چو تاب زلف دهی از بنفشه تاب رود
زنی چو خنده گل از بس عرق در آب رود
چنین که روی جهانی بسوی خود کردی
عجب که سایه ز دنبال آفتاب رود
چه جای شادی، غم عار دارد از دل من
بناز جغد درین منزل خراب رود
ز سوز آهم نم در نهاد دریا نیست
مگر سحاب بسرچشمه سراب رود
دعای صحت تو هر زمان بجای نفس
بسوی لب ز دل گرم شیخ و شاب رود
فرشته راه نیابد که بر زمین آید
بچرخ بسکه دعاهای مستجاب رود
گلاب از گل خورشید می کشد عیسی
پی علاجت اگر حرفی از گلاب رود
تو همچو لاله زتب گرم گشته ای و کلیم
چو شمع از تن زارش توان و تاب رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که مهر تو با جان ز جسم ما برود
محبت ازلی کی چنین ز جا برود
میان اهل صفا گر ز آه خشم و عتاب
کدورتی بود آن هم به ماجرا برود
به دست عقل نباشد زمام عقل آری
[...]
ز ماهتاب جمالت ز ماه تاب رود
چه جای ماه سخن هم در آفتاب رود
تو آن دری که از پیش نظر اگر بروی
مرا ز دیده گریان در خوشاب رود
مکن به خونه دلم چشم سرخ زآنکه کسی
[...]
گمان مبر که دلم از سر وفا برود
وگر ز دوست به این خسته دل جفا برود
بجز صبا ره رفتن به کوی دوست که راست
مگر برای دل خسته ام صبا برود
زمین ببوسد و از من بگویدش جانا
[...]
چو دست بر سرِ زلفش زنم به تاب رَوَد
ور آشتی طلبم با سرِ عِتاب رَوَد
چو ماهِ نو رَهِ بیچارگانِ نَظّاره
زَنَد به گوشهٔ ابرو و در نقاب رود
شبِ شراب خرابم کُنَد به بیداری
[...]
هوای می به سر هر که چون حباب رود
عجب نباشد اگر در سر شراب رود
چو بخت خفته سوی ما به صد حیل آمد
ولی چو عمر گرامی به صد شتاب رود
ز بیدلان همه شب بشنود فسانه دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.