دوش دور از رویت ای جان، جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلآب داشت
در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد
با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
کوس غارت زد فراقت گِرد شهرستان دل
شحنهٔ عشقت سرای عقل در طبطاب داشت
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود
تا سحر تسبیحگویان، روی در محراب داشت
دیدهام میجست و گفتندم نبینی روی دوست
خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت
ز آسمان آغاز کارم سخت شیرین مینمود
کی گمان بردم که شهدآلوده زهر ناب داشت؟
سعدی این ره مشکل افتادست در دریای عشق
اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، احوالات عاشق و دردهای او را به تصویر میکشد. شاعر از دوری معشوق و غم قلبیاش مینالد و بیان میکند که دلش در پی وصال او سخت پریشان است. او به عشق و عقل اشاره میکند و میگوید که عشق بر عقل غلبه یافته است. شاعر همچنین به تسبیح و عبادت اشاره میکند و از تلاش برای یاد معشوق سخن میگوید. در نهایت، او به مشکلات و دشواریهای عشق اشاره کرده و از امید به صبر در این راه صحبت میکند.
ای محبوب من، شب پیشین در فراق رویت جانم از غمی که از تو دور باد در تب و تاب بود و چشمانم به سان ابر از عشق درون، سیل اشک بر گونه ام جاری می ساخت. / دوش: دیشب / تاب: رنج و غم، آتش و سوز / سودا: عشق ( بیت ۱ / غزل ۲۰ ). / ایهام تناسب: بین " دوش " در معنی " کتف " که در اینجا مراد نیست با " رو، چشم، رخ و دل " / ایهام : دور از رویت ۱_ در فراق و جدایی از رویت ۲_ از روی تو دور باشد ( جملهء دعایی است ) / تشبیه: چشم به ابر ( اضافهٔ تشبیهی ) / کنایه: جان (اول) معشوق. - منبع: شرح غزلهای سعدی
عقل بیچاره در اندیشیدن لگد کوب عشق گردید و در این حال، دلِ بی قرار و آشفته انتظار آرامش و خفتن داشت. / مسکین: آن که هیچ ندارد، حقیر و ضعیف. / کنایه: چشم داشتن ( توقع و انتظار داشتن، امید و آرزو داشتن ) / استعارهٔ مکنیّه (تشخیص ): عقل و عشق و دل ( به قرینه های مسکین بودن، پایمال کردن و چشم داشتن ) / ایهام تناسب: بین " چشم " در معنی " عضو بدن " که در اینجا مراد نیست با "خواب ". - منبع: شرح غزلهای سعدی
درد جدایی ات طبل یغماگری را در گرداگرد شهرِ دل به صدا در آورد و عشق تو خانهٔ عقل را مثل گویی اسیر دست چوگان ساخت. / طبطاب: چوبی است که در فارسی تختهٔ گوی بازی گویند، چوبی است پهن که بدآن گوی بازند.( لغت نامه ) / تشبیه: دل به شهرستان و عشق به شحنه و عقل به سرا ( اضافهٔ تشبیهی ) / استعارهٔ مکنیه ( تشخیص ): فراق ( به قرینهٔ کوس غارت زدن ). - منبع: شرح غزلهای سعدی
دل تصویر اسم تو را مانند محرابی برای تسبیح گفتن خود قرار داده و سحر گاهان تسبیح گویان روی به محراب تصویر نامت نهاده بود. / محراب: جایی در مسجد که امام در آنجا نماز می گزارد، قبله / تسبیح: در لغت به معنی سبحان الله گفتن و خدا را به پاکی یاد کردن است و نیز سُبحه را گویند که وسیله ای است برای عبادت و آن عبارت است از دانه هایی که به رشته کشیده شده است. / تشبیه: نام به نقش (اضافهٔ تشبیهی) و نیز نقشِ نام به محراب مانند شده است. / استعاره ء مکنیه (تشخیص ) : دل به قرینهٔ تسبیح گفتن / تناسب : محراب، تسبیح. - منبع: شرح غزلهای سعدی
چشمم می پرید و بایستی که در اثر این تفأل به دیداردوست نایل می آمدم؛ اما به من گفتند: که روی او را نخواهی دید؛ گر چه چشم من به سبب سیمابی که درون داشت مروارید اشک می افشاند. / دیده جَستن: پریدن چشم که نشانهٔ تفأل و شگون بوده است و شوق و اشتیاق را می رساند / دُر: مروارید / سیماب: جیوه. - منبع: شرح غزلهای سعدی
در اثر سازگاری فلک آغاز کار عاشقی ام بسیار شیرین به نظر می رسید؛ اما کی گمان می کردم که فلک وصال شیرین مرا به زهر آلوده سازد؟ / شهد: عسل و انگبین / شهد آلوده: شیرین / ناب: خالص. / مجاز: آسمان (سرنوشت ) / تضاد: شهد و زهر، شیرین و زهر (تلخ ). - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای سعدی، این راه در دریای عشق سخت دشوار گشته است؛ باری، تو در آغاز عاشقی اندکی شکیبایی و تاب و توان داشتی! / آخر: به هر حال، خلاصه، باری / پایاب: بن و قعر آب که پای بدان نرسد، تاب و توان. / تشبیه: عشق به دریا (اضافهٔ تشبیهی) / ایهام تضاد: بین "آخر" در معنای غیر منظورش در بیت؛ یعنی " پایان" با "اول" / آرایهٔ التفات : "سعدی" مناداست و حاضر و مخاطب و "داشت" سوم شخص و غایب و در معنای "داشتی" / کنایه: پایاب داشتن ( شکیبا بودن ). - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سنبل بوستان ز زلف تو سحرگه تاب داشت
نرگس مسکین ز شرم چشم مستت خواب داشت
گل چو لیلا برکشیده از رخ زیبا نقاب
ابر همچون چشم مجنون در مزه سیلاب داشت
عقل را سودای شاهی بود بر سر ناگهان
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.