گنجور

 
کلیم

خیال گلشن رویت بدل گذار نکرد

که مو بموی تنم را چو لاله زار نکرد

اگرچه شانه زسر تا بپای شد انگشت

حساب حلقه آنزلف تابدار نکرد

پیاده وادی دیوانگی بسر نرساند

کسیکه شور جنونش به نی سوار نکرد

چو کوه در ته تیغست سربلندی او

کسیکه شیوه افتادگی شعار نکرد

زبسکه گرد کدورت نشست بر سر هم

بدل جفای خدنگ زمانه کار نکرد

کمال اجر شهادت بآن شهید دهند

که غیر شمع کسش گریه بر مزار نکرد

نبردم از سخن خویش بهره ای که صدف

بگوش از گهر خویش گوشوار نکرد

کلیم باده خون سبیل یک اقلیم

وفا بمستی آن چشم پرخمار نکرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
پروین اعتصامی

کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد

سیاه روزی و بدنامی اختیار نکرد

خوش آنکه از گل مسموم باغ دهر رمید

برفق گر نظری کرد، جز به خار نکرد

به تیه فقر، ازان روی گشت دل حیران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه