گنجور

 
۹۲۲۱

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

... وقت کس را نمی دهم تشویش

نپسندم بزیر چرخ کبود

خاطر هیچکس نژند و پریش ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

... پنجه با خورشید خاور بشکنیم

چرخ گردون را چو چرخ پیر زال

سر بسر با قطب و محور بشکنیم ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

... همچو لوح کودکان شستیم و اکنون ساده ایم

مینهد آزادگانرا چرخ اگر بند بلا

گو بیا بندی بنه ما را که نیز آزاده ایم ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

... از صحن سرا پرم ناگه بلب بام

وز بام بناگاه سوی چرخ بپرم

شهری همه روباه و همه ماده بجز منک ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

... شاه بودیم در این ملک چرا بنده شدیم

ماه بودیم در این چرخ چرا تار شدیم

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

... بصورت گدایان بمعنی شهان

برو بومشان دانش آباد چرخ

نه از کشور ری نه از اسپهان ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۷

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۲

 

... لقمه ای از سفره نوال محمد

چرخ خم آورده پشت با همه رفعت

بو که حکایت کند ز دال محمد ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۸

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۴ - ترکیب بند

 

... سرت بیرون ز هفتم آسمان است

تنترا دیبه ای از چرخ اطلس

که بر دوشش حمایل کهکشان است ...

... سکون و جنبش عالم ز غیب است

که شیر چرخ جز شیر علم نیست

در این گیتی کدام است از حوادث ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۲۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۶ - ترکیب بند

 

... خورشید سپهر دستگیر است

می نوش که چرخ پیر امروز

از ساغر خور پیاله گیر است ...

... صد دایره مشگ ناب داری

چرخی که گهی شب و گهی روز

گه ماه و گه آفتاب داری ...

... بر روی مظاهر و مجالی

خورشید و مه و ستاره و چرخ

زان جلوه عیان شدند حالی ...

... هر شام و سحر که خم کند پشت

چرخت چو گدا برای تعظیم

بخشیش ز مهر دامنی زر ...

... وی زلف تو اقطع الدلایل

پیشت بنشان بندگی چرخ

بر بسته زکهکشان حمایل ...

... برگرد تو جو زهر و مایل

آن قطب تویی که میدهد چرخ

تدویر مه و مدیر و حامل ...

... بفرست بصف کارزارش

گر چرخ سرش زحکم پیچد

از بند مجره کن مهارش ...

... وز جانب غرب سر بر آرش

قلابه چرخ را فرو پیچ

تا سیر کند باختیارش ...

... شیر است نه بلکه شیر گیر است

ای چرخ کهن بطلعت نو

از روی تو مه گرفته پرتو ...

... عزمت بفلک که آنچنان رو

چرخ ار نه بکام تو زند دور

گامی بزن و ببام او شو ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۸ - ترکیب بند

 

دامن این خیمه را دست سحر بالا گرفت

ساقی چرخ از می خور ساغر صهبا گرفت

آهوی گردون سوار بره شد مانند شیر ...

... روشنی از دیده صد نرگس شهلا گرفت

شهسوار خیل انجم پادشاه ملک چرخ

بهر قهر جیش ظلمت رایت حمرا گرفت ...

... زیر پای دوستان دشمن سرش چون خاک شد

کوس آزادی زدند از چرخ تا هفتم زمین

نعره شادی بلند از خاک تا افلاک شد ...

... آفتاب شرع احمد گشت بیظل و زوال

نیر چرخ هدی را گشت ایام طلوع

اختر برج فنا را گشت هنگام زوال ...

... دست فیضش دامن خاک از گل آدم گرفت

صوت انی جاعل در هفت بندنای چرخ

دم دمید و شش جهت آواز زیر و بم گرفت ...

... از نهیب شوکتش کاو زمین بنهاد ناف

چرخ کجر و از دم تیغ کجش شد راست رو

دور گردون بازگشت از راه جور و اعتساف ...

... بهر فراشی بدرگاه رفیعش قدسیان

در بر چرخ نهم دیبای اطلس کرده اند

تا صعود آرند سوی درگهش از ساق عرش ...

