گنجور

 
۸۷۶۱

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۲۶- به دستور شهزاده ز امعای ملک

 

... چو پشت کژ از لطمه کجواج شد

به روباهش آن گونه زد گرگ چرخ

که شیر شکارافکنش ماج شد ...

صفایی جندقی
 
۸۷۶۲

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۴۷- مولود ابوالقاسم پسر آقا سید محمدباقر

 

... ز آسمانی عطاردی سر زد

آفتابی ز چرخ دیگر زاد

خواست سال ولادتش ز رهی ...

صفایی جندقی
 
۸۷۶۳

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۶۶- تاریخ وفات امیر شمشیر خان عامری

 

شد به خاک از وضع دوران کو نظیرش در صفات

قرن ها نارد برون یک تن ز خاک این چرخ دون

بر سپنجی خانه ششدر سرای هشت کاخ ...

صفایی جندقی
 
۸۷۶۴

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۷۹- تاریخ وفات آسیابان جندق

 

... تیر و طوق و تغاره و تبره

تخت و احرام و چرخ و سنباده

گر یکی فوت شد مگو تو زیاد ...

صفایی جندقی
 
۸۷۶۵

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترجیع‌بند

 

... بعد قرنی به اضطرار آن هم

چرخ آید به زعم تو یک قرص

سیم ناید به چشم تو یک نم ...

صفایی جندقی
 
۸۷۶۶

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

... مردانه وار بر سپه عقل تاختیم

رستیم خود ز ششدر این چرخ مهره باز

تا نرد عشق از دل و جان با تو باختیم ...

وحدت کرمانشاهی
 
۸۷۶۷

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

... ماهی نگشته طالع گاهی به زیر آب

اخترشناس گفت به چرخ است ماه کاش

می بود و می نمود نگاهی به زیر آب ...

بلند اقبال
 
۸۷۶۸

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

... در فلک هم خود همی گویدچنین است آفتاب

گرمنجم گفت بر چرخ برین است آفتاب

من بر این هستم که طالع بر زمین است آفتاب ...

بلند اقبال
 
۸۷۶۹

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

... مهر ومه را بکشد مهره به نرد

برباید ز سر چرخ کلاه

بر فشاند ز کف دریا گرد ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۰

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

... با دلم کرد آنچه دلبر از لب شنگرف گون

با همه کینی که دارد چرخ زنگاری نکرد

بر دل من صد هزاران آفرین از کردگار ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۱

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

... ز دو لعل شکر افشان تو چه نرخ بوسه کردی

که ستاره در ششم چرخ شنید و مشتری شد

دل شیخ و واعظ از بس که گرفته جای در او ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۲

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

... گفتم که کنی قیمت یک بوسه به جانی

گفت ار کنم از چرخ ششم مشتری آید

گفتم به جفا چشم توچون طره تو نیست ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۳

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

... درمجلس ما شیشه وجام و می ناب است

ای چرخ ستم پیشه دگر سنگ مینداز

رانی چو زایوان بدهم جا بر دربان ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۴

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

... اقبال من از عشق رخ دوست بلند است

نه ازمدد چرخ ونه از گردش یلدوز

بلند اقبال
 
۸۷۷۵

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

... کس ندارد یاد با هم هیچ سال این صبح وشام

هر سیه بختی زندتهتمت به چرخ نیلگون

نیلگون بخت من است از آن خط فیروزه فام ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۶

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

من نه از زلف بتان این سان پریشان روزگارم

باشد از کج گردی چرخ این پریشانی که دارم

چارسوی وشش جهت را هفتخوان کرده است بر من ...

... بارها با من کشد تا می دد یک مشت خارم

چرخ گویا دردل از من کینه دیرینه دارد

ور نه روز وشب چرا خواهدچنین زار و فکارم ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۷

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

... دامنم را شب ز اشک از بسکه پراختر کنم

زهره اندر چرخ با یاران خود می گفت دوش

از بلنداقبال کوشعری که تا از برکنم

بلند اقبال
 
۸۷۷۸

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

... ما اگر نیکیم اگر بد در شبستان توایم

نه زجور چرخ می نالیم ونه از دست بخت

زآنکه آشفته دل از زلف پریشان توایم ...

بلند اقبال
 
۸۷۷۹

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

... هر بلایی رسد از دوست رسیده است دلا

نه شکایت دگر از چرخ ونه از انجم کن

پشت گرمی طلب از عشق اگر اهل دلی ...

بلند اقبال
 
۸۷۸۰

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

... بس که از مرحمت دوست بلنداقبالم

نه عجب سر نهد ار چرخ به خاک در من

بلند اقبال
 
 
۱
۴۳۷
۴۳۸
۴۳۹
۴۴۰
۴۴۱
۴۹۲