گنجور

 
۴۴۴۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۸

 

... دردسر بسیار دارد دردمندیها که من

سوختم چون لاله تاپرکردم ازخون جام خویش

حرص برمن دردهای نسیه راکرده است نقد ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۲

 

... تمنای رهایی دارم از دریای خونخواری

که چون لاله است خونین کاسه های چشم گردابش

ز دریا کم نگردد سوزش پنهان من صایب ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۵

 

... کند یکرنگ خود با هرچه می گردد قرین آتش

نباشد لاله در دامان این صحرا که افتاده

ز برق آه من در خیمه صحرا نشین آتش ...

... امید سازگاری دارم از حسن جهانسوزی

که نقش از خوی او چون لاله بندد بر زمین آتش

سمندر شو اگر از نی تمنای نوا داری ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۶

 

... مگر رحمی کنند و با قفس سازند آزادش

نه لاله است این که دارد تربت فرهاد را دربر

که با این گوش سنگین خون چکاند از سنگ فریادش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴۷

 

... نسیمی را که راه افتد به زلف مشکبار او

شود ناسور داغ لاله زار از گرد جولانش

من آن روزی که نخلش بارور می گشت می گفتم ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۵

 

... که در خم جای دارد چون می نارس فلاطونش

ز فیض عشق دارم لاله رویی درنظر صایب

که می چسبد چو داغ لاله بردل خال موزونش

صائب تبریزی
 
۴۴۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵۶

 

... درآن گلشن که گردد جلوه گر شمشاد موزونش

غبارش لاله گون خیزد نسیمش گلفشان باشد

به هر خاکی که افتد پرتو رخسار گلگونش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶۰

 

... ندارد در گرفتن کوتهی مژگان گیرایش

گلستان کاسه دریوزه سازد لاله و گل را

زتاب می چو گردد شبنم افشان روی زیبایش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶۵

 

... دلی کافتاد در سرپنجه مژگان دلجویش

ازان در دل گره چون لاله دارم شکوه خونین

که خاکستر شود اشک کباب از گرمی خویش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶۸

 

... نگه دارای خط بیرحم دست ازخال دلجویش

سیه بختی به خون چون لاله غلطیده است هرجانب

زمین کربلا راداغ دارد عرصه کویش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۱

 

... نقل پیغام ز لعل لب شکربارش

شبنم از لاله و گل نعل در آتش دارد

که نظر آب دهد چون عرق از رخسارش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۳

 

... تادم صبح جزا گرم بود بازارش

لاله ای نیست که بی داغ تجلی باشد

محملی نیست که لیلی نبود دربارش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۷

 

... اگر آیینه درآغوش کشد تمثالش

چون نسیم سحر از لاله ستان می گذرد

ازسر خاک شهیدان دل فارغبالش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۶

 

... بی تکلف به نگه سوزی آن عارض نیست

لاله هر چند که آتش چکد ازسیمایش

عالم بیخبری طرفه تماشاگاهی است ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۷

 

سرو گلزار بهشت است قد دلجویش

لاله باغ تجلی است رخ نیکویش

من که از رشک دل روشن خود می سوزم ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۵

 

... بغل گشاده به منصور می دود دارش

شهید لاله عذاری شوم که تا دم خط

نرفت شرم ز بالین چشم بیمارش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۷

 

... به دور چهره او آتشین عذاری نیست

که همچو لاله گره نیست آه در جگرش

ز سایه مژه پایش شود نگارآلود ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۶

 

... که شور حشر بود گرده نمکدانش

ز خون صید حرم کعبه داغ لاله شده است

هنوز تشنه خون است تیغ مژگانش ...

صائب تبریزی
 
۴۴۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۸

 

... سیه دلی که به دامان اوست چشم مرا

چو داغ لاله گرفته است درمیان خونش

به دام شاهسواری فتاده ام صایب

که لاله لاله چکد خون ز نعل گلگونش

صائب تبریزی
 
۴۴۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۴

 

مخور چو لاله و گل روی دست ساغر عیش

که در رکاب نسیم فناست دفتر عیش ...

... که دین ضعیف شود در زمین کافر عیش

ز داغ لاله عاشق مداممعلوم است

که دل سیاه کندصحبت مکرر عیش ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۳۶۲