ای زدست تو شرع رفته به پا
وی طریقت ز فتنه تو به وا
تا تو رو کرده ای به ملک وجود
همه کس کرده آرزوی فنا
رخ گشودی تو تا به بزم شهود
مرد و زن را بود امید جفا
ای جمال تو جبن و جهل و جنون
وی کمال تو کبر و کین و دغا
فرق تا پا ظهور غی و غرور
پای تا سر به به روز جور و جفا
گوش تا سم همه خیانت و خوف
یال تا دم تمام خبط و خطا
آنچه را واجدی فساد و فتن
وانچه را فاقدی وفاق و وفا
در تعب از تو جنس جن و ملک
و زغضب بر تو خلق ارض و سما
در نسب کژنهاد و پوچ نمود
بدگهر بی وجود و هیچ بها
ای بری از طراز رأفت و رحم
وی جری بر خصال خبث و شقا
لعن و نفرین و شتم و شنعت و طعن
هست درباره ی تو جمله روا
ناسزاهای کل ملک سخن
باشد الحق تمام بر تو سزا
مشتری بر سیاق سختی و خشم
مفتری بر فنون رفق و رضا
مایه پرداز رسم قطع و یقین
رونق انداز راه ریب و ریا
لانه ساز اساس کذب و ستیز
خانه سوز بنای صدق و صفا
سگ سگال و درشت خوی و دنی
بد سیر دد سرشت و دیو لقا
جاودان باد رامش تو کرب
مرضت را ز پی مباد شفا
پایدت رنج ها به جان ز نعیم
زایدت دردها به تن ز دوا
هر قدر خواهی از سعایت و ظلم
کن درین مرز یومنا هذا
چون ترازوی عدل در محشر
نصب فرماید احتساب خدا
چکمه میرحاج.... مانند
.... عرضت فتد ز ...جزا
نه همین در خلا ترانه ی خلق
بلکه خوانند مرد و زن به ملا
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز بر ریش این شش انگشتی
بر تو نقصان کمال و بخل کرم
علم نزد تو ظن ستایش ذم
آنچه آن بوش در بطون تو بیش
آنچه آن کظم در کمون تو کم
طبع میزان حب و بغض کجاست
که تو زینسان گرفته ای محکم
جهل نامد دلیل حق حاشاک
علم قائم نمی شود به قسم
علم بالقوه جهل بالفعلی است
بالله این نکته مطلبی است اهم
سر نزد از ضمی تا به زبان
در کتب رسم تا نشد ز قلم
با چنین عقل کول لایعنی
با چنین نفس مول لایعلم
کاش از قوه ناشدی بالفعل
کاش موجود نامدی ز عدم
چون تو این نکته هرکه کرد انکار
تا قیام قیامت از آدم
تا که زردی زید ضمین زریر
تا که سرخی بود قرین بقم
باد مقرون دودمان لام
باد مطرود خاندان هیم
هر که در عصر خود به ذیل ولی
دست طاعت نساخت مستحکم
همه کردار وی به یک گریز
همه اشغال وی به یک شلغم
قرن ها گر کند نماز که نیست
طاعتش را بهای نیم درم
از جوار علی هر آنکه برید
ناگزر با عمر بود همدم
درد او را کجا بود درمان
زخم او را چرا سزد مرهم
تا نگیری غذا ز خوان رسول
دست بوجهل با شدت مقسم
شاخ ز قومت است و عین حمیم
جاودان این دو مشرب و مطعم
نان از آنت برآ کنند به نای
آب از اینت فرو کنند به دم
هم از آنت کباب گردد کام
هم از اینت گداز گردد فم
شهری و روستائی از همه صنف
می سرایند این سخن با هم
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز بر ریش این شش انگشتی
از تو سنت به تب کتاب به تاب
ز آتشت شرع و عرف هر دو کباب
خانه ی کفر و شرک و کاوش و کین
گشته آباد از تو خانه خراب
ز اشک ایتام خالی از پرهیز
جام پرکرده ای به جای شراب
جگر بیوه گان سوخته دل
به سماطت نهاده جای کباب
نیش در مال غیر برده فرو
ریش از خون خلق کرد خضاب
غیر ام کت به محض خاطر غیر
نبرم نام چه خطا چه صواب
عمه و عم و خال و خاله و جد
پسر و دخت و خواهر و زن و باب
بیش وکم مرد و زن سیاه و سفید
آشکار و نهان چه شیخ و چه شاب
همه زیبا و زشت خرد و درشت
هرکه داری قبیله یا ز اصحاب
از هزاران تنی رها نکنم
سر به سر گاو خواهم از هر باب
خاک عرضت به باد هزل دهم
تا علامت بود ز آتش و آب
نیست بیم گناه و باشد نیز
زین عمل بس مرا امید ثواب
گر دلیلت به قول خود در دین
عقل و اجماع و سنت است و کتاب
سگ بریند به عقل و اجماعت
چیست پس این اصول کفرمآب
احتمال و براته شبهه و شک
وهم و ظن و قیاس و استصحاب
محتسب نیست ورنه بردندی
بی حساب تو را به پاس حساب
گوز بر ریش ... خر قومی
که به تو پیشوا کنند خطاب
از تو بی هیچ مایه ملحد شوم
هر سؤالی که شد خطا و صواب
سال ها با وجود دعوی علم
غیر لا ادریت نبود جواب
راد و رد را چنان .... هستی
مرتفع کرده ای حیا و حجاب
کت همه مرد و زن نهان و پدید
کرده تصنیف در حضور و غیاب
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز بر ریش این شش انگشتی
بایدم راند بند دیگر هم
تا بیانی کنم به وجه اتم
چنگ در حبل لانفصام لها
زن که جاوید وارهی ز ندم
ورنه با صدهزار صوم و صلات
که شود صادر از تو چون بلعم
غایت آنجا تو را چه خواهد خاست
جز تب و تاب و درد وداغ و الم
تیغ قهرت زنند بر خرطوم
شیخ خشمت کشند برخیشم
زیست خواهی به دوده ی مروان
ریست خواهی به تیره ی ملجم
موسی عهد خود بجوی ارنی
تو و فرعون را چه فرق ز هم
گشت خواهی ز سبطیان محروم
بود خواهی به قبطیان محرم
می نخواهد فزود جز تعذیب
حیف و افسوست اندران غم و هم
ذل و زاری لازمت هم دوش
درد و اندوه دائمت همدم
بار بر ظهر و بند بر زانو
خار در چشم و داغ بر اشکم
لاجرم هر که چون تو از حق کور
محض عادت بدون لا و نعم
که نهد روی مسکنت بر خاک
که کشد تیغ کین به صید حرم
هم شمارد خبیث را طیب
هم گذارد به گرگ نام غنم
گر بدین حالت از جهان بروی
سورسوگت بود سرورت غم
جاودانت به جای خواهد بود
کند و کوب از شکنج ضرب و شتم
دل بنازد چسان به ده دینار
آنکه ..... داد و دین به یک درهم
باطنت تا نکو نشد ظاهر
فرق زفتی نیافت کس نه درم
هر که خوبت شناخت خوب شناخت
رسم صدق از ریا و راست ز خم
خصم با خیل خلتی و وفاق
دوست با دسته ی ظلال و ظلم
این یک انگشت زایدت چه نکو
نام اندر زمانه کرده علم
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز بر ریش است این شش انگشتی
تا نشان از کمان و نام ز کیش
تیر بادت به است و تیز به ریش
تا ز حنظل برند و حلوا نام
شکرت زهر باد و نوشت نیش
تا ترش روید از زمین ریواس
شهد را در تو باد غایت بیش
در شگفتم تو را که نیست چرا
از نبی شرم و از خدا تشویش
هرکه آمیخت خوش به جفت جناب
تا رهد باز از آن خلاب و خلیش
غرقه وش در زند بهریش تو چنگ
متشبث بود بکل حشیش
پیش وی از پس تو اضیق یافت
زانکه این اوسع است بیش از پیش
کیسه یا کاسه چون درید و شکست
نتوان وصل کردنش به سریش
کس به پیش تو سر فرو نارد
مگر آن رندکش پس آری پیش
هر که باشد تو را چه ماده چه نر
گاد خواهم یکی یکی کم و بیش
پیر و برنا چه زشت و چه زیبا
فاش و پوشیده مرد و زن پس و پیش
کسب تا سلخ و قصب خواهم کشت
گه بز و تکه، گاه بره و میش
کودن آن سان که فرق نگذاری
لغت اکل و شرب از عن و جیش
دوری از معنی حدیث و کتاب
کوری از دوری و جهالت خویش
رای و شک دین و اقتباست دأب
وهم و ظن کار و اجتهادت کیش
به خدا نادر است در اسلام
چون تو مسلم کلام کافر کیش
جرم آلوده ی فساد انداز
ظلم آموده ی ظلال اندیش
به نفاقت برون چو معنی جمع
به شقاقت درون چو لفظ پریش
از خدای غیور در دو سرای
آرزوئی جز این ندارم بیش
خود به جنات و بنگرم در نار
دارویت درد و مرهمت همه ریش
بگذری هر کجا به برزن و کوی
بشنوی از توانگر و درویش
تاحمایت یکی است با پشتی
تیز بر ریش این شش انگشتی
در شره بیش و در مروت کم
در وفا سست و درجفا محکم
گاه آتش فروزیت به فساد
داری از حلق و نای کوره و دم
پی سپار سبیل شید و شقاق
دستیار فریق بغی و ستم
به هوای نفوس کفر شعار
به رضای رئوس شرک شیم
بسته باجیت و باز بگسسته
زانکه زیبد به حق امام امم
آن حکیمی که ناطقین جهول
مانده اند از جواب وی ابکم
آنکه علم معاندیت رد و راد
