گنجور

 
۲۰۰۸۱

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

... در جنون من و مجنون بود ار فرق اینست

که در این راه دو صد مرحله از وی پیشم

لب آن شوخ شکرخند نباتی است صغیر ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۲

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

... من چو گندم زیر سنگ آسیا افتاده ام

میکشم هرچند رخت خویش در راه صواب

باز می بینم که در راه خطا افتاده ام

ناله ها دارد هر آنکو افتد از بامی بزد ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۳

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

... بامیدی که ببینیم رخت در دم مرگ

روزگاریست که در راه اجل منتظریم

سیم اشک و زر رخساره بدست آوردیم ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۴

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

یوسف رخی به چاه ذقن بسته راه من

بخت نگون ببین که نگون گشته چاه من ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۵

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

... آن هم نشسته بود چو دیدم به ترک من

از من که ترک جان بنمودم به راه یار

غیر از وفا چه دید که بنمود ترک من ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۶

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸

 

... که شرط عشق نباشد ز دوست رنجیدن

ز سالکان بطلب راه حق نه ز اهل ریا

که ابلهی بود از غول راه پرسیدن

به باده نوشی از آن سرخوشم که میدارد ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۷

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

... ز تیر مژگان تو دل ار برد جان چه سود

که بسته راه گریز خنجر ابروی تو

قامت دلجوی تو سرو خرامان من ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۸

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲

 

ما را چو از عدم بوجود اوفتاد راه

پنداشتیم دار فنا را قرارگاه ...

... بینی ورا معاینه بر صدر بارگاه

ای آنکه راه راست طلب میکنی بحق

بایست بردنت بحق از غیر حق پناه

هر فرقه ات بهمرهی خود صلا زنند

گر راه حق همی طلبی جز ز حق مخواه

حالی شبست و روز جزا میشود عیان

راه که راست بوده و راه که اشتباه

سر در هوا مرو بنگر پیش پای خویش ...

... شاه جهان علی است برو در قفای او

راهی که شاه رفته همانست شاهراه

از ما سوی صغیر گذشت و باو رسید ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۸۹

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵

 

... ما کجا دولت وصل تو کجا پندارم

راه گم کرده و در خانه ما آمده ای

جان نثار رهت ای خسرو خوبان که ز لطف ...

... چه جفاها که ز هجران تو دیدم صد شکر

که کنون بر سرم از راه وفا آمده ای

به از این برگ و نوایی نشناسم که ز مهر ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۰

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

... کاین گونه قصد خرمن ایام کرده ای

جز پختگی به کار نیاید به راه عشق

با خام طبع گو طمع خام کرده ای ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۱

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

... روزی مباد آنکه اسیران رها کنی

گاهی ز راه دیده کشی رخت خود بدل

گاهی ز دل برآیی و در دیده حا کنی ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۲

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱

 

... بالله تو را بقای ابد دست می دهد

در راه حق چو هستی خود را فدا کنی

گفتند مار نفس بکش ای عجب که تو ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۳

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

... ایندو روزیرا که بر رخش توانایی سواری

عافیت بادت رفیق راه منزل تا بمنزل

ایکه از پای صفا کوی وفا را رهسپاری ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۴

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷

 

تا زده ام خویش به دیوانگی

یافته ام راه به فرزانگی

کی رسدم سلسله از زلف یار ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۵

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲

 

... حیات تازه ببخشد ترا به هر نفسی

فریب غول بیابان مخور مرو از راه

بدار گوش دل خود بناله جرسی

برو ز حق بطلب راه وادی ایمن

که چون کلیم دلیل رهت شود قبسی ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۶

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳

 

... راست رو باش چو ماهی که خوری آب زلال

نه چو خرچنگ خوری آب گل از کجراهی

آخر کار اگر چاره نباشد جز مرک ...

... قاف تا قاف بگیری و ز مه تا ماهی

دست و پا جمع کن و توشه راهی بردار

غافل این قافله رحلت بودش ناگاهی ...

... هیچکس را بجهان نیست از آن آگاهی

بتو گفتند صغیرا که بدین راه برو

تو بدان راه روی هست مگر دلخواهی

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۷

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - ساقی‌نامه

 

... بیا ساقی ای محرم راز من

بمی باز کن راه پرواز من

بده ساغری زان می وحدتم ...

... خداوند دین حیدر حیه در

کسی گر بذات علی برد راه

تواند برد ره به ذات اله ...

... ز مستی فزونتر مرا مست کن

وزان مستی این نیست راهست کن

بده ساقی از آن شرابم بطی ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۸

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - چشمه آب حیات

 

علم بود چشمه آب حیات

علم بود معنی راه نجات

علم و کمال و هنر آموختن ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۰۹۹

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - قافلهٔ سوداگر

 

... وان یکی از هزل گشودی زبان

مدتی آن راه نمودند طی

هیچ ندیدند توحش ز وی ...

... نا گه از آن دشت چو سیلی ز کوه

راهزنان ریخته در آن گروه

هستی آن طایفه تاراج شد ...

... ماند بجا امتعه آن جوان

راهزنان چونکه به بستند رخت

باز درآمد بدژ آن نیکبخت ...

صغیر اصفهانی
 
۲۰۱۰۰

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - حاسد و محسود

 

... سوی درختی که ز محسود بود

او بشب تیره روان شد براه

راه غلط کرد و برفت اشتباه

مقترن آمد به درخت حسود ...

... تیشه تو بر ریشه خود می زنی

آری اگر راه به وحدت بریم

ما همه در اصل ز یک گوهریم ...

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۱۰۰۳
۱۰۰۴
۱۰۰۵
۱۰۰۶
۱۰۰۷
۱۰۱۶