تا یافت عزت از تو مکان گوالیار
سوگند خورده چرخ بجان گوالیار
گرد سپاه شاه جهان گر نمی رسد
بی سرمه بود چشم بتان گوالیار
چون سفره کریم کشیده است قلعه اش
گردان نشسته بر سر خوان گوالیار
از کنگرش که کرده زبان در دهان چرخ
گردون گرفته یاد، زبان گوالیار
این قلعه ایست کز شرف پای بوس شاه
بر چرخ سر کشنده مکان گوالیار
صد رنگ چون بهار شد از خیمه سپاه
در کوچ لشکرست قران گوالیار
از فیض چتر شاه که خورشید پیکرست
گوهر چو لاله رسته زکان گوالیار
از بندگی ثانی صاحبقران کلیم
گردیده سرفراز بسان گوالیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.