گنجور

 
کلیم

سرفراز آن سر که فارغ از غم سامان شود

بر سرت گل زن که از دستار روگردان شود

هر که چون سوزن زتجریدش بود سررشته ای

صد رهش گر جامه پوشانی دگر عریان شود

عاشق بیچاره از یک دیده در پاس رقیب

وز دگر چشمی بکار خویشتن حیران شود

هیچ جا بهر وطن غیر از دیار عشق نیست

خانه در آن ملک از سیلاب آبادان شود

شوق زخم ما چو سازد جذبه خویش آشکار

تیرها در ترکش او جمله چون پیکان شود

در چمن ها لاله نبود بلکه ایام حسود

می زند آتش بباغ ار غنچه ای خندان شود

همچو برق آن آفت صد خرمن هوش و خرد

خویش را زان می نماید کز نظر پنهان شود

در تماشای پریرویان اقلیم خیال

دیده گر بر هم نهی چشمت نگارستان شود

غیر غم کز حال دل غافل نمی باشد کلیم

کس ندیدم پاسبان خانه ویران شود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

ماه رخسارش همی در غالیه پنهان شود

زلف مشکینش همی بر لاله شادروان شود

دردم آن روی است و درمانم هم از دیدار او

دیده ای دردی که در وی بنگری درمان شود

نه شگفتست ار بگردد زلف جانان جانور

[...]

قطران تبریزی

دل بدو دادم که جان از روی او شادان شود

جان من هست او سزد گر دل فدای جان شود

گر بر او نازد دل و جان نیست طرفه زان کجا

دل سوی دلبر گراید جان سوی جانان شود

چون گل خندانش رخ چون لاله نعمانش لب

[...]

سنایی

گر چه شاخ میوه دار آرایش بستان شود

هم دی اصل چشم زخم ملک تابستان شود

از کمال هیچ چیزی نیست شادی عقل را

زان که کامل بهر آن شد چیز تا نقصان شود

شاخها از میوه‌ها گر گشت چون بی زه کمان

[...]

مولانا

چون نهان و آشکارا نزد تو یکسان شود

صحبتت پیوسته گردد، خدمتت آسان شود

آفتابت راست گردد رو نماید بی قفا

ذره‌ای سایه نماند، هرچه خواهی آن شود

اینت اقبال و سعادت، اینت بخت و روزگار

[...]

ابن یمین

گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود

صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود

نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو

غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود

زلف سنبل را بیفشاند صبا مشاطه وار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه