دل و دین و خرد و هوش مرا صهبا برد
حاصل عمر من این سیل گران یکجا برد
نه همین تشنه من از میکده بیرون رفتم
که صدف هم دل پرآبله از دریا برد
نکند جاذبه عشق اگر کوتاهی
می توان بار دو عالم به تن تنها برد
کوه تمکین فلک، مهره بازیچه اوست
عالم آشوب نگاهی که مرا از جا برد
هوس داغ تو سر داد به صحرا ما را
طلب درد تو ما را به در دلها برد
چشمه خضر کنون بر سر انصاف آمد
که دل از آب شدن تشنگی ما را برد
نیست شایسته افسوس متاع دل ما
جای رحم است بر آن دزد که این کالا برد
گوهر از گرد یتیمی نتواند دل کند
گرد مجنون نتوان از دل این صحرا برد
نیست در میکده جز رطل گران دلسوزی
که تواند ز دل امروز غم فردا برد
می توان شست سیاهی ز دل شب صائب
نتوان از سر شوریده ما سودا برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج و درد ناشی از عشق و جدایی صحبت میکند. او بیان میکند که تمام هوش و خرد و احساساتش تحت تأثیر عشق قرار گرفته و زندگیاش را دچار طوفانی کرده است. او به یاد میآورد که نه تنها خود را تشنه و بینصیب از میکده میبیند، بلکه میگوید که عشق میتواند بار سنگینی را بر دوش فرد تنها بگذارد. شاعر همچنین به چالشهای زندگی و فراق اشاره کرده و میگوید که به دنبال عشق و درد آن به دلها رفتهاند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که نباید افسوس متاع دل را خورد و حتی در تاریکی نیز امید به روشنایی و شادابی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل و ایمان و عقل و هوش من را مستی برد و در یک لحظه، تمام ثمره عمرم را مانند سیل عظیمی با خود برد.
هوش مصنوعی: من تنها از میکده بیرون نرفتم، چرا که صدف هم با دل پر از غم، از دریا فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: شاید عشق آنقدر کشش دارد که اگر کسی کوتاهی کند، میتواند در کنار بار سنگین زندگی و دشواریها، به تنهایی تمام مسئولیتها را به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: کوه، نمایانگر قدرت و تسلط بر فضای آسمانی است، و این فضا گویی در دست اوست که به راحتی آن را مدیریت میکند. اما نگاهی که به من افتاد، به شدت همه چیز را به هم ریخت و مرا برانگیخت.
هوش مصنوعی: عشق و تمایل شدید من به تو، مرا به دشت و بیابان کشاند و اشتیاق به درد و رنجی که از تو میآید، قلبهای ما را به یکدیگر نزدیکتر کرد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، منبعی از زندگی و نشاط به سراغ ما آمده است و با انصاف و عدالت به ما نگاه میکند، زیرا دل ما از شدت عطش و نیاز به آب، به سمت آن جریان زندگی جذب شده است.
هوش مصنوعی: جای نگرانی و افسوس برای دل ما نیست، بلکه باید بر آن دزدی که این ارزش را برده، رحم کرد.
هوش مصنوعی: جواهر نمیتواند از گرد خاک یتیمی دلiasi کند و مجنون نیز نمیتواند از دل این بیابان دور شود.
هوش مصنوعی: در میکده چیزی جز محبتی عمیق وجود ندارد که بتواند غم فردا را از دل امروز برچیند.
هوش مصنوعی: میتوان ظلمت و غبار شب را زدود، اما نمیتوان جنون و آرزوی درونی ما را از سرمان دور کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوس باد بهارم به سوی صحرا برد
باد بوی تو بیاورد و قرار از ما برد
هرکجا بود دلی چشم تو برد از راهش
نه دل خسته بیمار مرا تنها برد
آمد و گرم ببرد آب رخم اشک چو سیم
[...]
دوش سودای جنونم بسوی صحرا برد
کرد مجنونم و اندر طلب لیلا برد
غافل از اینکه بود در حشم دل لیلی
بی سبب شور جنونم بسوی صحرا برد
ساحت خیمه لیلی همه بر مجنون بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.