نزد علمش بر ضیاست ظلم
حکمت خصم پیش حجت وی
نسبت رو به است با ضیغم
سحر و معجز کس ار شناخت شناخت
فرق شیر علم ز شیر اجم
نشود بی گمان بر اهل یقین
در خوشاب مشتبه به رحم
ذره را کی سزد خصایص خور
قطره را چون بود تراکم یم
من ندانم سخن هرای و هوای
در نبی آیتی است این محکم
جاهلی کادعای علم نمود
هست با آنکه دیگری اعلم
رفته بیرون ز راه رشد و سداد
بسته بهتان به رب لوح و قلم
صالح و طالح آشکار و نهان
کیست از وی در آن زمان اظلم
اسم شخصی نمی برم به خصوص
مقصدی گفته شد به وجه اعم
وای بر آن امام و مأمومینش
که براو عالمی بود اقدم
ناشناسان نهند بر خفاش
به غلط نام عیسی مریم
لیک شام که حق و باطل را
روز فصل و قضا خداست حکم
زود بینی که سازدش آگاه
داغ پهلوی و پشت و روی و شکم
باری این نکته را ز عالم غیب
شدم از قول هاتفی ملهم
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز بر ریش این شش انگشتی
ای زبانت به ذکر حق ذاکر
وی ضمیرت ز نام حق نافر
لیک اهل نظر شناخته اند
معنی از لفظ و باطن از ظاهر
پیش ارباب هوش پنهان نیست
قوت از ضعف و عاجز از قادر
کفر وکینت به نیک و بد روشن
شرک و شیدت به مرد و زن باهر
رسته ی ریو و رنگ را استاد
دسته ی مکر و کید را ماهر
ریش گاوان... خر امروز
زمره ای باشدت اگر وابر
لیک فردا خودآن خسان نگرند
تو و خود را چو گوز خر واخر
دیر و زود این ریاست دو سه روز
بر توگردد سیاستی دایر
چند روزی بر این عوام الناس
به تغلب اگر شدی قاهر
یوم تبلی السرائرت به خلاف
نیست من قوه و لا ناصر
زرق و شیدی نماند در عالم
که نشد از تو روسبی صادر
نزع و نمش و نمیمه را مصداق
سلم و صدق و نصیحه را ساتر
در میان نواصب از همه باب
سنت نصب را توئی ناشر
حزب رفق و رشاد را مخذول
جوق بغی و ظلال را ناصر
یافت هرگز تو این مسلمانی
نیست مسلم اگر نشد کافر
کافری دیدت ار بدین اسلام
گشت بر کیش خویشتن شاکر
از خصال خبیثه آنچه کند
خوب و بد را خطور در خاطر
نسبتش با تو نیست بی اغراق
جز نمی نزد قلزمی ذاخر
چیست طبع تو غاشمی غدار
کیست نفس تو فاسقی فاجر
شیخ و صوفی قلندر و درویش
دزد و رمال و لوطی و شاطر
هر طرف هر که بگذرد نگرد
مرد و زن را به این سخن ذاکر
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز بر ریش این شش انگشتی
ای دغل باز غول دمدمه دم
وی حیل ساز مول هفت شکم
در دعاوی همای خوش فر و فا ل
در معانی کلاغ و شوم و دژم
همه نرمی و نقش از بیرون
وز درون زهر ناب چون ارقم
لکن آن را که هست دیده ی باز
بیندت فرق تا قدم همه سم
ظاهرت قدس و باطنت همه خبث
صورتت جمع و معنیت درهم
معتقد در جنان به خست و بخل
ملتمس با لسان به بذل و کرم
مترنم زبان به ذکر صمد
متعلق روان به مهر صنم
فاش و پوشیده روز و شب همه عمر
هیچ چشمت ندیده در عالم
خامش از ذکر منقصت یک آن
فارغ از فکر منفعت یک دم
هر کجا لقمه ای بود موهوم
بر سرش پی سپر به قوت شم
جلب یک غاز را ز غایت آز
بی تناسب چو حکم حق مبرم
کنی از اشتداد جذب جدا
آب ز آتش حرارت از شبنم
بخلت اندر عجم چنان معروف
که به اکرام در عرب حاتم
نان خود را به وقت جزع غمین
برسر خوان همگنان خرم
کاخ خود بر دلت چو حبس غریم
بزم مهمانیت چو باغ ارم
افتی آنجا به پینکی چون زال
خیزی اینجا دلیر چون رستم
صرف از این خوانت موجبات نشاط
اکل از آن نانت مورثات الم
روی این خوان فتاده در شادی
بهر آن نان نشسته در ماتم
خلط غالب به فطرتت سوداست
که به صفرا سرشته اند به هم
لیک بیرون بیت خود به نفاق
کار بند خواص بلغم و دم
فاسق و پارسا، شقی و سعید
گاه خوانند زیر و گاهی بم
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز برریش این شش انگشتی
نیست هزل تو امر آسانی
زآنچه گفتم هزار چندانی
لعن بروی مران به قبح عمل
که تو خود اوستاد شیطانی
اخبث از نفس خبث خواندم و باز
خوب چون بنگرم بتر زانی
شرم شداد و غیرت قارون
ننگ نمرود و عار عثمانی
خفت دین و خواری اسلام
نصرب نصب و عز کفرانی
نیروی شک و بازوی شبهات
حامی شرکت و پشت بهتانی
قوت کفر و ضعف اسلامی
نقض توحید و نقص ایمانی
اصل بوبکر و نسل بخت النصر
فرع فرعون و فخر هامانی
تاب طامات و آب تزویر
زین الحاد و زیب هذیانی
در شعار شقاق پوشیده
از ثیاب وفاق عریانی
دزد و دیوث و داد سوز و دبنگ
هم دغاباز و هم دغل شانی
راح شهوات و روح غفلاتی
ریح طاغوت و روح طغیانی
هفت اقلیم قلبتانی را
جز وجود تو نیست سلطانی
به خداوند ملک امروزه
نیست در ملک چون تو کشخانی
دنی و سخت خواه و رشوت خوار
پیرو بطن و بنده ی نانی
نفی و اثبات حق و باطل را
در جهان چون تو نیست برهانی
در سبکساری و سخافت رای
افتضاح الشریعه را مانی
چند ای گوز گند را معدن
معده سان اینقدر گه انبانی
از جهالت اگر تنی سازند
تو مر آن را به منزله ی جانی
تا تو پیدا شدی شد اندر شهر
نغمه ی هر پدید و پنهانی
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز برریش این شش انگشتی
آخر ای کور دید دنگ دژم
آخر ای دیو دأب دام شیم
دور و نزدیک آشنا و غریب
مست و مستور چه عرب چه عجم
متنفر ز تو به فرط فساد
فاش و پنهان چه ترک و چه دیلم
در نظر آید از نظر تنگیت
پای موری به عظم ملکت جم
نه طباق ار شود یکایک نان
هفت کشور اگر سراسر یم
وقت انفاق بر به اهل و عیال
بعد قرنی به اضطرار آن هم
چرخ آید به زعم تو یک قرص
سیم ناید به چشم تو یک نم
زال صد شوی از ازل گوئی
زاد با ذات ضنتت توأم
هر کجا بنگری ز دشمن و دوست
که تنی چند شسته اند به هم
باید ار داد می روی تنها
باید ار خورد می شوی منضم
نقش مقصود ذاتیت مأکول
نفس معبود وصفیت اشکم
یال تا دم عجین عجب و عتو
گوش تا سم رهین بغض و ستم
نفس تلبیس و ریو و رنگ و ریا
نسل بن جان و ننگ بن آدم
ریش گاوان ... خر غافل
از تو بس دیده اند آن چم و خم
زمره ای را اسیر برده به دام
فرقه ای را رفیق کرده به دم
طرفه اعجوبه ای که ... خران
مدحتت می کنند با همه ذم
برسر هیچ مغزت آن مندیل
کرده تزئین کالکی به کلم
از هجا دارمت امید ثواب
خواجه آسا به قتل مستعصم
عذرخواهانم از زبان دانان
گرچه اعذار را نیرزد هم
دوست گردید شاد و دشمن سوخت
زد صفائی چو این ترانه رقم
گشته ورد ضمیر و ذکر زبان
کفر و اسلام را به دیر و حرم
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز برریش این شش انگشتی
مدبری فسق پیشه ی فاجر
ملحدی شرک شیمه ی کافر
چون تو ده تن ز صد هزار کرور
گبر و مسلم ندیده یک ناظر
آخر از کار خویش غفلت چند
چه شد اول که رفتت از خاطر
تو نبودی که از تهی دستی
عورتت را نداشتی ساتر
تا نهادی قدم به صدر قضا
مدبری چند آمدت دابر
وز در رشوت و سبوقه و سحت
سخت این شیوه را شدی ماهر
چند سالی فزون نرفته هنوز
جمع شد برتو دولتی وافر
آن زمانت خری نبود و کنون
برکمند تو بسته صد قاطر
چیست عذرت که در کتاب و حدیث
خوانده ای کل منکر خاسر
از درون دل به باطلت منصوب
وز درون پا به راه حق سایر
همه سالوس و حرص در باطن
همه پرهیز و زهد در ظاهر
به نفاقت زبان مصدق حق
جان به اثبات باطلت ناصر
باش من غیر ناظرین اماه
امر شد در کتابت از آمر
آنکه خود نفس وطیب و عصمت و طهر
و امتثال اوامرش طاهر
تو به محض شکم پرستی هات
محفلی را که آمدی حاضر
نفس مولت حریص بر مأکول
چشم شوخت به شش جهت ناظر
خواه سنی بوند یا شیعی
خواه مسلم بوند یا کافر
هرکه مانع شدت از او شاکی
هرکه معطی بدت از او شاکر
عضو زاید به خبث باطن شخص
مرد و زان راست آیتی ظاهر
