گنجور

 
۲۳۴۱

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

... که هست مهد تو این تیره گود با پهنا

به چشم عقل مه و مهر و چرخ و پروین کیست

دونان و خوشه انگور و خوانچه مینا ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۲

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳

 

... غالب شود ز شفق خون بر مزاج هوا

در زیر حقه چرخ ار بود مهره مهر

از حقه دیده ببر کان مهره نیست بجا ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۳

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴

 

... به مهد خاکی که بد طفل اولش آدم

به بزم چرخ که شد میر مجلسش جوزا

به کاف ها و به یاسین و آیة الکرسی ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۴

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵

 

ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما

چو سیم و زر شده گیر اشگ ما و چهره ما

چو زر و سیم شود اشگ این و چهره آن

که هست بسته این چرخ سیمگون سیما

مشعبدیست فلک مهره دزد و حقه تهی ...

... شوی سزای ملامت به چار سوی بلا

ز دست آفت بر اوج چرخ شد عیسی

ز بیم زحمت بر کوه قاف شد عنقا ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۵

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶

 

... کز روشنی به مشگ آفتاب

گر چرخ چنبری بکشد سر ز حکم تو

خردش چوذره ذره کند آفتاب

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۶

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷

 

... که بی هدایت تو سر بسر خطاست خطاب

دلش سپید کن ار چند زیر چرخ کبود

دل سپید چو گوگرد سرخ شد نایاب ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۷

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸

 

... آن رود زن که هست طربناک هم زن است

سر بر مکن ز جیب که تا چرخ خیمه بست

از دو طناب خیمه زه جیب و گردنست ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۸

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹

 

... قاعده لطف و کرم از کرم ذوالمنن است

رشته جان تو چون سلسله چرخ قوی است

دیده بخت تو چون چشم فلک بی وسن است ...

... آخر از پوست برون آمد و بی زرق بزیست

با تو این چرخ تهی مغز که پر زرق و فن است

مرد و زن را ز زمانه کرمت داد خلاص ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۴۹

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱

 

... لاجرم صاحب قران از فر سعدان آمدست

چرخ یکتا کرده بد دل بر امید دایگیش

بر سر گهواره خاکی دو تا زان آمدست ...

... خصم را الحق حریف آب دندان آمدست

دولتت در پای در بخش است وز دوران چرخ

او به پایان آید از دریا به پایان آمدست ...

... او هنوز اندر میان مهد و خیل جاه او

برتر از ایوان چرخ و اوج کیوان آمدست

ای بسا رخنه که از میلاد عمر افزای او ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۰

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲

 

... کرده هر هفت بدین طارم شش روزه درست

ختلی چرخ کهن یارب نو نعل چراست

گر مه روزه نه اندر تک و تاب سفرست ...

... خسروا تو دگری کار تو چیزی دگرست

چرخ در شکل تو چون تیز نظر کرد چه گفت

کی بود غم پدری را کش ازین سان پسرست ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۱

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳

 

... فرخنده خسرویست که در جنب همتش

نه چرخ و هشت خلد و دو گیتی محقرست

سرور به تیغ شد نه به حیلت که نزد عقل ...

... بنگر بدو که دور سپهرش مسخرست

چرخ بنفشه رنگ سیه دل ز هیبتش

بی خورد و خفت شب همه شب همچو عبهرست ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۲

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴

 

... پیش تو چون عنکبوت وقت سخن جوله است

چرخ گر از خسروان به ز تو عاقل شناخت

با همه کار آگهی چرخ هنوز ابله است

نطق به یادت نزد سوسن از آن الکن است ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۳

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵

 

... مهر خاموشی از دهان برداشت

صبح سرپوش زر کشیده چرخ

از طبقهای آسمان برداشت ...

... بیضه از روی آشیان برداشت

ناتوان شکل کرد بالش چرخ

سر ز بالین قیروان برداشت ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۴

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷

 

... نقد عمر از ره دهان برداشت

تا کی از قرص مهر و کاسه چرخ

کاین چنین رفت و آن چنان برداشت ...

... پنبه از گوش گردنان برداشت

پشت چرخ سبک رو از چه خم است

زانکه زو منتی گران برداشت ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۵

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸

 

... چشم جهان به جاه و جلالش قریر باد

دولت به زور چرخ که چرخش به روزگار

نصرت سپار باد و سعادت پذیر باد ...

... ور نیستند خط نشینان و صیر باد

گر اوج چرخ بر لب صحن سرات نیست

از نکبت زوال چو بحر قعیر باد ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۶

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹

 

... کاقبال کل به کل جهانش حقیر باد

میر ارسلان که چرخ چوالب ارسلان وار

در ملک و در ثغور مشار و مشیر باد ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۷

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

... و گر نه او چو جهان صد بیک نظر سازد

شکست طنطنه چرخ و بیشتر شکند

مگر ز خاک درش هرز ماه و خور سازد

شود به صورت کفگیر چرخ پنگانی

چو نیم چرخ برین چرخ عشوه گر سازد

به جست و جوی نظیرش همی دود گردون ...

... دهان بشست به هفت آب چون ثنای تو خواند

دبیر چرخ که اشکال مستمر سازد

جهان ز دست تو پیرایه امل بندد ...

... غلام بخشش یک روزه تو خوانچه کشی است

که چرخ تا حد خاور ز باختر سازد

به رنج می طلبی نام نیک و این بد نیست ...

... جلالت تو چنان باد کز پی تو جهان

ز هفت چرخ یک ایوان مختصر سازد

درین زمانه بی حاصل آن پسر بادی

که کار خویش به از حاصل پدر سازد

شده مسخر تو هفت چرخ و هفت اقلیم

چنانک حکم تو بر هر یکی گذر سازد

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۸

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲

 

... کارش همه تحصیل فنون هنر آمد

هر چند که در چشم خرد چرخ بزرگ است

نه چرخ بر همت او مختصر آمد

سری است ورا با ملک العرش کزان سر ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۵۹

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

... رنج فروسد گل غالیه فرسای تو نیست

چرخ منشور وفا می دهدم لیک چه سود

که بر او شکل قبول از خط طغرای تو نیست ...

... کشتی آن بحر به جز مرحله پیمای تو نیست

چرخ غواص بدین گونه نگونسار چراست

گر صدف یافته از ساحل دریای تو نیست ...

... دل آن کوه که پروروده عنقای تو نیست

شکل جوزای تو چرخست و نماند بر چرخ

هیچ اختر که کمر بسته جوزای تو نیست ...

... غدر پیداش اگر پرده دنیای تو نیست

چرخ مه می شکند زور تو آن چرخ کجاست

که خجالت زده دست توانای تو نیست ...

... باش کاین شست یک از قوت ابقای تو نیست

سپر چرخ به گشتن چو زره چشمه شدست

نگرد چشم تو الا که تماشای تو نیست ...

... که نفس سوخته از نکهت نکبای تو نیست

چرخ آیینه ای آیین تو دید از پی آن

نیست یک لحظه که مشتاق بلایای تو نیست ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۲۳۶۰

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷

 

... گر دلم سوخته سوزش سودای تو نیست

سیف دین قطب هدی مفخر آفاق که چرخ

گفت گر چرخ منم مهر به جز رای تو نیست

باز اقبال که نسرین فلک می گوید ...

مجیرالدین بیلقانی
 
 
۱
۱۱۶
۱۱۷
۱۱۸
۱۱۹
۱۲۰
۴۹۲