خرم آن دم که نشنید بت من در بر من
شاد بی او نشوداین دل غم پرور من
زلف دلدار مرا خاصیت پر هماست
پادشاهی کنم ار سایه زند بر سر من
ای صبا حال دلم را بر دلدار بگوی
جز توکس راه ندارد چو بر دلبر من
زآتش عشق تو ز آنروی چنین سوخته ام
کاورد باد مگر سوی توخاکستر من
نیست یک تن که ز جور تواش آگاهی نیست
که دهد شرح لب خشک ودو چشم تر من
از غم مورخط وطره چون عقرب تو
شده چون خانه زنبور دل اندر بر من
رقم از بس که زدم وصف گل روی تورا
طعنه بر گلشن فردوس زند دفتر من
بس که از مرحمت دوست بلنداقبالم
نه عجب سر نهد ار چرخ به خاک در من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و فراق شاعر از محبوبش است. شاعر به زیباییهای معشوق خود اشاره میکند و احساس غم و سوختگی دل ناشی از دوری او را توصیف میکند. او از زلف و چهره محبوبش به عنوان نشانههایی از زیبایی و جذابیت یاد میکند و احساس تنهایی و ناامیدی خود را در نبود او ابراز مینماید. همچنین، شاعر خواسته است که حال دلش را به محبوب برسانند و از آتش عشقش که او را سوزانده، سخن میگوید. در کل، این شعر تجلیگاه احساسات و تفکرات شاعر در ارتباط با عشق و فراق است.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که عشق من صدای آن معشوق را نشنید و در آغوشم نبود، دل غمگین من هرگز شاد نمیشود.
هوش مصنوعی: موهای دلبرم چون پر هماست که اگر بر سرم سایه افکند، میتوانم پادشاهی کنم.
هوش مصنوعی: ای نسیم، حال و احوال دلم را به معشوقم بگو، زیرا غیر تو کسی نیست که به دل او برساند، چون او تنها محبوب من است.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو به این حد سوختهام که حتی باد هم نمیتواند خاکستر من را به سمت تو ببرد.
هوش مصنوعی: هیچ کس از ظلم تو آگاه نیست، و نمیتواند توضیحی درباره لبهای خشک و چشمان اشکمند من بدهد.
هوش مصنوعی: دغدغه و نگرانی من به اندازهای زیاد است که مانند نیشی از عقرب به من آسیب میزند و دلم مثل خانهای پر از زنبور، مکدر و آشفته شده است.
هوش مصنوعی: من چنان از زیبایی چهره تو نوشتم که اگر کسی دفتر خاطراتم را ببیند، به باغ فردوس هم طعنه میزند.
هوش مصنوعی: من به خاطر لطف و محبت دوستم، خوشبختم و جای تعجبی نیست اگر روزگار به زمین بیفتد و به من توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من
که دمم بیدم تو چون اجل آمد بر من
دل چو دریا شودم چون گهرت درتابد
سر به گردون رسدم چونک بخاری سر من
خنک آن دم که بیاری سوی من باده لعل
[...]
ترک مه پیکر من تا که برفت از بر من
دور از آن روی ندانم که چه شد بر سر من
تا جدا گشت ز من آن که چو جان است مرا
واله و خسته و زار است دل غم خور من
چشم من هیچ شبی خواب نگیرد ز غمش
[...]
ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر من
مشت خاک درت باز نهه بر سر من
نفروزد شبم از مه که فتد بر در و بام
خانه روشن کن و چون شمع درآ از در من
تیره جانیست دل سوخته بر دیده نشین
[...]
سوخت محرومی دیدار چنان پیکر من
که زهم ریزد اگر دل طپد اندر بر من
تو مرا سوزی و من سوزم از من غم که مباد
باد بیرون برد از کوی تو خاکستر من
آن قدر گریه کنم کاب به افلاک رسد
[...]
سیلانی بکن ای چشمه چشم تر من
نوجوان اکبر من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.