اینک انگشت در کف خود توست
در خباثت علامتی باهر
اهل شهر این سخن شنیده تمام
عام از خاص و غایب از حاضر
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز برریش این شش انگشتی
از صمد اختیار کرده صنم
بر کلیسا نهاده نام حرم
راستی را بیا و از ره ی رشد
رام شو وز رهی به طفره مرم
در کتاب این عبارتی است صریح
کش تو صدبار خوانده ای من هم
می نتابند گفتنش منسوخ
می نیارید خواندنش مبهم
هرچه باشد فتخرجوه لنا
علم پیش شما چه بیش و چه کم
نیست برهان علم فقر و غنا
که تو داری نظر به خیل و حشم
شیخ ره بر صلاح اهل زمان
زید ای فاسدالفنون فافهم
کی بود چون من و تو هیچ ندان
مظهر محدث حدوث و قدم
گه چو یوسف عزیز را مملوک
گه ملوکش به در کمینه خدم
گه جبینت کشد به لشکرگاه
از شب و روز اشهب و ادهم
گه شود برخر برهنه سوار
گه زند خود بدون نعل قدم
گه خرد تا روان کند آزاد
بندگانی به صره ها درهم
گاه بفروشد از تهی دستی
تمر بستان خود به بیع سلم
کوری چشم دشمنان را گاه
سازد از زر و سیم سنج و علم
گاه بهر تسلی اصحاب
هست با آنکه خود ولی نعم
پشم ریسد به مزد از مردم
سنگ بندد ز جوع بربشکم
گاه بافد بریحه بند غلاف
گاه باشد بریشمش پرچم
گه بپوشد برهنگان ده و بیست
گه زند رقعه قعه برروی هم
گه کند خرقه رهن صاعی جو
گه کند جامه دیبه ی معلم
کار او را به کس قیاس مکن
سری اعلام کردمت اعلم
باری این نکته ناتمام هنوز
کز نگارش شکست نوک قلم
نه همین اهل نطق کرده سرود
کاین سخن گشته ورد صامت هم
تاحمایت یکی است با پشتی
تیز برریش این شش انگشتی
ای ملبس به ثوب کذب و دغا
وی عری از شعار صدق و صفا
ناگزر هرکرا شکم معبود
نان و آبش بود رسول و خدا
پی سنجیدن شقی و سعید
کرده میزان خویش بخل و سخا
گشته ثابت به محض عادت نفس
حب و بغضش به اهل منع و عطا
هم به باطل نموده نسبت حق
هم به نفرین سروده نام دعا
ظن و تخمین و وهم و شبهه و شک
اجتهاد و قیاس و رای و هوا
این خرافات پوچ لایعنی
نسبتش برنبی کجاست روا
من نگویم امام گوید نیست
مذهب حق به اختیار شما
هست نزدیک اهل حق که یقین
نیست ناموس حق به خواهش ما
بر ستم وضع کرده آیت عدل
برظلم نصب کرده نام ضیا
گربه را کی سزاست نسبت شیر
پشه را کی رواست اسم هما
همچو مام خود تو ملحد شوم
که غضب را نهاده نام رضا
دست جور و جسارتت چندی است
همه را جیب صبر کرده قبا
زین پس البته نیست جای گله
سر کنم گر برات کلک هجا
گرچه زان امر عاجزم چونانک
عجز دارم خدای را ز ثنا
آنچه من رانم از قبایح تو
نیست جز قطره ای ز صد دریا
نیست نار حمیتت در دل
آن چنان کت به دیده آب حیا
شوره در کاسه ات به جای نمک
نوره بر لحیه ات به جای حنا
شکر یزدان که نزد خسرو ملک
ناصرالدین خدیو مهر بها
آنقدر کت لزوم داشت به فرض
ساخت رسوا قدر به امر قضا
تاکنون خلق از کبیر و صغیر
پیر و برنا تمام شاه و گدا
پیش و پس هر نماز و نافله ای
کرده اوراد خویش صبح و مسا
تا حمایت یکی است با پشتی
تیز برریش این شش انگشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به انتقاد از افرادی میپردازد که در مقامهای دینی و اجتماعی به فساد و ظلم پرداخته و در حقیقت به جای خدمت به مردم و دین، به فریب و نفاق مشغول هستند. شاعر با زبانی تند و بیپروا، به توصیف اعمال ناپسند و ویژگیهای ذاتی این افراد میپردازد و آنها را به خاطر خیانت و نداشتن صداقت سرزنش میکند.
او با بهرهگیری از تشبیهها و استعارههای مختلف، دنیای فاسد و پر از کذب آنها را به تصویر میکشد و از برچسبهای اخلاقی چون جهل، کبر و فریب استفاده میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که این افراد نه تنها به دین و جامعه آسیب میزنند بلکه خودشان نیز در نهایت به عاقبت بدی دچار خواهند شد.
شاعر از طریق این اثر قصد دارد تا آگاهی را در مخاطبان افزایش دهد و آنان را به تفکر درباره ماهیت حقیقی این چهرهها و نقش عمیقتر خودشان در جامعه دعوت کند.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، اصول دین به هم ریخته و راه حق به دلیل فتنهات دچار آشفتگی شده است.
هوش مصنوعی: وقتی تو به دنیا آمدهای، همه کسانی که در این دنیا هستند، آرزو دارند که از بین بروند و به فانی برسند.
هوش مصنوعی: وقتی تو چهرهات را نمایان کردی، در میهمانی آگاهی و شناخت، هر دو جنس امیدوار به رنج و شکست بودند.
هوش مصنوعی: وجود زیبا و جذاب تو سرشار از ضعف، نادانی و دیوانگی است، در حالی که تمام زیباییها و کمالات تو مملوء از خودخواهی، حسد و نیرنگ است.
هوش مصنوعی: تفاوت ظاهری و باطنی تا جایی که به قدمهای انسان میرسد، از سر تا پا تحت تأثیر بیعدالتی و ظلم قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: گوش تا سم نشاندهندهی تمام خیانتها و ترسهاست و یال تا دم نشاندهندهی همهی اشتباهات و خطاها است.
هوش مصنوعی: آنچه که موجب فساد و آشوب است را رها کن و آنچه که خالی از همدلی و وفاداری است را نیز کنار بگذار.
هوش مصنوعی: در میان زحمتها و سختیها، انسانها و موجودات مختلف به خاطر محبت و عشق به تو به مسیر خود ادامه میدهند و در برابر تو خاضع و تسلیم هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی میپردازد که از ریشههای نادرست و بیارزش برخاستهاند. نویسنده اشاره میکند که این افراد، به خاطر ویژگیهای منفی و بیکفایتیشان، هیچ ارزش واقعی ندارند و در واقع وجودشان در برابر جامعه بیمعناست.
هوش مصنوعی: تو از ویژگیهای محبت و رحمت دوری و در صفات زشت و بدبختی قرار داری.
هوش مصنوعی: در مورد تو، تمام ناسزاها و بدگوییها مجاز و روا است.
هوش مصنوعی: همه سخنان ناپسند و توهینآمیز به تو مربوط میشود؛ در حقیقت، هیچکس جز تو سزاوار این انتقادات نیست.
هوش مصنوعی: خریدار با حالتی خشن و عبوس به نظر میرسد، در حالی که در باطنش به مهارتهای نرمش و رضایتمندی تسلط دارد.
هوش مصنوعی: منبع قدرت و خلاقیت، قطعاً باید به دور از شایعات و نیرنگها باشد تا راهی روشن و مطمئن ایجاد کند.
هوش مصنوعی: آشیانهای که بر پایه دروغ و نزاع ساخته شده، باعث تخریب و ویرانی است، ولی ساختن بر اساس صداقت و پاکی زمینه ساز آرامش و دوام است.
هوش مصنوعی: سگ، که به خاطر خوی درشت و طرز فکر بدش معروف است، در واقع نماد وحشیگری و وجود دیوانهوار است.
هوش مصنوعی: تا ابد شاد و خوش باشی، و بیماریات را به دنبال درمانی نگردی.
هوش مصنوعی: از مشکلات و سختیهایی که متحمل میشوی، به تجربه و دانش جدیدی میرسی؛ و دردهایی که تحمل میکنی، تو را به آرامش و درمان میرسانند.
هوش مصنوعی: هر چقدر که میخواهی به کسی بدگویی کن و ظلم روا دار در این روز.
هوش مصنوعی: وقتی که در روز قیامت، ترازوی انصاف برقرار شود و اعمال آدمیان توسط خداوند حسابرسی شود.
هوش مصنوعی: چکمه میرحاج مانند نشانهای است که بر زمین میافتد و اثرش باقی میماند. این اشاره به عکسالعملی است که از یک عمل یا تصمیم به جا میماند، یا اینکه هر کاری که انجام دهیم، پیامدی دارد که پس از آن باقی میماند.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که هنر و آواز تنها در فضای خالی یا در دل خود نیست، بلکه مردان و زنان همگی به آن میپردازند و در آن سهیم هستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یکی از ما از حمایت و کمک برخوردار باشد، با قدرت و تندی بر ضعفها و نواقص این فرد شش انگشتی میتازیم.
