گنجور

 
انوری

ای کریمی که از نوال کفت

کان و دریا همیشه ناله کنند

روزی خلق چون مقدر شد

به کف دست تو حواله کنند

عیش خوش بر دلم حرام شدست

بامنش باز می حلاله کنند

زر نابم ده ازپی کابینش

زانچه از شیشه در پیاله کنند

شادزی تا که دایگان فلک

در کنارت هزار ساله کنند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
وطواط

روسبی خواهران زنی چندند

که خری را بیک نواله کنند

در وثاق من آمدند امروز

تا بلا را بمن حواله کنند

دفع ایشان نمی توانم کرد

[...]

انوری

ای بزرگی که کلک وهمت تو

روی امید را چو لاله کنند

از یک احسان تو شکسته‌دلان

جبر کسر هزار ساله کنند

به نماز در تو بگرایند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه