گنجور

 
ادیب صابر

ای طره های خوبان از نافه تو بویی

هژه هزار عالم در عرصه تو گویی

چون شمع جمله دادی پروانه غمت را

وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی

حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی

عشق هزار مجنون از جرعه تو بویی

ای دست غارت تو در چار سوی عشقت

سرهای گردنان را آویخته به مویی

کام دلی برآور از دولت جمالت

تا کام دل بیایی از دولت نکویی