هوش مصنوعی: کمال تو ناقص است و بخشندگیات کم است، علم و دانش تو فقط بر اساس ظن و گمان است و در واقع چیزی برای ستایش ندارد.
هوش مصنوعی: آنچه در وجود تو پنهان است، بسیار بیشتر از آن چیزی است که در ظاهر خود نشان میدهی.
هوش مصنوعی: طبع و روح تو کجاست که اینقدر محکم به محبت و نفرت چنگ زدهای؟
هوش مصنوعی: جهل نمیتواند دلیلی بر حقیقت باشد، زیرا علم به تنهایی با قسم و سوگند پابرجا نمیماند.
هوش مصنوعی: آگاهی در حالت بالقوه همان نادانی در حالت فعلی است، و این نکته موضوعی بسیار مهم و اساسی است.
هوش مصنوعی: سر در سینه خود محفوظ بماند، تا زمانی که زبان به سخن نیاید و نوشتهها از قلم بر نیایند.
هوش مصنوعی: با این عقل که درک کافی ندارد و با این نفس که توانایی یادگیری و دانستن را ندارد، چگونه میتوان به حقیقت دست یافت؟
هوش مصنوعی: ای کاش از نیروی بالقوه به مرحلهی فعلیت میرسیدی و ای کاش هیچگاه از عدم به وجود نمیآمدی.
هوش مصنوعی: هر کسی که این حقیقت را انکار کند، تا پایان دنیا و روز قیامت در خطا خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که رنگ زرد روی زمین مینشیند، تا زمانی که رنگ قرمز در کنار آن بماند.
هوش مصنوعی: باد که نشاندهندهی ستم و ظلم است، به مانند دودمان نابود شدهای میباشد که به دوری افتاده و از بزرگی و قدرت خود مفقود شده است. این وضعیت به نوعی اشاره به تاریکی و سرگردانی در زندگی دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمان خود به ولیّ (ولیعصر) اعتماد نکرد و از او پیروی نکرد، محکوم به نابودی و بیاثر بودن است.
هوش مصنوعی: همه رفتار او به نوعی فرار است و همه چیزهایی که او دارد، به اندازه یک شلغم میارزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی قرنها هم عبادت کند، اما عبادتش ارزشی نداشته باشد و به اندازهی نیم درم هم بهایی نداشته باشد، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: هرکسی که از نزد علی دور شود، ناگزیر با عمر همنشین خواهد شد.
هوش مصنوعی: درد او چه درمانی دارد؟ زخم او را چرا باید مرهمی باشد؟
هوش مصنوعی: باید ابتدا از سفره پیامبر چیزی به دست نیاوری، در غیر این صورت، نمیتوانی به شکلی درست و مناسب بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: شما از خانوادهای هستید که شاخ و برگ آن همیشه سبز و سرزنده است و مانند آب گرمی که همیشه جوشان است، این دو ویژگی به شما تعلق دارد: منبعی از دانش و خوراکی که به زندگیتان غنا میبخشد.
هوش مصنوعی: نان را از دهان تو برمیدارند و به جای آن، آب را از بینیات پایین میریزند.
هوش مصنوعی: هم از تو کام گرفتم و لذت بردم، هم از این درد و آتش که بر افروختهای.
هوش مصنوعی: ساکنان شهر و روستا، از هر گروه و جامعهای، این حرف را با هم میزنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی از تو حمایت کند، میتوانی به راحتی با توانمندیهای خود بر مشکلات غلبه کنی. در اینجا به نوعی به قدرت و امکانات اشاره دارد که فرد با داشتن حمایتی قوی، میتواند بر چالشها فائق آید.
هوش مصنوعی: از تو یادگیری به شدت و دقت است؛ تا جایی که قوانین و سنتها نیز تحت تأثیر آتش عشق تو قرار گرفته و از بین میروند.
هوش مصنوعی: خانهای که پر از کفر و شرک و دشمنی بود، حالا به خاطر تو ویران و خراب شده است.
هوش مصنوعی: به جای شراب، جامی را با اشک یتیمان پر کردهاند که خالی از پرهیز است.
هوش مصنوعی: دل و جگر بیوهها که آتش سوگ و غم آنها را سوزانده، برای نشستن به دور سفرهای آماده شده است که بر سرش گوشت کباب وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که به دارایی دیگران آسیب میزند، در نهایت خود را به گند میآلاید و دستش به خون مردم آغشته میشود.
هوش مصنوعی: من به خاطر کسی جز تو، هرگز نامی نمیآورم، چه کار درست باشد و چه نادرست.
هوش مصنوعی: عمه، عم، خاله، دایی، پسر و دختر جد، خواهر، زن و پدر.
هوش مصنوعی: انسانها، چه مرد و چه زن، چه سیاه و چه سفید، در آشکار و نهان، فرقی میان یکدیگر ندارند؛ چه عالمان و چه جوانان.
هوش مصنوعی: همه انسانها، چه زیبا و چه زشت، چه بزرگ و چه کوچک، از هر گروه یا دستهای که باشند، ارزش و اهمیت خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: من از میان هزاران نفر هیچکس را رها نخواهم کرد، چرا که به هر دلیلی بر سر خودم باقی خواهم ماند.
هوش مصنوعی: به تو عرض میکنم که میخواهم خاک پای تو را به باد و شوخی بسپارم، تا نشانی از آتش و آب باشد.
هوش مصنوعی: نگرانی از گناه وجود ندارد و از این کار، به من امید پاداش نیز هست.
هوش مصنوعی: اگر دلیل تو در دین بر اساس عقل، توافق جمعی و سنت و کتاب باشد،...
هوش مصنوعی: اشاره به این دارد که اگر به عقل و توافق عمومی توجه نکنیم، اصولی که برمیگزینیم، میتواند به کفر و انکار حقیقت منجر شود. بنابراین باید دقت کنیم که از عقل و اجماع برای تصمیمگیریهای خود بهره بگیریم.
هوش مصنوعی: احتمالات و نشانههای تردید، شک، تصورات و گمانها، قیاسها و فرضهای جاری.
هوش مصنوعی: اگر ناظر و حسابرسی وجود داشت، بیتردید تو را به خاطر حسابهایت مورد تنبیه قرار میداد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که برخی افراد از روی نادانی یا خودخواهی، به کسانی که لایق رهبری نیستند، احترام میگذارند و آنها را پیشوا قرار میدهند. این عمل تأکیدی بر عدم درک صحیح از ارزشها و معیارهای واقعی رهبری است.
هوش مصنوعی: به خاطر تو بدون هیچ دلیلی، به کسی که به دین اعتقاد ندارد تبدیل میشوم، هر پرسشی که درباره درست و نادرست پیش بیاید.
هوش مصنوعی: سالها با وجود ادعای علم و دانش دیگران، نتوانستم پاسخ روشنی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: تو به گونهای رفتار کردهای که حیا و حجاب راد و رد را به شدت بالا بردهای.
هوش مصنوعی: کتاب همه مردان و زنان چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان، در مورد وجود و عدم وجود نوشته شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک نفر پشتیبان و حامی وجود دارد، وصله و زخمهای این فرد شش انگشتی هم به حساب نمیآید.
هوش مصنوعی: باید همچنان به تلاش ادامه دهم تا بتوانم موضوع را به بهترین شکل بیان کنم.
هوش مصنوعی: به دوستانت در زمان سختیها و مشکلات وابسته باش و به آنها پناه ببر، زیرا در این مواقع است که ارتباطات عمیق و پایدار زندگی را معنا میبخشد و تو را از ناامیدی نجات میدهد.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است تو به هزاران عبادت و نماز مشغول باشی، اما نتیجهات به اندازه بلعم نمیشود. بلعم کسی بود که با علم و قدرتش به جایی رسید، اما اعمالش او را از خداوند دور کرد. پس صرف عبادت کافی نیست، بلکه کردار و نیّت نیز اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: هدف و مقصد تو کجا خواهد بود جز این که دچار هیجان، درد و رنج و غم شوی؟
هوش مصنوعی: خشم تو مانند تیغی است که به چهرهی شیخ میافتد و بر خشم من تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زندگی کنی، به راه مروان روی و اگر میخواهی در تاریکی و گیجی بمانی، به مسیر ملجم برو.
هوش مصنوعی: موسی به پیمان خود وفا کن، ببین که تو و فرعون چه تفاوتی با یکدیگر دارید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از نسل سبطیها محروم شوی، پس باید خود را جزو قبطیها قرار دهی و به آنها بپیوندی.
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ چیز جز عذاب و درد سر اضافه نمیشود، و در این اندوه و غم، واقعاً چیزی جز افسوس باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: ذلت و زاری تو بخشی از زندگیات است و همواره با درد و اندوهی که به همراه داری، همراه است.
هوش مصنوعی: بار سنگینی بر دوش دارم و زنجیری بر زانوانم، خار در چشمانم فرو رفته و درد بسفید بر چهرهام نشسته است.
هوش مصنوعی: بنابراین هر کسی که مثل تو از حقیقت بهطور کامل غافل باشد، تنها به دلیل عادتهای خود، نه بر اساس درک و فهم.