... از سلیمان پاسبان بر بامشان در آسمان

بهر زینت گاه نه چرخ ممرد ساختند

چون علی عین محمد شد محمد از علی ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۱

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیر مومنان

 

... هر مژه کار هزاران دشنه و خنجر کند

قهر او ابلیس را از چرخ گردد بر زمین

مهر او ادریس را بر چرخ گردون بر کند

آنکه گر رایش دهد فرمان بگردون مهر را ...

... دشمنش گر فی المثل در رزم بر فرض محال

درع از انجم بپوشد چرخرا مغفر کند

صرصر تیغش دهد بر باد اوراق فلک ...

... مصحف افلاکرا شیرازه از هم در کند

پنجه قدرت نمایش چرخرا سازد دو نیم

چار تن یکجا عیان از جسم دو پیکر کند ...

... عقرب افلاکرا از یک فسون افسون دهد

اژدهای چرخرا از یکنظر چنبر کند

این نه ماه نو که هر ماهش فلک بر فرق خویش ...

... سم یکران سمندش پشت گردون بکشند

خام پر خم کمندش چرخرا چنبر کند

حلقه فرمانبری در گوش کیخسرو کند ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۰ - برای دوست مسافری سروده شده است

 

... گر نیست آفتاب فلک پوی از چه روی

بر پشت چرخ گشته سوار آفتاب وار

گر مرکبش نه چرخ بود از چه رو چو چرخ

بگرفته آب و آتش و باد اندرو قرار

این گرنه چرخ از چه بود آفتاب وار

وان گرنه مهر از چه بود آسمان مدار

این گرنه چرخ چرخ صفت از چه دیر پای

وان گرنه مهر مهر نمط از چه پایدار

این گرنه مهر از چه چو مهر است پر ز نور

وین گرنه چرخ از چه چو چرخ است پر زنار

گر مرکبت سفینه نبودی بدوختیم ...

... موسی بطوف قله طورش نیافت بار

تقبیل آستانه چو کردی چو هفت چرخ

زی طوف او چو کعبه بزن چرخ هفت بار

وانکه ز خاک مرقد او توتیا صفت ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۱ - در مولود سید المرسلین خاتم پیغمبران

 

... وین نه لاله است که میروید از بطن حجر

کز خم چرخ رسد ساغر ما را باده

کز دل سنگ دمد باده ما را ساغر ...

... با خرد دوش سرودم مگر از محفل شاه

چرخ دوی است که بر خواسته اندر مجمر

ریخت چون دست قضا طرح زمین گردون ...

... هر شبانگاه کند خاک سیاهش بر سر

حاش لله که کند خصمی احباب تو چرخ

خصمی خواجه چسان کرد تواند چاکر ...

... چیست انجم که ز رای تو به پیچاند سر

چرخ در کوی تو چونان عسس شب گرد است

که همی گردد بر گرد درت تا بسحر ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش شاه دین امیر مومنان

 

... ز ابر جود تو یک قطره ابر در آزار

بگو ستاره که همچون گدا بخوان تو چرخ

گشوده چشم مگر لقمه ای کینش ایثار ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۳ - در تهنیت عید غدیر خم

 

... که چو آب است ز سردی وز گرمی چون نار

زسم چرخ است که آبان و دی اندر هر سال

بجهان گام زند در پی نیسان و ایار ...

... صفحه نعت تو را دور ابد صفحه شمار

کاخ احسان تو را چرخ و فلک مایده چین

ساحت خوان تو را خلق جهان زایده خوار ...

... که مداد آرم اگر از همه امواج بحار

عرش و کرسی فلک و چرخ شود مادحه گوی

جن و انس و قلم و لوح شود دفتر دار ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۴ - در ولادت محمود حضرت احمد مختار و خلافت مسعود حیدر کرار

 

... دمی نرفته دگر دم رود ز عمر که هست

چو ذوالفقار دو دم چرخ قاطع الاعمار

مخسب یکنفس اندر سحر که خواهی داشت ...

... ز بسکه گشته دلم از هوای دنیا پر

چو چرخ خم شده پشت از تحمل اوزار

اگر چه هیچ ندارم و لیک خورسندم ...

... بشوید از سر گیسوی خویش گرد و غبار

نهاد بوته ای از چرخ کیمیاگر صنع

در او ز مهر فروزان فروخت شعله نار ...

... مگر نه بینی تابنده مهر با انجم

مگر نه بینی گردنده چرخ با انوار

بدور خاک دوانند صاعد و هابط ...

