گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

ما بپای خم می سر بشکنیم

توبه را بر روی ساغر بشکنیم

از سخن گر سکه بر زر میزند

مدعی، ما سکه بر زر بشکنیم

ایخوش آنروزی که بر گردون سوار

پنجه با خورشید خاور بشکنیم

چرخ گردون را چو چرخ پیر زال

سر بسر با قطب و محور بشکنیم

پیر میخانه اگر بر روی ما

در ببندد، حلقه بر در بشکنیم

طوطی هند است اگر شکر شکن

ما از او صد بار بهتر بشکنیم

گر دو روئی میکند با ما قلم

آن قلم بر روی دفتر بشکنیم

مسلمیم اما بکیش ما بود

محض کفر ار قلب کافر بشکنیم

نیست در آئین ما هرگز سزاک

دل ز درویش و توانگر بشکنیم