هوش مصنوعی: کسی که در حالت نیاز و فقر، پیشانیاش را بر خاک میگذارد، چگونه میتواند با شمشیر انتقام به حریم و حرمت دیگران آسیب برساند؟
هوش مصنوعی: بخشی از جامعه افراد نیکوکار را به حساب نیکوکاران میآورند، در حالی که برخی دیگر را با وجود ظاهر خوبشان به عنوان افراد شرور یا خطرناک میشناسند.
هوش مصنوعی: اگر به این وضعیت از دنیا بروی، شادیت به سوگت خواهد نشست و غم دلت را پر خواهد کرد.
هوش مصنوعی: جاودانگی تو در سرزمین باقی خواهد ماند، هرچند که بر اثر فشارها و سختیها دچار آسیب و مشکل شود.
هوش مصنوعی: دل چگونه به حال کسی میبالد که به خاطر ده دینار و به خاطر چند پول ناچیز، دین و ایمانش را فدای آن کرده است.
هوش مصنوعی: اگر باطن تو زیبا و نیکو نشود، هیچ کس در ظاهر تو تفاوتی نخواهد دید و تو را نخواهد شناخت.
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را به خوبی بشناسد، به درستی بین صدق و ریا و حق و باطل تمایز قائل میشود.
هوش مصنوعی: دشمنان در حال جنگ و درگیری هستند، در حالی که دوستان در کنار هم و در آرامش به سر میبرند.
هوش مصنوعی: این انگشت اضافی تو چه نام نیکی در دنیا به جا گذاشته است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که یک نفر از تو حمایت کند، تو میتوانی با قدرت و اعتماد به نفس بیشتری جلو بروی، حتی اگر در برخی موارد نقاط ضعفی داشته باشی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نشانهای از کمان وجود دارد و یاد و نام دین تیر را به یاد میآورد، تو نیز باید با قاطعیت و تندی عمل کنی.
هوش مصنوعی: بدین معناست که بعضی چیزها به ظاهر شیرین و خوشمزه به نظر میرسند، اما در واقع میتوانند تلخ و خطرناک باشند. این یادآوری میکند که نباید فقط به ظاهر یک چیز توجه کرد، بلکه باید به باطن و اثر آن نیز دقت کنیم.
هوش مصنوعی: برای اینکه ریواس تلخی از زمین برآید، باید شهد بسیار در تو وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: من متعجبم از تو که چرا از پیامبر شرمنده نیستی و از خدا ترسی نداری.
هوش مصنوعی: هر کس که به خوبی با همراه خود آمیخته باشد، از آن دام و فریب رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: در زندگی تو، که سرشار از زیبایی و سرسبزی است، تلاش برای به دست آوردن آنچه که شایسته توست، همچون دستیابی به خاشاک میماند.
هوش مصنوعی: در حضور او، به دلیل وسعتی که دارد، فضا برای تو تنگتر احساس میشود.
هوش مصنوعی: وقتی کیسه یا کاسه پاره و شکسته شد، نمیشود آن را به سادگی دوباره به هم وصل کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس بهخاطر تو زانو نمیزند، جز آن کسی که با داشتن ویژگیهایی خاص به تو نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که باشد، چه زن چه مرد، من همه را یکی یکی به مقدار کم و زیاد دوست خواهم داشت.
هوش مصنوعی: در زندگی، همه افراد خواه پیر باشند یا جوان، زیبا باشند یا زشت، در نهایت همگی انسانند و جنسیت و ظاهر آنها در ارزش انسانیشان تفاوتی ایجاد نمیکند.
هوش مصنوعی: من به کسب و کار ادامه میدهم و در زمانهای مختلف به پرورش و کشت محصولات مختلف مشغول میشوم، گاه به پرورش بز و گوسفند فکر میکنم و گاه به فکر دیگر حیوانات.
هوش مصنوعی: کسی که به قدری نادان است که تفاوت بین خوردن و نوشیدن را از دفع حاجت تشخیص نمیدهد، واقعاً در فکرش مشکل دارد.
هوش مصنوعی: اگر از فهم معانی کلامها و نوشتهها غافل باشی، مانند کسی خواهی بود که از دانش و بصیرت بیبهره است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عقیده و شکی که درباره دین و پیروی از آن داریم، تحت تأثیر خیالات و گمانها قرار دارد. تلاش برای فهم و درک مبانی دین، به نوعی به باورها و شیوههای فرد بستگی دارد. در واقع، اجتهاد و کوشش ما در راستای درک دین بیشتر به نگرشها و پیشفرضهای ما مرتبط است.
هوش مصنوعی: به خدا، در اسلام کسی مانند تو که صحبت میکند، بسیار نادر است؛ زیرا ایمان و کافر بودن در کلام تو به خوبی مشهود است.
هوش مصنوعی: تقصیرهای ناشی از فساد به ظلم و ستمهای پنهانی منجر میشود که نتیجهی تفکرات نادرست است.
هوش مصنوعی: تو با ظاهر خود به دیگران فریب میدهی، مانند کلماتی که به هم ریختهاند، اما در درون خود به سختی و تلخی گرفتار هستی.
هوش مصنوعی: از خداوندی که نسبت به بندگانش غیرت دارد، در این دنیا و آن دنیا، هیچ آرزویی بیشتر از این ندارم.
هوش مصنوعی: به باغهای بهشتی میروم و در آتش جهنم نگاهم میاندازم، که درد و درمانت در همه زخمهایم جاری است.
هوش مصنوعی: هر جا که بروی و به کوچه و پس کوچهها قدم بگذاری، از کسانی که ثروتمند و بیبضاعت هستند، داستانهایی میشنوی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حمایت شما یکی باشد، با تکیه بر تواناییهای خود، به راحتی میتوانید بر مشکلات فائق آیید.
هوش مصنوعی: در نیکی و بزرگی، به اندازه کافی وفادار نیستی و در بدی، بسیار محکم و قاطع عمل میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است آتش شور و شوق تو، به زیان و خرابیات منجر شود، همانطور که شعلههای آتش از کوره و دهان وزیدن میگیرد.
هوش مصنوعی: به دنبال راهی برای رسیدن به آرامش و دوستی باش و از درگیری و ظلم بپرهیز.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوهای باطل، به جلب خشنودی رهبران شرک میپردازیم.
هوش مصنوعی: بسته به اینکه چه مبلغی را پرداخت کردهای و به این دلیل که این رفتار به مقام والای امامان نمیخورد، از خودت بگسستهای.
هوش مصنوعی: آن حکیمی که به درستی سخن میگوید و پاسخهایش موجز و مفهومی است، باعث میشود که دیگران از فهم درست کلام او ناتوان بمانند و در پاسخ دادن به او عاجز شوند.
هوش مصنوعی: کسی که علم و دانش او بر اساس نادرستی و دشمنی باشد، در واقع بر روی ظلم و نادانی خود پافشاری میکند.
هوش مصنوعی: حکمت مانند یک دشمن در برابر دلیل و بینهای است که میتواند برنده باشد، مشابه به قدرت و شجاعت یک پلنگ.
هوش مصنوعی: بیدار شدن به صبح و دریافت حقیقت، کسی را که بتواند فرق میان علم واقعی و دانش سطحی را بشناسد، میخواهد.
هوش مصنوعی: به طور قطع، برای کسانی که به یقین رسیدهاند، در نعمت و رحمت الهی هیچ گونه اشتباهی پیش نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: خردهای از وجود چگونه میتواند ویژگیهای بزرگ و ممتاز یک قطره آب را داشته باشد، در حالی که باید پر از ویژگیهای خاص دریا باشد؟
هوش مصنوعی: من نمیدانم آیا صحبت دربارهی هوای دل و رازهای نبی، نشانهای محکم از اوست یا نه.
هوش مصنوعی: شخص نادانی که ادعای علم و دانش میکند، در حالی که فرد دیگری با درایتتر و دانشمندتر از او وجود دارد.
هوش مصنوعی: از مسیر صحیح و درست منحرف شدهای و به تهمتزنی و دروغگویی مشغول هستی، در حالی که در پرتو علم و نوشتار باید هدایت شوی.
هوش مصنوعی: در این دنیا، کیست که بتواند حقیقت نیکوکار و بدکار را به طور واضح و پنهان تشخیص دهد، و در آن زمان چه کسی ظلم بیشتری میکند؟
هوش مصنوعی: در اینجا به طور خاص از نام کسی سخن نمیگویم و به طور کلی درباره یک موضوع صحبت میکنم.
هوش مصنوعی: آه بر آن پیشوای دین و پیروانش که بر او علم و دانش سنگینی میکرد.
هوش مصنوعی: ناشناسان به اشتباه بر خفاش اسم عیسی مریم میگذارند.
هوش مصنوعی: اما در عصر شب، حق و باطل توسط خداوند مشخص میشود و اوست که در روز قیامت تصمیم نهایی را میگیرد.
هوش مصنوعی: به زودی متوجه خواهی شد که او در حال ایجاد درد و آزار در قسمتهای مختلف بدنش است.
هوش مصنوعی: بنابراین، من این نکته را از عالم غیب به الهام سخن گویندهای دریافت کردم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که یکی از ما حمایت کند و با قدرت و تیزی به کار برود، میتواند هر مشکلی را حل کند.
هوش مصنوعی: ای زبان تو باید نام خدا را بگویی و یاد او را در دل خود داشته باشی.
هوش مصنوعی: اما دانشمندان و اهل نظر به خوبی میدانند که معنی واقعی یک کلمه یا مفهوم، از ظواهر آن جداست و باطن هر چیز متفاوت از شکل و ظاهر آن است.
