گنجور

 
۳۵۴۱

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳

 

به داغی بستم آیین طراوت لاله زاری را

به یک ساغر به سر بردم چو گل فصل بهاری را

فصیحی هروی
 
۳۵۴۲

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹

 

... که با این سرمه ربطی نیست چشم مصلحت بین را

اگر هم رنگ رویت لاله ای در بیستون روید

بیفشاند چو گرد از دامن خود نقش شیرین را ...

کلیم
 
۳۵۴۳

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

... چمن کی گلبنی آرد به آب و رنگ رخسارت

اگر مالد به روی لاله خون ارغوانش را

نمود آسان فراق نخل بالایش ندانستم ...

کلیم
 
۳۵۴۴

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲

 

... خجل ز داغ وفای من اند محضرها

زجام لاله و گل قطره ای نریزد می

تمام حیرتم از این شکسته ساغرها ...

کلیم
 
۳۵۴۵

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸

 

... عاقبت آورد بهر ما خط بیزاری ات

مرهم زخم دلم چون لاله غیر از داغ نیست

چشم دارم اینقدر دلجویی از غمخواری ات ...

کلیم
 
۳۵۴۶

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

... هر که سیر چمن خاطر ناشادم کرد

لاله سان غیر گل داغ بدامانش نیست

دیده آنروز که شد اشک فشان دانستم ...

کلیم
 
۳۵۴۷

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷

 

... کز حدیث زلف او گفتن زبان شانه سوخت

لاله داغست از فغان بلبل و گل بی خبر

آشنا رحمی نکرد اما دل بیگانه سوخت ...

کلیم
 
۳۵۴۸

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹

 

... تاب تلافی جور نازک دلان ندارند

بر زخم لاله و گل مرهم نمی توان بست

از وضع ناگوار اهل جهان دلی پر ...

کلیم
 
۳۵۴۹

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷

 

... سوسن بوصف باغ زبانرا کبود کرد

نرگس ز شوق در قدح لاله سر گذاشت

برگ شکوفه رقعه معشوق باغ بود ...

کلیم
 
۳۵۵۰

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴

 

... پی علاجت اگر حرفی از گلاب رود

تو همچو لاله زتب گرم گشته ای و کلیم

چو شمع از تن زارش توان و تاب رود

کلیم
 
۳۵۵۱

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹

 

... تیرها در ترکش او جمله چون پیکان شود

در چمن ها لاله نبود بلکه ایام حسود

می زند آتش بباغ ار غنچه ای خندان شود ...

کلیم
 
۳۵۵۲

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷

 

... از شمع مزار آتشم اندر کفن افتد

دل رنگ ندارد زتو چون داغ ز لاله

داغست همان گر بتو هم پیرهن افتد ...

کلیم
 
۳۵۵۳

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

... ساقی ز می کدورت دل کم نمی شود

بنشین که داغ لاله ز باران نمی رود

چندان که می رویم به جایی نمی رسیم ...

کلیم
 
۳۵۵۴

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷

 

خیال گلشن رویت بدل گذار نکرد

که مو بموی تنم را چو لاله زار نکرد

اگرچه شانه زسر تا بپای شد انگشت ...

کلیم
 
۳۵۵۵

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷

 

... ورنه میان شعله و شمع اتحاد بود

در جام لاله و گل این باغ کرده اند

خونابه غمی که ز دلها زیاد بود ...

کلیم
 
۳۵۵۶

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲

 

... جاییکه نرگس تو بود نوبهار را

در چشم لاله سرمه کشیدن نمی رسد

گوش گران پیکر دهریم و نزد ما ...

کلیم
 
۳۵۵۷

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱

 

لبم ز بستگی دل اگر چه وا نشود

چو لاله خون جگر خوردنم قضا نشود

بیک لباس مقید مشو که ساختگیست ...

کلیم
 
۳۵۵۸

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷

 

... از فیض چتر شاه که خورشید پیکرست

گوهر چو لاله رسته زکان گوالیار

از بندگی ثانی صاحبقران کلیم ...

کلیم
 
۳۵۵۹

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶

 

... هرکجا هستم زاشک خویشتن اندر گلم

لاله وارم دل ز غم صد چاک شد در بی کسی

هیچکس ننهاد غیر از داغ دستی بر دلم ...

کلیم
 
۳۵۶۰

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶

 

... داریم تحفه تو دل پاره پاره ای

سودا ببین که لاله بکشمیر می بریم

تا عاقلان بمأمن تدبیر می رسند ...

کلیم
 
 
۱
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۱۸۰
۳۶۲