یاد تو از ضمیر به نسیان نمیرود
نقش رخت ز دیده به طوفان نمیرود
با بخت تیره چون به تماشای او روم
در شب کسی به سیر گلستان نمیرود
عاشق به سان شمع بود از غرور عشق
در زندگی سرش به گریبان نمیرود
شمع قلم ز نامهٔ گرمم به ته رسید
شوقم هنوز بر سر عنوان نمیرود
تن سرد گشت و داغ جنون گرم سوختن
سر در ره رفته و سامان نمیرود
ساقی ز می کدورت دل کم نمیشود
بنشین که داغ لاله ز باران نمیرود
چندان که میرویم به جایی نمیرسیم
ریگ ار روان بود ز بیابان نمیرود
افتم به فکر زلف تو هنگام بیخودی
مستش مدان کسی که پریشان نمیرود
دیگر کلیم اگر ز لگدکوب حادثه
چون سرمه میشود ز صفاهان نمیرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.