گنجور

 
۴۹۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۱

 

... قطره تا موج سبکسیر تواند گردید

حیف باشد گره خاطر دریا گردد

در دل ساده ما عقل کند جلوه عشق ...

صائب تبریزی
 
۴۹۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۲

 

... به چه امید کسی بادیه پیما گردد

آب گوهر چه غم از تلخی دریا دارد

هر که قانع شود آسوده ز دنیا گردد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۴

 

... نامه تسکین ندهد دیده مشتاقان را

کف محال است که مهر لب دریا گردد

گریه مردم بیدرد شود خرج زمین

این نه سیلی است که پیوسته به دریا گردد

گر بداند چه ثمرهاست تهیدستی را ...

صائب تبریزی
 
۴۹۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۵

 

... اشک ماتم شود آبی که به رغبت ندهند

ابرها روترش از تلخی دریا گردد

کشش جاذبه اصل بلند افتاده است ...

صائب تبریزی
 
۴۹۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۸

 

... چون صدف آبله دست تو گوهر گردد

دم جان بخش نسیم سحری را دریاب

پیش ازان کز نفس خلق مکدر گردد

تربیت را نبود در دل تاریک اثر

جوش دریا سبب خامی عنبر گردد

کار دلها نشود بی نفس گرم تمام ...

صائب تبریزی
 
۴۹۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹۲

 

... دلم از گریه مستانه مدد می طلبد

این گل ابر نظر بر لب دریا دارد

بوی پیراهن اگر تند رود معذورست ...

صائب تبریزی
 
۴۹۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹۳

 

... غافل از حق نشود روح به ویرانه جسم

سیل هر جا که بود روی به دریا دارد

خویش را تا نگذارد ننشیند از پا ...

صائب تبریزی
 
۴۹۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹۷

 

... خار در هر سر انگشت هنرها دارد

مرو از راه به آوازه دریا صایب

صدف خامش ما نیز گهرها دارد

صائب تبریزی
 
۴۹۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۰

 

... ساده لوح آن که تمنای کفایت دارد

اول سیر و سلوک است به دریا چو رسد

گر به ظاهر سفر سیل نهایت دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۱

 

... سخن سرد چه تأثیر کند در دل گرم

جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد

خوان خورشید ز سرپوش بود مستغنی ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۲

 

... از خط افسرده نشد گرمی هنگامه حسن

جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد

صائب تبریزی
 
۴۹۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۶

 

... کشتی بیجگران چشم به ساحل دارد

موج سد ره طوفان نشود دریا را

دل دیوانه چه پروای سلاسل دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۲

 

... شورش عشق و جنون را ز دل صایب پرس

روی دریا خبر از سیلی طوفان دارد

مرکز از دایره انگشتر فرمان دارد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۷

 

... نه همین تشنه من از میکده بیرون رفتم

که صدف هم دل پرآبله از دریا برد

نکند جاذبه عشق اگر کوتاهی ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۸

 

... شکوه عفو ز گرد گنه ما بیجاست

سیل جز خار چه دارد که به دریا ببرد

حیف و صد حیف که در مجمع خوبان صایب ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۹

 

... این گرانی که من از بار علایق دارم

نیست ممکن که مرا سیل به دریا ببرد

بیش ازین نیست که هرکس توانگر باشد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۴

 

... برو ای زورق بی ظرف حباب از سر اشک

موج لنگر نتوانست درین دریا کرد

در هواداری آن زلف کم از شانه مباش ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۸

 

... فکر شیرازه موی کمری باید کرد

خس و خاشاک به دریا نرسد بی سیلاب

سر فدای قدم راهبری باید کرد ...

صائب تبریزی
 
۴۹۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵۴

 

... مشکلی را که به تسلیم توان آسان کرد

بیقراری نتوان برد به دریا از موج

به دوا درد طلب را نتوان درمان کرد

هر که با ابر کرم کرد چو دریا صایب

در حقیقت به همه روی زمین احسان کرد

صائب تبریزی
 
۵۰۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۳

 

... دل پرخونم اگر آبله بیرون می داد

از گهر بادیه را دامن دریا می کرد

در دل سخت تو تأثیر ندارد ور نه ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۴۸
۲۴۹
۲۵۰
۲۵۱
۲۵۲
۳۷۳