... مگر ندانی کایدر شود دو عیش قرار

حریف چرخ ببازد بیکروش دو قمار

عروس بخت نماید بیک کرشمه دو کار ...

... فسون دمد مگر از حیله بر دم جرار

غزال چرخ بهمراه گرگ خون آشام

به پشت بره گردون دو پشته گشته سوار ...

... هنوز باشد از این لاله سرخ چون گلنار

بچرخ اطلس بخشید دیبی اطلس

بساط انجم پوشید حلقه زر تار ...

... ز بذل او چو فلک گشت نیک برخوردار

ز قوس چرخ گذر کرد قامتش چون تیر

که بود قله عرشش نشانه سوفار ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۷

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۵ - مولود ختم ولایت زمان عجل الله فرجه

 

... بجای سبزه دمد برگ خنجر بران

چنان بتافت ز گرما بمغز چرخ خیال

که شیر ابر بخوشید جمله در پستان ...

... هنوز حضرت ملا خضر نگفته اذان

هنوز نا شده گرم چرا غزاله چرخ

هنوز نا زده سر از افق دم سرحان ...

... بویژه در شب و در روز نیمه شعبان

شبی که چرخ برین با دو صد هزاران چشم

بسوی خاک کند تا سحر نظر حیران ...

... فلک بخرگه او چیست هندویی دربان

بنزد قبه او هفت چرخ مسند گاه

به پیش خیمه او نه سپهر شاد روان ...

... شود چه پرگار ار تا بحشر سرگردان

فضای چرخ شود تنگ چون دل دشمن

سمند عزمش اگر گرم رو کند جولان ...

... ز انتظار تو شد دیده سپهر سپید

ز فرقت تو بود قلب چرخ در خفقان

کنم ز دست غمت چاک هر شبی بسحر ...

... بکام گرگ نهی گله چند بی چوپان

فتد که روزی چون چرخ در رکاب تو من

بخواجه تاشی فتح و ظفر شوم پویان ...

... ز تیغ مهر حمایل کنم یکی شمشیر

ز قوس چرخ بپشت افکنم یکی کیوان

بپای خنک تو از برق تیغ آتشبار ...

... شها مها ملکا دادگسترا دارم

ز جور چرخ جفا پیشه خاطری پژمان

شکایتی است مرا از که بنده تو فلک ...

... ولیک گردد اگر نصرت توام یاور

چه کینه ها کشم از چرخ کوژ پشت کمان

سمند قهر بتازم بساحت گردون ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۸

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۶ - عید مولود امیر مومنان

 

... چراغ مهر نشانی بآستین قبا

بباغ چرخ برایی بنردبان رسن

ز من بگیتی پیداست ترجمان خرد ...

... بشیروار نهان بود بوی پیراهن

که چشم چرخ که از درد هجر بود سپید

بسان دیده یعقوب گشت از او روشن ...

... زبان ناطقه لال و بیان طبع الکن

ز سم اسب تو در دیدگاه چرخ غبار

زخم خام تو بر چهره سپهر شکن ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۳۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۷ - در جشن میلاد مولای متقیان و مدب محی السنن الحاج میرزا حسن شیرازی و ختم قصیده به نام ولی عصر صاحب الزمان عجل الله فرجه

 

... می پرستی نه باندازه رطل است و من است

در خم چرخ شراب آر که امبار مرا

ساز مستی نه به پیمانه جام است و دن است ...

... لرز لرزان چو کمانی بکف پنبه زن است

چرخ از خوف تو در شست جهاندار قضا

رعشه بر چرخه چو چرخی بکف پیرزن است

آب تیغ تو بشوید همه آیات وجود ...

... حرفی از عزم تو میراند مگر برق یمان

چرخ شد تند که این نکته فزون از سخن است

وصفی از حزم تو میخواند مگر گاو زمین ...

... آخرین غایت ابداع که پور حسن است

برج ثانی عشر چرخ ولایت که چه حوت

زو شتابنده و پاینده زمین و زمن است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۹۲۴۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

... آنخون دل و دیده انگور بیار

در پنجه چرخ پنجه انداخته ایم

تا بشکنمش آن می پرزور بیار

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۴۶۰
۴۶۱
۴۶۲
۴۶۳
۴۶۴
۴۹۲