چو تاب زلف دهی از بنفشه تاب رود
زنی چو خنده گل از بس عرق در آب رود
چنین که روی جهانی بسوی خود کردی
عجب که سایه ز دنبال آفتاب رود
چه جای شادی، غم عار دارد از دل من
بناز جغد درین منزل خراب رود
ز سوز آهم نم در نهاد دریا نیست
مگر سحاب بسرچشمه سراب رود
دعای صحت تو هر زمان بجای نفس
بسوی لب ز دل گرم شیخ و شاب رود
فرشته راه نیابد که بر زمین آید
بچرخ بسکه دعاهای مستجاب رود
گلاب از گل خورشید می کشد عیسی
پی علاجت اگر حرفی از گلاب رود
تو همچو لاله زتب گرم گشته ای و کلیم
چو شمع از تن زارش توان و تاب رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و از ویژگیهای او همچون زلف تابدار و خندهاش سخن میگوید. شاعر از تأثیرات عمیق این زیبایی بر دل و احساسات خود سخن میگوید و میگوید که غم و شادی در این دنیا چه ارزشی دارند. همچنین به قدرت دعا و امید اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که دعاها همیشه مستجاب خواهند بود. در ادامه، شاعر از شور و شوقی که در دلش به واسطه معشوق ایجاد شده، صحبت کرده و از حالتهای مختلفی چون احساس محبت و درد در این مسیر یاد میکند. در نهایت، شاعر به تشبه معشوق به لاله و شمع اشاره میکند و از زیبایی و گرمای وجودش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که موهای تابدار خود را در اختیار دهی، دل میبرد و شادمیسازد. مانند اینکه گل با خندهاش از زیباییاش میدرخشد و در کنار آب، طراوت و شادابی بیشتری به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که وقتی تو جهانی را به سمت خود جذب کردهای، سایه هم از دنبال آفتاب دور شود؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعری به غم و اندوه خود اشاره میکند و میگوید که در دلش جایی برای شادی باقی نمانده است. او از سرزمین و محیطی خراب و ناپایدار سخن میگوید و به نوعی به ناامیدی و غمگینی خود پرداخته است. در نهایت، بیزاری از شادی و استقبال از غم را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: از شدت اندوه من، دریا هم دیگر نمیتواند اشک بریزد، مگر اینکه ابرها در کنار چشمه سراب رود به وجود بیایند.
هوش مصنوعی: دعای سلامتی تو همیشه به جای نفس، از دل گرم شیخ و جوان به سمت لب جاری میشود.
هوش مصنوعی: فرشته نمیتواند به زمین بیفتد، چون دعاهای بسیار و مستجاب او را به عرش میبرد.
هوش مصنوعی: عطر گل، از گل به وجود میآید و عیسی (علیهالسلام) به خاطر درمان تو در میان این گلها وجود دارد. اگر از عطر گل صحبت شود، به یاد عیسی و قدرت درمانی او هم خواهیم افتاد.
هوش مصنوعی: تو مانند لالهای هستی که از گرما پژمرده شدهای و کلیم مانند شمعی است که از وجود تو توان و انرژیاش را از دست میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که مهر تو با جان ز جسم ما برود
محبت ازلی کی چنین ز جا برود
میان اهل صفا گر ز آه خشم و عتاب
کدورتی بود آن هم به ماجرا برود
به دست عقل نباشد زمام عقل آری
[...]
ز ماهتاب جمالت ز ماه تاب رود
چه جای ماه سخن هم در آفتاب رود
تو آن دری که از پیش نظر اگر بروی
مرا ز دیده گریان در خوشاب رود
مکن به خونه دلم چشم سرخ زآنکه کسی
[...]
گمان مبر که دلم از سر وفا برود
وگر ز دوست به این خسته دل جفا برود
بجز صبا ره رفتن به کوی دوست که راست
مگر برای دل خسته ام صبا برود
زمین ببوسد و از من بگویدش جانا
[...]
چو دست بر سرِ زلفش زنم به تاب رَوَد
ور آشتی طلبم با سرِ عِتاب رَوَد
چو ماهِ نو رَهِ بیچارگانِ نَظّاره
زَنَد به گوشهٔ ابرو و در نقاب رود
شبِ شراب خرابم کُنَد به بیداری
[...]
هوای می به سر هر که چون حباب رود
عجب نباشد اگر در سر شراب رود
چو بخت خفته سوی ما به صد حیل آمد
ولی چو عمر گرامی به صد شتاب رود
ز بیدلان همه شب بشنود فسانه دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.