فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹
... در جوشم آن چنان که ز چشم جراحتم
دریا به نیم قطره رسد تا برون چکد
در رزمگاه عشق که گلزار دوستی ست ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷
... عاقبت اندر میان دجله خون یافتم
تشنگی می داشتم بستند دریا و سراب
آخرالامر این گهر در جیب جیحون یافتم ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
... چون نمیروید گیاهی زین چمن تاکی چو ابر
سینه آتش خانه سازم دیده را دریا کنم
بر فراز قاف گمنامی بگیرم آشیان ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵
... گوهر نظاره ای در دیده گم کردیم از آن
مردم چشم اندرین دریا شناور کرده ایم
چشمه سار دیده ما خوشگوار آبی نداشت ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲
... باد دامان تب امشب آتش ما تیز کرد
کز تف مژگان متاع هفت دریا سوختیم
مشرب پروانه ما را از گرانجانی رهاند ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷
کوش تا سیراب از بحر تماشا نگذری
همچو موج هرزه گرد از روی دریا نگذری
گر ز گمراهی رهت بر شهر درمان اوفتد ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - بث الشکوی و مدح مولا علیبن ابیطالب علیهالسلام
... بجنباند ار دست قهرش بنان را
به یک کف هم از آب دریای قهرش
ز گالی کند اخگر اختران را ...
... شب و روز گهواره آسمان را
پل از موج بندند بر روی دریا
به ملکی که بندی تو سد زمان را ...
... مبرهن ادا کرد طی زمان را
چو امساک دریا و کان دید جودت
بفرمود پاس نظام جهان را ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - مدح حسینخان شاملو
... نهاده طور خرد نام خانه خمار
به سعی باصره در طعمه طعم دریابند
کشند سرمه ز لایش اگر اولو الابصار ...
... چنانکه گنج معانی برون فتد ز اشعار
فلک جنا با دریا دلا خداوندا
زهی به عدل تو قایم بنای هشت و چهار ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - مدح حسین خان شاملو
... پیر را کردن جوان ناید جز از پروردگار
خسروا جم مسندا حاتم دلا دریا کفا
ای به خاک در گهت اقبال را عهد استوار ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - مدح حسینخان شاملو و عذرخواهی از او
... آرم اندر آستان خان کیوان اقتدار
موجه دریای احسان خان دریا دل حسین
آنکه بر دریای دولت موج سان بادا سوار
آنکه طفل فطرتم را ابجد حسن قبول ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - مدح حسین خان شاملو
... جهان جاه تو فارغ ز حادثات زوال
سخا ز طبع تو جوشد چو موج از دریا
کرم ز دست تو روید چو سبزه از اطلال ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - بث الشکوی و منقبت علیبن موسیالرضا علیهاسلام
... پنبه گوش جهان شد بانگ واویلای من
دیده ام دریا شد و ترسم که روح نوح را
باز در کشتی نشاند موجه دریای من
شاهد مقصود چون در جلوه آید آن گهم ...
... بر در دریوزه پیش بوستان پیرای من
خاطرم دریای فیض و صد چون صبح صادقند
چون سراب تشنه لب بر ساحل دریای من
بخت سودای دو عالم فکرتم زین سان که هست ...
... از نشاط پای بوس مدح تو معنی به خود
آن چنان بالد که تنگ آید دل دریای من
تا فشاندم تخم مهرت در زمین اعتقاد ...
... چون ز مدح خادمان درگهت آبستن است
این صدفهای معانی در ته دریای من
شکوه ها دارم فلک قدرا هم از اقران خویش ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - نکوهش اهل ریا و ستایش علیبن موسیالرضا علیهالسلام
... ز دیده اشک می خواهند وز دل ناله بی رنجی
متاع درد پندارند دریاییست یا کانی
نه هر جیبی کنداز خشک رود چای دریایی
نه هر اشکی کنداز موج خیز گریه طوفانی ...
... سحاب از بحر گیرد آب و این چون موج زن گردد
متاع هفت دریا را کند یک قطره طوفانی
کفش با ثروت کونین شد از شرم خوی افشان ...
... چون لبها روی هم بوسند هنگام سخنرانی
بهار رحمتا دریای غفرانا کرم موجا
زهی از جلوه ات سیراب باغ فضل ربانی ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - مدح میرزا غیاثالدین
... دو چشمه اند کزیشان دو آب می جوشد
ازین ز سینه دریا سراب می روید
وز آن ز کوثر رحمت عذاب می جوشد ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷ - در تهنیت نوروز و مدح حسینخان شاملو
... راستی نام تو ابریست به از نیسانی
پیش ابر کف دریا منشت رود بهار
شکوه کرده مگر از آفت بی سامانی ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در منقت علیبن موسیالرضا علیهالسلام
... هر خس از تربیتش طور وفا را شجرست
هفت دریای سپهر ار بشود خشک چه باک
عشق ما دربدر موجه بحر دگرست
در دریای عبودیت و معبود فنا
ید بیضای امامت علی بن موسا ...
... می توانی که کنی آیت نعتش تفسیر
ظرف هر نقطه اگر گیرد یک دریا نور
عقل مدهوش نداند مزه مدح ترا ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت نوروز و مدح حسینخان شاملو
... دادن ز باد ثروت روغن چراغ را
یک معجزست از کف دریا نوال تو
شستن به آب خال سیاهی ز روی بخت ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - ساقی نامه و مدح حسینخان شاملو
... دوش با دست تو همت می گفت
کای ترا ابر سخا دریا بار
آفتاب فلک جودی لیک ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در منقبت سلطان ابوالحسن علی بن موسیالرضا علیهالسلام
... بی تو ز سوز سینه ز سیل سرشک من
گردد سراب دریا دریا شود سراب
رحمی وگرنه شکوه بر خضر می برم ...
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
... اینک عدم حدوث پیما
یک قطره نه و گزاف دریا
نی نی سخن ست و بارگاهش ...
... بندد کمری به کین منبر
بشتاب و زلال خضر دریاب
از خطبه بنام سکه از آب ...