سنبل بوستان ز زلف تو سحرگه تاب داشت
نرگس مسکین ز شرم چشم مستت خواب داشت
گل چو لیلا برکشیده از رخ زیبا نقاب
ابر همچون چشم مجنون در مزه سیلاب داشت
عقل را سودای شاهی بود بر سر ناگهان
کوس عشقت شهربند عقل در طبطاب داشت
شیخ کو تا گیردش غافل که چشم مست تو
مست بود و شب همه شب تکیه بر محراب داشت
گفتیم تقوی نگه دار ار چه عاشق گشتهای
عشق آتش بود و تقوی حالت سیماب داشت
بود لعلت در تبسم باز بردی نام غیر
در میان تنک شکر از چه زهر ناب داشت
بحر وحدت برنتابد گوهری چون مرتضی
شهر امکان با وجودش کی ندانم تاب داشت
دوش در کویش سگ خویشم همیخواند از کرم
حبذا آشفته کز لطفش بسی القاب داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت عشق و معشوق صحبت میکند. هر بیت توصیفاتی از زیباییهای مختلفی است که در معشوق وجود دارد، از زلف و چشم مست او گرفته تا تاثیری که بر عقل و دل عاشق میگذارد. شاعر به تأثیر عشق بر روح و عقل اشاره میکند و میگوید که عشق آتشین است و تقوا نمیتواند مانع آن شود. همچنین به تمثیلهای مختلفی از قدرت و وحدت عشق پرداخته و در نهایت به لطف و کرم معشوق اشاره میکند که بر دل عاشق تأثیر میگذارد. در کل، شعر تجلی زیبایی و عشق را در لفافهای از تصویرسازیهای زنده و احساسی روایت میکند.
هوش مصنوعی: گل سنبل در باغ به خاطر موهای تو در صبح زود شکوه و زیبایی داشت، و نرگس بیچاره به خاطر شرم از چشمان خوابآلود و مست تو نتوانست بخوابد.
هوش مصنوعی: گل مانند لیلا از چهره زیبا خود پردهبرداری کرده است، ابر مانند چشمان مجنون در طعم سیلاب (آب جاری) جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: عقل به دنبال مقام و سلطنت بود، اما ناگهان عشق تو تمام افکار و ذهنش را مشغول کرد و به شور و هیجان آورد.
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره شده که در نزدیکی معبتی نشسته و به عبادت میپردازد. همزمان، فردی دیگر از زیباییهای خوابآلود و چشمهای شیفتگی یاد میکند، به گونهای که این زیباییها او را کاملاً تحت تأثیر قرار داده است. به نوعی، این تصاویر نشاندهندهی تضاد میان دنیای معنوی و جاذبههای دنیوی هستند.
هوش مصنوعی: گفتیم که تقوا را حفظ کن، هرچند عاشق شدهای. عشق مانند آتش است و تقوا مانند حالتی ناپایدار و متغیر دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر لبخند زیبا و جذابت، نام دیگری را از یاد بردی. در میان آن شکرین و لطیف، چرا زهر تلخی را به جان خود کشیدی؟
هوش مصنوعی: در دریاچهی وحدت، جواهری چون مرتضی نمیتواند تحمل شود. با وجود او، آیا میدانم که دنیا چقدر توان دارد؟
هوش مصنوعی: دیشب در کوی تو، سگ خودم به خاطر مهرت، با شور و شوق میخواند. خوشا به حال من که از لطف تو، لقبهای زیادی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد
با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.