هوش مصنوعی: پیش افراد باهوش، واضح است که قدرت و ضعف، و ناتوانی و توانایی در هم تنیدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به موضوعاتی مانند ایمان و نفاق، و همچنین روابط میان انسانها اشاره دارد. به طور کلی، بیانگر این است که گاهی اوقات هنوز در دل خود کفر و نفاق داریم، در حالی که خوب و بد را میشناسیم. همچنین، نشاندهنده این است که در ارتباط با دیگران، چه مرد و چه زن، ممکن است با تناقضاتی روبرو شویم.
هوش مصنوعی: این بیت به تفاوت بین افرادی که در هنر و مهارتها ماهرند و افرادی که در فریب و نیرنگ پویا هستند اشاره میکند. در واقع، برخی از افراد در زمینههای مثبت و سازنده مشغول به فعالیتاند، در حالی که برخی دیگر در دسیسهچینی و فریبکاری تخصص دارند.
هوش مصنوعی: این بیت به شکلی غیرمستقیم به این موضوع اشاره دارد که برخی از افراد ممکن است در وضعیت یا مقامی خاص قرار بگیرند و به خاطر آن چهره کامیابی یا قدرت به خود بگیرند، اما در واقعیت ممکن است شرایطشان متفاوت باشد. به نوعی، ما به قضاوت دربارهی دیگران بر اساس ظاهر یا موقعیت آنها تشویق میشویم، در حالی که ممکن است در پسزمینهی زندگی آنها داستانهای متفاوتی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: اما فردا، آن نابخردان به تو و خودشان مانند یک الاغ نگاه خواهند کرد.
هوش مصنوعی: این مقام و ریاست بالاخره روزی سرنوشتش به تو خواهد رسید و چند روزی بر تو حاکم خواهد شد. سیاست و مدیریت همیشه در حال تغییر است و هیچ چیز ماندگار نیست.
هوش مصنوعی: اگر چند روزی بر این مردم حاکم شوی و بر آنها تسلط پیدا کنی، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: در روزی که باطنیات انسانها آشکار میشود، نه قدرتی وجود خواهد داشت و نه یاوری برای کمک.
هوش مصنوعی: در این جهان هیچ زیبایی نیست که تحت تأثیر تو قرار نگرفته باشد و از تو نشئه نگرفته باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا به معنی این است که نشانههای ضعف و زوال، نوعی آرامش و تسلیم به شمار میآید و صداقت و نصیحت در زندگی، مانند پوششی است که انسان را از مشکلات و سختیها محافظت میکند.
هوش مصنوعی: در میان افرادی که مخالف با سنت هستند، تو بهترین و معتبرترین فردی هستی که اصول و روشهای سنتی را منتشر میکنی.
هوش مصنوعی: در این متن، به این موضوع اشاره شده است که گروهی که در راه رفاقت و درستکاری حرکت میکند، در برابر گروهی که به فساد و فریب متوسل میشود، شکست میخورد. به این ترتیب، از یک طرف ارزشهای مثبت و نیکی به تصویر کشیده میشود و از طرف دیگر، به چالشهای ناشی از ظلم و ناپاکی پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به کسی گفت که مسلمان است، اگر او به کفر نرسیده باشد. مسلمان واقعی باید خصائص و ویژگیهای آن را داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر کافری تو را ببیند و به خاطر دین تو به اسلام بیفتد، باید نسبت به خود و ایمانش شکرگزار باشد.
هوش مصنوعی: از ویژگیهای ناپسند انسانی، هر آنچه که در ذهنش به خوبی و بدی میگذرد، تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ارتباط کسی با تو به طور واضح و بدون مبالغه قابل توصیف نیست، مگر اینکه نزدیک به آن دسته افراد باشد که در ظاهر مشخص نمیشوند یا از دید پنهان میمانند.
هوش مصنوعی: طبیعت تو چه فریبنده و غیرقابل اعتماد است و نفس تو به چه اندازه ناپاک و گناهکار میباشد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف گروهی از افراد با ویژگیها و نقشهای مختلف اجتماعی و فرهنگی میپردازد. در اینجا، ویژگیهای مختلف انسانها به تصویر کشیده شده است، از جمله روحانیون، زاهدان، فقرای آزاداندیش، دزدها، پیشگوها، افرادی با رفتارهای خاص و کارگران. هر یک از این گروهها نشاندهنده جنبههای گوناگون زندگی و جامعه هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از اینجا میگذرد، باید به یاد داشته باشد که چه بسا مرد و زن را در این دنیا نادیده بگیرد و به معنای واقعی به زندگی و انسانیت توجه کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حمایت و پشتیبانی وجود دارد، باید با دقت و هوشیاری به مشکلات و چالشها پاسخ دهیم.
هوش مصنوعی: ای شیاد و فریبکار، به سادگی خود را به نمایش میگذاری و در حالتی عادی به نظر میرسی، در حالی که درونت پر از فریب و نیرنگ است.
هوش مصنوعی: در مورد فرشته خوشبختی و بخت و اقبال، به معانی بدی همچون کلاغ و شومی اشاره شده است.
هوش مصنوعی: همه زیبایی و لطافت از ظاهر و از درون به خاطر زهر خالصی که در کار است، نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: اما کسی که چشم باز دارد، تفاوت تو را خواهد دید، حتی اگر قدمهایت همه ناپایدار باشد.
هوش مصنوعی: ظاهر شما بسیار پاک و مقدس به نظر میرسد، اما باطن شما پر از ناپاکی است. از لحاظ ظاهری خوب به نظر میرسید، اما حقیقت شما چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: در دل به خصوصیاتی چون خساست و بخل اعتقاد دارد، اما با زبان به بخشش و سخاوت دعوت و درخواست میکند.
هوش مصنوعی: زبان به یاد خداوندی که بینیاز است بیان میکند و روح به عشق معشوق وابسته است.
هوش مصنوعی: در تمام عمرت، نه در روز و نه در شب، هیچ چیزی را در این دنیا ندیدهای که به این روشنی قابل مشاهده باشد.
هوش مصنوعی: برای لحظهای هم که شده، از یادآوری عیبها و کاستیها دست بردار و به فکر منافع و سود خود نباش.
هوش مصنوعی: هر جایی که چیزی ناپایدار و غیرواقعی وجود دارد، باید با قدرت و آمادگی مقابله کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت حرص و طمع، سعی در به دست آوردن چیزی میکنی که به هیچ وجه مناسب و منطقی نیست، مانند حاکمیتی که بدون قضاوت درست و منطقی عمل میکند.
هوش مصنوعی: آب از آتش جدا میشود و حرارتش به شبنم منتقل میشود، و به این ترتیب میتوان فشار و شدت را از هم جدا کرد.
هوش مصنوعی: بخل تو در سرزمین عجم به حدی شناخته شده است که در میان عرب به بزرگواری حاتم مشهور است.
هوش مصنوعی: در زمانهای سخت و غمانگیز، بهتر است نان خود را در کنار دوستان و همنوعان خود خوشحال و شاداب به اشتراک بگذاری.
هوش مصنوعی: دل تو مانند زندانی است که در آن کاخی ساختهایم، اما مهمانیات باید همچون باغ ارم زیبا و دلانگیز باشد.
هوش مصنوعی: تو در جایی بیاساس و بیخیالی مانند زال هستی، اما در اینجا دلیر و شجاع مانند رستم هستی.
هوش مصنوعی: فقط از حضور و خوشی در مهمانی توست که انسان به شوق خوردن نان تو دست میزند و این شوق به خاطر نسخههایی از گذشتهات است که به یادگار ماندهاند.
هوش مصنوعی: در این زندگی که پر از خوشیها و دلخوشیهاست، برخی به خاطر لقمهای نان، در غم و اندوه به سر میبرند.
هوش مصنوعی: ترکیب غالبی که به ذات تو سود میزند، به گونهای است که به رنگ زردی آغشته شده است.
هوش مصنوعی: اما در حالی که در خانهاش به نفاق و مکر مشغول است، دیگران را به سمت خود جذب میکند و خواص وجودشان را با تحلیلهای مختلف میفریبد.
هوش مصنوعی: افراد نیکوکار و بدکار، چه شاد و چه غمگین، ممکن است در زندگی بر اساس شرایط مختلفی به صورت متفاوتی دیده شوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک حامی وجود دارد، با پشتیبانی قوی و تیز از چیزی که در اختیار داریم، میتوانیم به جلو پیش برویم.
هوش مصنوعی: اینکه من به شوخی و بازی صحبت کردهام، کار سادهای نیست و به اندازهای که گفتم، اهمیت و معنی بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: حرف زشت و ناپسند را بر زبان نیاور، زیرا خودت هم به نوعی در این کارها دخالت داری و ممکن است در آنچه میگویی نقش داشته باشی.
هوش مصنوعی: من از نفس خود بدیها را مشاهده کردم و وقتی به آن دقت میکنم، میبینم که بدتر از آن چه بوده، وجود دارد.
هوش مصنوعی: شرم و حیای کسانی مثل شداد، و غیرت قارون، و ننگ و عار نمرود و عثمانی به همدیگر مقایسه شدهاند. در واقع، این جمله به نوعی نشاندهندهی ویژگیهای منفی و متفاوت شخصیتها و رفتارهای آنها است. وجوه منفی مانند خجالت و عار از یک سو و خیانت و طمع از سوی دیگر، به تصویر کشیده شدهاند که نشاندهندهی فساد اخلاقی و اجتماعی در آنهاست.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به وضعیتی اشاره دارد که در آن دین به گوشهای رانده شده و اسلام در ذلت و ضعف قرار دارد، در حالی که دشمنان دین به قدرت و اقتدار دست یافته و در بلندی و عزت قرار دارند.
