گنجور

 
ادیب صابر

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «ز شکر خراج خواهد لب لعل دلستانش» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ش» است.

حرف آخر قافیه

ت
د
ر
ز
ش
ل
ن
و
ی

شماره ۱: فلک بدعهد و بس نااستوار است - همه کار جهان ناپایدار است

شماره ۲: همه شراب به یاد بنفشه خواهم خورد - که مر مرا زخط یار یادگار شده ست

شماره ۳: نظم راوان چو آب روان سینه را به است - شعر روان زجان و روان گداخته است

شماره ۴: او شد جوان و آه جوانی من برفت - یاقوت من زرفتن او کهربا شده است

شماره ۵: بگردان روی دل از فکرت بد - که بد کردن نه کار بخردان است

شماره ۶: زهی یافته دین و دولت زتو - صفایی که گردون زاختر نیافت

شماره ۷: روز می خوردن به دوزخ رفتی ای اخطی ز بزم - صد هزاران آفرین بر روز می خوردنت باد

شماره ۸: به معالجت تن من زتو جز الم ندارد - به سرت که جز بر آتش دل من قدم ندارد

شماره ۹: نیست ممکن که به وصل تو رسد کس به شتاب - چه کنم صبر کنم تا به مدارا برسد

شماره ۱۰: ز روزگار حذر کن ز کردگار بترس - وگرت بر همه آفاق دسترس باشد

شماره ۱۱: گیرد قدر عنانش و بوسد قضا رکاب - گر پای و دست قصد رکاب و عنان کند

شماره ۱۲: شعر است و بس که خواندن او نام مرد را - مشهور شهر و شهره خلق جهان کند

شماره ۱۳: کهتر و مهتر از وضیع و شریف - همه از روزگار رنجورند

شماره ۱۴: سخنوران که تو را درسخا سحاب نهند - همی ثنای سخای تو بر سحاب کنند

شماره ۱۵: گر مرا سودای عشق آن دهن کمتر شود - جان من کم رنج بیند درد من کمتر شود

شماره ۱۶: ز صد هزار محمد که در جهان آید - یکی به منزلت و جاه مصطفی نشود

شماره ۱۷: به هیچ وقتی اگر نام کهتران شمری - مرا و نام مرا اندر آن شمار شمر

شماره ۱۸: فلک همی نکند در جفای من تقصیر - ملک همی نکند در هلاک من تاخیر

شماره ۱۹: زمن به قهر جدا کرد روزگار سه چیز - چنان سه چیز که مانند آن ندانم نیز

شماره ۲۰: به قمر فروغ بخشد رخ همچو گلستانش - ز شکر خراج خواهد لب لعل دلستانش

شماره ۲۱: شگفت نیست چو با تیغ در مصاف آید - که تیغ کوه بلرزد ز دست تیغ زنش

شماره ۲۲: خداوندا زدوران زمانه - دلم از غصه چون دیگ است در جوش

شماره ۲۳: ثنا به نام تو رغبت همی کند همه وقت - جهان به روی تو خرم بود همی همه سال

شماره ۲۴: نه وعده و نه پیام و نه نامه و نه رسول - بدین دلیل نباشد مرا امید قبول

شماره ۲۵: حسامش را لقب داده ست نصرت - برآید آب رنگ و آتش افشان

شماره ۲۶: چو تو هرگز نبوده ست و نباشد - جوان بخت و سخی طبع و سخندان

شماره ۲۷: تیرت به گاه زخم چوپوید به سوی خصم - کلکت به وقت مهر چو جنبید در بنان

شماره ۲۸: اگر به شعر روا باشدی نبوت شعر - چه مایه شاعر فحل آمدی زامت من

شماره ۲۹: باد سحر که سوی من آرد پیام او - اول غلام بادم و دوم غلام او

شماره ۳۰: تا بشنیدم که ناتوانی - دلتنگ شدم چنانکه دانی

شماره ۳۱: پیری ز وجود من برون برد - آن لطف و صفا و آن ظریفی

شماره ۳۲: مرا هوای سحرگه پیام آورد - نسیم بوی بهشتی از آن دیار آورد

شماره ۳۳: چهره کآن ماه جبین می سازد - از پی بردن دین می سازد

شماره ۳۴: بی دوست مانده ام چو تو را دوست خوانده ام - کز دوست دوستانه ندیدم جزای خویش

شماره ۳۵: ای روی تو چو خلد و لبانت چو سلسبیل - بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل

شماره ۳۶: ای زلف تو چون وعده وصلت به درازی - خوبیت حقیقت بود و وعده مجازی

شماره ۳۷: ای طره های خوبان از نافه تو بویی - هژه هزار عالم در عرصه تو گویی

sunny dark_mode