گنجور

 
ادیب صابر

همه شراب به یاد بنفشه خواهم خورد

که مر مرا زخط یار یادگار شده ست

چه کس بود که در این روزگار می نخورد

بدین لطیفی و خوبی که روزگار شده ست

طرب ز باده و معشوق و باغ و گل خیزد

طرب گزین تو که هنگام هر چهار شده ست