هوش مصنوعی: تقویت کنندهی تردیدها و پشتیبان شایعات، در حقیقت، باعث تضعیف اعتماد به خود و باورهایمان میشود.
هوش مصنوعی: قدرت کفر و ناتوانی اسلام باعث میشود که ایمان و یگانگی خداوند آسیب ببیند و مختل شود.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به خاستگاه و نسل افراد اشاره دارد. در اینجا، بوبکر به عنوان یک اصل و ریشهی نیکو معرفی شده است، در حالی که نسل بختالنصر و فرع فرعون نشاندهندهی انشعابها و افرادی هستند که از نژادهای معروف و گاهی بحثبرانگیز و افتخارآمیز در تاریخ میباشند. در نهایت، به نوعی به نسب و افتخار افراد اشاره شده که هر کدام نمایانگر ویژگیهای خاص و داستانهای تاریخی خود هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تحمل و تاب آوری در برابر دروغ و فریب اشاره دارد. به بیان دیگر، به ظهور مشکلات و خیالات نادرست در دنیای امروزی و تشخیص واقعیت از باطل میپردازد. این موضوع میتواند به نقد برخی از رفتارها و آموزههای غلط نیز اشاره کند. در نهایت، تأکید میکند که انسان باید با این چالشها به خوبی مواجه شود و از آنها عبور کند.
هوش مصنوعی: در بین نشانههای اختلاف، لباسهای اتحاد پنهان شده است.
هوش مصنوعی: دزد و 사람 پست و بیشرم، و همچنین کسانی که عدالت را میسوزانند و دروغ میگویند، همه به یک شکل هستند و رفتارهای نادرست و فریبکارانهای دارند.
هوش مصنوعی: راههای تمایلات و خواستهها، سرشار از بیخبری و غفلت است و در این مسیر، نفرت و طغیانی وجود دارد که انسان را به سمت خود میکشاند.
هوش مصنوعی: در هفت اقلیم وجود، تنها تویی که بر قلبها حکمفرما هستی.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو در دنیا وجود ندارد، پس خداوند به عظمت تو در سلطنت و فرمانروایی تو بینظیر است.
هوش مصنوعی: دنیا پر از تلاش و سختی است و افرادی که دنبال رشوه و منافع شخصی هستند، در واقع به شکم و نان خود وابستهاند و به نوعی بندگی آن را میکنند.
هوش مصنوعی: در جهان هیچکس جز تو نمیتواند حق و باطل را به این روشنی و روشنگری ثابت یا رد کند.
هوش مصنوعی: در میان سبکساری و بیاعتنایی، نظرهای ناپسند را تحمل نکن.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به بیان ویژگیهای منفی و ناپسندیدن اشاره دارد. به طور خاص، به فردی که از نظر اخلاقی یا رفتاری زشت و ناپسند است، اشاره میکند و با مقایسه او به یک چیز ناخوشایند، انتقادی میکند. در کل، به نظر میرسد که گوینده قصد دارد به زشتکاری یا رفتار ناپسند آن شخص بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر نادانی تن و بدن خود را بسازد و شکل دهد، تو باید آن بدن را مانند یک جان و روح در نظر بگیری.
هوش مصنوعی: زمانی که تو در شهر ظاهر شدی، هر نوع صدا و آهنگی چه آنچه آشکار است و چه آنچه پنهان، به دنبال تو به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک نفر هوای فرد دیگری را داشته باشد، او میتواند با توانمندی و قدرت خود از او حمایت کند.
هوش مصنوعی: ای نابینای عاقبت بینایی، سرانجام ای دیو، دام تو را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: همه افراد، چه آشنا و چه غریب، در حالتی شاداب و سرمست هستند و این حالت برای هر کسی، اعم از عرب یا عجم، به یک شکل است.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که فردی به خاطر رفتارهای ناپسند و فساد، از تو بیزار و متنفر است، چه به طور علنی و چه به طور مخفی. این نفرت هم از طرف گروه ترک و هم از طرف گروه دیلم وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شرایطی که دید شما محدود است، حتی کوچکترین موجودات نیز میتوانند به بزرگی و اهمیت یک کشور بزرگ به نظر برسند.
هوش مصنوعی: اگرچه نان هفت کشور به طور جدا جدا در دسترس باشد، اما باز هم در برابر یک قطره آب دریا بیارزش است.
هوش مصنوعی: زمانی که برای کمک و خرج کردن بر خانواده و وابستگان فرا میرسد، بعد از گذشت مدت زیادی و با اجبار این کار انجام میشود.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دیدن نتیجهای بزرگ و ارزشمند هستی، باید بدانی که آنچه به ظاهر کوچک و ناچیز به نظر میرسد، ممکن است در واقع از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار باشد.
هوش مصنوعی: زال، از ابتدا پیدایش تو، گوئی که با ذات تو همزاد بوده است.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه کنی، چه به دوستان و چه به دشمنان، گروهی در حال تعامل و در هم آمیختگی هستند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به دنبال حقیقت بروی، باید به تنهایی قدم برداری؛ اگر هم غرق در لذتهای زودگذر بشوی، به جمع دیگران میپیوندی و از مسیر حقیقت دور میشوی.
هوش مصنوعی: این بیت درباره ارتباط عمیق و روحانی با معبود سخن میگوید و به این اشاره دارد که حقیقت وجودی معبود به نوعی در ذات انسان و روح او نهفته است. اشک و احساسات انسانی نیز در این ارتباط تأثیرگذار و نشانهای از این پیوند واقعی به شمار میآید.
هوش مصنوعی: موهای یال اسب تا دم آن پر از شگفتی و سرسختی است، و گوشها به خاطر خشم و ظلم به شدت درگیر و تحت فشار هستند.
هوش مصنوعی: نفسی که به تظاهر، فریب و نیرنگ مشغول است، نسلش از جان و ننگ آدمی است.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی اشاره دارد به تجربیات و مشاهدههایی که از زندگی و دنیای اطراف میتوان داشت، و نشان میدهد که حتی در میان بیخبری و غفلت، چیزهای زیادی دیده و تجربه شده است. به نوعی میخواهد بگوید که غفلت یا ناآگاهی نمیتواند مانع از دیدن واقعیتها و جزییات زندگی شود.
هوش مصنوعی: گروهی را به دام افتاده و گرفتار کردهاند و گروهی دیگر را به خود نزدیک و دوستانه و وابسته کردهاند.
هوش مصنوعی: شگفتانگیز است که با وجود همه بدگوییها، افرادی هستند که تو را ستایش میکنند.
هوش مصنوعی: به جای فکر کردن به مسائل بیهوده و بیارزش، وقت و انرژیات را صرف چیزهای با ارزش و مفید کن.
هوش مصنوعی: از تو امید دارم که به خاطر حرفها و وعدههایت در موقعیتی خاص، به من پاداش بدهی و مرا در مقابل سختیها و مشکلات نجات دهی.
هوش مصنوعی: من از کسانی که دانایند عذرخواهی میکنم، هرچند که دلایلم ارزش چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: دوست، خوشحال و شاداب شد، در حالی که دشمن دچار درد و رنج شد. زیبایی همچون این شعر، به زندگی رنگ و بویی خاص میدهد.
هوش مصنوعی: ذکر قلب و زبان به مسائل مهم اعتقادی اشاره دارد، اما گاهی این معانی در مکانهای مختلف مانند معابد و حرمها مطرح میشود. در این بیت، اشاره به این است که انسانها در جستجوی حقیقت و فهم عمیقتری از دین و کفر در جاهای مقدس و غیرمقدس هستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک حامی وجود دارد که از من حمایت کند، بر مشکلات و چالشها با قدرت و تیزبینی مقابله میکنم.
هوش مصنوعی: مدیری که در کارهایش فساد و نافرمانی دارد و بیدینی را انتخاب کرده، به گونهای زندگی میکند که به تفکر و اعمال کافرانه متهم میشود.
هوش مصنوعی: چون تو در میان صد هزار نفر گبر و مسلمان، تنها یک ناظر و بینا هستی.
هوش مصنوعی: غفلت از کار خود چه فایدهای دارد، وقتی که در ابتدا تو فراموش شدهای؟
هوش مصنوعی: تو در اینجا حضور نداشتی تا اینکه از فقر و بیچیزی خود شرمنده باشی.
هوش مصنوعی: هر زمان که تو به سرنوشت خود قدم میگذاری، برخی از مشاوران و ناظران نیز به تو نزدیک میشوند.
هوش مصنوعی: در زمینه رشوه، سبقت و سختی، به خوبی مهارت پیدا کردی.
هوش مصنوعی: چند سالی است که تو هنوز به بالندگی نرسیدهای، ولی برای تو قدرت و سلطنت زیادی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که توضاعیت و قدرتی نداشتی، اکنون در چنگال تو، مقدار زیادی بار و مسئولیت سنگین به دوش داری.
هوش مصنوعی: چه بهانهای داری وقتی که در کتابها و حدیثها خواندهای، همه کسانی که انکار کنند، زیانکارند؟
هوش مصنوعی: از عمق دل به باطل نسبت میدهی و از درون پا به سمت راه حق حرکت میکنی.
هوش مصنوعی: در دل همه انسانها نفاق و طمع وجود دارد، اما در ظاهر خود را پارسا و زاهد نشان میدهند.
