آهو در بیشه و بیابان داد

ز سنگ ریز در تست دست دریا پر

ز فتح باب کف تست ابر نیسان راد ...

انوری
 
۱۱۷۴

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶

 

به خدایی که کوه و دریا را

خازن در و لعل رخشان کرد ...

انوری
 
۱۱۷۵

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۸ - در مدح ملک‌الشرق علاء الدین محمد امیر کوه

 

امیرالجبال آنکه با جاه جودش

نه گردون براند نه دریا ستیزد

چو دست گهر بار او نیست گردون ...

... هر آنجا که این آمد آن می گریزد

که از موج دریای دستش کم آمد

که گوید که از کوه دریا نخیزد

انوری
 
۱۱۷۶

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲۶ - شراب خواهد

 

ای کریمی که از نوال کفت

کان و دریا همیشه ناله کنند

روزی خلق چون مقدر شد ...

انوری
 
۱۱۷۷

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۲ - در مدح بدرالدین الغ جاندار بک اینانج بلکا سنقر

 

خداوندا تو آنی کافرینش

به کلی هست چون دریا و تو در

جهان را پهلوان چون تو نباشد ...

انوری
 
۱۱۷۸

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۸ - در شکایت از ممدوح خویش حمیدالدین

 

... در این چنین مه و موسم که درع ماهی را

ز زور لرزه دریا نه قبه ماند و نه ظرف

به صد هزار تکلف به خدمتش بردم ...

انوری
 
۱۱۷۹

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۷ - در شکایت

 

... ز بوی خلق تو خون می شود مشک

ترا دستیست چون دریا گشاده

چرا بر من فروبستی چنین خشک

انوری
 
۱۱۸۰

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۷ - در وصف بزرگی و کرم صاحب ترمد

 

... از شما پوشیده چون دارم عزیز شادخی

گفت گیتی را سه دریا داد گیتی آفرین

هریکی زیشان محیط از غایت بی برزخی

آن به ترمدوان به موصول وان سه دیگر در هرات

کیست بهتر زین سه عالی موج دریای سخی

گفتم او را حاش لله این تساوی شرط نیست ...

انوری
 
 
۱
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
۶۱
۳۷۳