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از نفرت و مخالفت است. گفته میشود که زبان و کلام به ناحق به دفاع از باطل میپردازد و نیتهای نادرست وسواسگونه به نام درستکاری و حقیقت جلوه میدهند. تصاویری از جدال میان حق و باطل در ذهن مخاطب شکل میگیرد، جایی که لفظ و بیان گمراهکننده میتواند حقیقت را تحت الشعاع قرار دهد.
هوش مصنوعی: بیا بدون نظارت دیگران باش، اما باید بدانی که فرمان از سوی کسی دیگر در نوشتن تو صادر شده است.
هوش مصنوعی: کسی که خود دارای نفس پاک و معصوم است و به دستورات الهی عمل میکند، پاک و خالص است.
هوش مصنوعی: وقتی تو به سوی دنیای مادی و پرستی میروی، همیشه مکانی را که در آن حضور داری، تحت تأثیر قرار میدهی.
هوش مصنوعی: نفس تو بسیار خواهان غذا و روزی است و چشم تو در هر شش جهت به دنبال آن است.
هوش مصنوعی: فرقی نمیکند که انسان مسلمان باشد یا کافر، یا اینکه در عقاید خود سنی باشد یا شیعه؛ در نهایت هر کسی به نوعی با هم در ارتباط و تعامل است.
هوش مصنوعی: هرکسی که مانع پیشرفت او شده، باید از او گله کند و هرکسی که به او خوبی کرده، باید از او قدردانی نماید.
هوش مصنوعی: اگر یک عضو در بدن فرد وجود داشته باشد که ناپاک و زشت باشد، به نوعی نشاندهندهی روح و باطن آن شخص است.
هوش مصنوعی: اکنون انگشت اشاره به دست توست و در خباثت نشانهای کاملاً واضح وجود دارد.
هوش مصنوعی: مردم شهر تمام این صحبت را شنیدهاند، از افراد عادی گرفته تا خواص و حتی آنهایی که حضور ندارند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یکی از ما پشتیبانی کند و در کنار ما باشد، بر سختیها و مشکلات زندگی فائق خواهیم آمد.
هوش مصنوعی: کسی که معشوق خود را از میان دیدگاههای مختلف انتخاب کرده و او را به عنوان مکان مقدسی در کنار کلیسا قرار داده است.
هوش مصنوعی: واقعیت را بپذیر و به سوی رشد و بالندگی حرکت کن، از مسیر انحراف و بیهدف بودن دوری کن.
هوش مصنوعی: در کتاب عبارتی واضح وجود دارد که تو بسیاری از اوقات آن را خواندهای و من هم همینطور.
هوش مصنوعی: گفتن و شنیدن این صحبت دیگر محبوبیت ندارد و خواندن آن نیز دشوار به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که هست، آن را برای ما بیرون بیاورید. دانش شما چه زیاد باشد و چه کم، برای ما مهم نیست.
هوش مصنوعی: برهان و دلیل بر فقر و غنا وجود ندارد، زیرا تو با نگاه به جمعیت و ثروت، حقیقت را نمیبینی.
هوش مصنوعی: ای کسی که در کارهای نادرست مهارت داری، به راهنماییهای درست یک شیخ متعهد توجه کن و بفهم که صلاح و خیر اهل زمان در چیست.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من و تو وجود ندارد که هیچچیز از آغاز و پایان نمیداند و تجلیگاه موجودیت و پندار قدیم و جدید است.
هوش مصنوعی: گاهی انسان به مقام و عزت دست مییابد و گاهی در شرایطی قرار میگیرد که به خدمتگزاری و اطاعت از دیگران مشغول است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات پیشانیات در میدان نبرد به آرامی از شب و روز دربرابر رنگهای مختلف میدرخشد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات بر اسب عریان سوار میشود و گاهی بدون نعل قدم میزند.
هوش مصنوعی: گاهی خرد باعث میشود که بندگان آزادانه و بیپرده از خودشان بگویند و با همدیگر در موضوعات مختلف به تبادل نظر بپردازند.
هوش مصنوعی: گاه پیش میآید که انسان به دلیل نداشتن چیزی، حتی میوههای باغش را به صورت پیشفروش جا به جا میکند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، ثروت و دانش میتواند باعث نابینایی دشمنان شود.
هوش مصنوعی: گاهی برای آرامش و تسلی دوستان، او به این کار مشغول است، با اینکه خود به طور خاص نعمت دهنده و سرپرست آنهاست.
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر نیاز مالی از دیگران برای کار درخواست میکند، در حالی که شخص دیگری به خاطر گرسنگی و فقر به مصرف مواد غذایی مشغول است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، در هنگام بستن بند غلاف، عطر و رایحهای به مشام میرسد و گاهی دیگر، پرچم از جنس ابریشم به اهتزاز در میآید.
هوش مصنوعی: گاهی لباس بر تن عدهای بیپناه میپوشاند و گاهی نیز پیامی را بارها بر روی هم مینویسد.
هوش مصنوعی: گاهی لباس پارهای را به تن میکند که نشانه فقر و درویشی است و گاهی جامهای زیبا و پرزرق و برق که نشان از علم و مقام دارد.
هوش مصنوعی: کار کسی را با دیگران مقایسه نکن، زیرا من به تو گفتم که او آگاهتر است.
هوش مصنوعی: این نکته هنوز به پایان نرسیده است، زیرا نوک قلم در نوشتن دچار مشکل شده است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که تنها کسانی که صحبت میکنند، دلیل بر آگاهی و درک آنها نیست. بسیاری از افراد ممکن است از روی عادت یا بدون درک عمیق، سخن بگویند و کلامشان به تکرار و عادت تبدیل شود، حتی اگر در درون خود چیزی نداشته باشند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یکی با قدرت و استقامت در کنار تو باشد، تو نیز با روحیه قوی و هوش برجستهات میتوانی بر مشکلات غلبه کنی. این حمایت میتواند به تو کمک کند تا به موفقیتهای بزرگ دست یابی.
هوش مصنوعی: ای کسی که لباس دروغ و فریب به تن داری و از نشانههای صداقت و پاکی عاری هستی.
هوش مصنوعی: هر کسی که نیاز به غذا و آب دارد، مجبور است به پیامبر و خدا روی آورد.
هوش مصنوعی: برای سنجش ویژگیهای نیک و بد، معیاری از خود تعیین کردهایم که شامل بخل و سخاوت است.
هوش مصنوعی: عادت و رفتار انسان به طور طبیعی به محبت و نفرت نسبت به دیگران تبدیل شده است، و این احساسات به افرادی که میدهند و میگیرند، وابسته شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی چیزی نادرست را به حق نسبت میدهد و دعا را به شکل نفرین بیان میکند، در واقع از حقیقت دور شده و ارزشهای صحیح را تحریف کرده است.
هوش مصنوعی: گمانها، برداشتها، توهمات، تردیدها، و سنجشهای نا مطمئن، همه فقط تلاش و استنباطهایی هستند که بر اساس نظر و تمایلات شخصی شکل میگیرند.
هوش مصنوعی: این باورهای بیپایه و بیاساس، جایی برای پذیرش ندارد و نباید به آن اعتنا کرد.
هوش مصنوعی: من نمیگویم، امام میفرماید که مذهب حقی وجود ندارد که به دلخواه شما انتخاب شود.
هوش مصنوعی: در نزد اهل حقیقت، اطمینان و اعتماد به اصل حق به خواستههای ما وابسته نیست.
هوش مصنوعی: عهدهدار ستم را با نشانهای از عدالت تأسیس کرده و نام روشنی را بر ظلم نهاده است.
هوش مصنوعی: آیا درست است که گربه را به شیر تشبیه کنیم یا پشه را به هما نسبت دهیم؟
هوش مصنوعی: من نیز مانند مادر خود کافر میشوم، چرا که خشم را به نام رضا نامیدهای.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که اعمال نادرست و بیرحمانهات باعث شده که همه تنها به صبر و تحمل پرداختهاند.
هوش مصنوعی: از این به بعد جای هیچ شکایتی نیست، اگرچه ممکن است به یادداشتهای بیمقدار و بیارزش خود بپردازم.
هوش مصنوعی: هرچند در آن کار ناتوانم، مانند ناتوانی که دارم، اما خدا را به خاطر ستایشش ستایش میکنم.
هوش مصنوعی: آنچه من از بدیهای تو میدانم تنها یک قطره است از دریاهای بیپایانی که وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل تو از غیرت پرشور خالی است، چنان که به چشمانت، آب حیا و شرم دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: در کاسهات به جای نمک، شوره ریختهاند و به جای حنا بر روی صورتت، نوره گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمتها و لطفهای خداوند، شکرگزاریم که در نزد پادشاه ناصرالدین، مهر و محبت وجود دارد.
هوش مصنوعی: آنقدر نیاز به کت داشت که به خاطر آن، به راحتی پرده از راز او برداشته شد و این موضوع بر اساس تقدیر و سرنوشت او رقم خورد.
هوش مصنوعی: تا به حال، همه مردم، اعم از بزرگ و کوچک، پیر و جوان، چه شاه و چه گدا، از این موضوع آگاهی دارند.
هوش مصنوعی: او قبل و بعد از هر نماز و نفل، ذکر و دعاهای خود را در صبح و عصر انجام میدهد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک نفر از ما حمایت کند، لحظهای را که بر یک شش انگشتی تیز تکیه میزنیم فراموش نکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.