عبدالرضا ناظمی
عبدالرضا ناظمی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۳ در پاسخ به حسام صادقی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:
درود بنظرم ساده تر بنویسید بهتر است اینجوری بنده خدا را فراری می دهید کلماتی مانند مجازی خانه - در معرض تان ... را خدا وکیلی از کجایتان استخراج نمودید
عبدالرضا ناظمی در ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۴ در پاسخ به رضا س دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:
درود جناب رضا جان عالی فرمودید حال کردیم
عبدالرضا ناظمی در ۳ ماه قبل، سهشنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:
درود جای آن بود که در موارد هم آهنگ این غزل خواجه حافظ را هم می آوردید : دادگرا فلک تو را جرعه کش پیاله باد ...
عبدالرضا ناظمی در ۳ ماه قبل، سهشنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در زلزلهٔ کاشان فرماید:
درود احتمالا در 23 سالگی جناب آذر زلزله رخ داده است . توصیفات شاعر زلزله بم را بیاد می آورد هر چند 200 سال گذشته است اما درد همان درد است و البته آدمیزاد دوباره بر می خیزد
درست قبل از سپیدهدم ۲۴ آذر ۱۱۵۷ برابر با ۱۵ دسامبر ۱۷۷۸ شهر کاشان توسط زمینلرزهای بزرگ آسیب دید. بزرگی این زمین لرزه ۶٫۲ ریشتر برآورد شدهاست. خسارات گستردهای در نواحی اطراف شهر وارد شد و اکثر ساختمانها ویران شدند. وسعت این زمین لرزه بسیار زیاد بود در حدی که تقریبا تمام مناطق تحت پوشش کاشان گرفتار شدند و بیش از ۸٬۰۰۰ نفر کشته شدند.
عبدالرضا ناظمی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹:
درود ترجمه دست و پا شکسته : ای چشمتو درسهای بسیای آموخته ای که قلب از یاد آوری آن حسرت می خورد آیا زمان از دست رفته بر می گردد دریغا که گذشته گذشته
عبدالرضا ناظمی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:
بازیگر مشهور هالیوودی با رونمایی از خالکوبی از شعر مولانا، این تلنگر را به ایرانیان و به ویژه مسئولان و کارشناسان فرهنگی زد که چه بهرهای از پدیدهای همچون صاحب قویترین اشعار عرفانی با بیان شیرین پارسی گرفته و چرا جهانیان که اسیر مفاهیم عرفانی اشعارش شدهاند، هنوز درباره هویت مولوی و ریشه اشعارش هیچ نمیدانند و در ایران بزرگ اینچنین غریب مانده است؟!
این شعر که در واقع برگردان یکی از اشعار مولوی است، چنین محتوایی داشت: «There exists a field, beyond all notions of right and wrong. I will meet you there»؛ شعری که «کلمن بارکس» شاعر امریکایی و استاد بازنشسته زبان انگلیسی دانشگاه جورجیا آن را برگردانده و یکی از دلایل مشهور شدن این اشعار میان انگلیسیها، برگردانهای بسیار جذاب انگلیسی از جمله همین برگردانهای «بارکس» بوده که البته او را بیشتر با نام «رومی» میشناسند. «کلمن بارکس» مولانا را از طریق «رابرت بلای» نویسنده و شاعر نروژی الاصل امریکا شناخت. بلای در سال ۱۹۷۶ ترجمه انگلیسی «رینولد نیکلسن» از مثنوی مولانا را به بارکس میگوید که این کلمات باید از قفس خود رها شوند. بارکس که زبان فارسی نمیداند، پس از دیدار با «رابرت بلای» با استفاده از ترجمههای قبلی، شروع به ترجمه اشعار عرفانی مولانا کرده که در بیست مجلد منتشر شده و تاکنون بیش از نیم میلیون نسخه از مجموعه کتابها و آثار مولانا به زبان کلمن بارکس در امریکا به فروش رسیده و یکی از پرفروشترین کتب آمریکا شده است.
نشریه امریکایی «بوک لیست» در معرفی ترجمه بارکس مینویسد: «ما بی هیچ تردید، امتیازی ویژه به کلمن بارکس میدهیم، زیرا کاری کرده تا برگردانی مدرن، زنده و دریافتنی از آثار شعری رومی، بهترین و شناختهشدهترین شاعر عرفانی جهان را در دسترس خوانندگان آمریکایی قرار دهد». شعری که برد پیت از این مجموعه به زبان انگلیسی حک کرده، به نوشته «کلمن بارکس»، برگردان یکی از رباعیات مولوی از دیوان شمس است:
«از کفر و ز اسلام برون صحرائیست
ما را به میان آن فضا سودائیست
عارف چو بدان رسید سر را بنهد
نه کفر و نه اسلام و نه آنجا جائی است»
عبدالرضا ناظمی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:
درود بنظر من طنز شعر اینست که شاعر دارد داستان عشق خود را روایت می کند و گاهی وفاداری و درجه خلوص و امید خود را بیاد معشوق می آورد و گاهی تاثیر خود در افزون شدن زیبایی اورا بر میشمرد و گله می کند و همه را از خود می داند بدین صورتکه ما ندانستیم ... ما غلط کردیم .. ما دم همت بر او ... در آخر معشوق به او می گوید اینهمه کار را تو کردی درست اما این اشتباه عاشقیت رو هم خودت کردی . ضمنا تمام ضمیرهای ما به حضرت حافظ بر می گردد بجز بیت آخر که اتفاقا نام حافظ را هم در خود دارد اما ضمیر ما به معشوق بر می گردد .
عبدالرضا ناظمی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۶ در پاسخ به محمد غافری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:
|درود - فرهنگ دهخدا : نویسنده و شاعر و گوینده به تواضع از خود چنین تعبیر آورد. (فرهنگ فارسی معین ). در مذکر و مؤنث کمینه می آید و اینکه بعضی گمان می برند که مؤنث تنها مستعمل است غلط است ، چه کلمه فارسی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر مرحمت پادشاهانه این کمینه را مهلت بخشد تا بعد از تسکین غلوای خوف و هراس چون سلطان ماردین و دیگر حکام مواضع به درگاه گردون انتباه شتابد. (ظفرنامه ٔ یزدی از فرهنگ فارسی معین ). به اعتقاد این کمینه اگر ملک ری به تمامی جهت این دو بیت صله دهند هنوز بخیلی کرده باشند. (تذکره ٔ دولتشاه در ترجمه ٔ احوال سلمان ساوجی ). || فروتن . خاضع. (ناظم الاطباء).
عبدالرضا ناظمی در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۵ در پاسخ به احسان دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:
درود دل را به عنا شکسته می دارد دوست عنا درست است نه عنان
عبدالرضا ناظمی در ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:
و البته شباهتهای ابتدای این شعر در وصف قیامت با سوره مبارکه انفطار نیز قابل بررسی است .
عبدالرضا ناظمی در ۶ ماه قبل، شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:
درود آنچه در این شعر حضرت مولانا برایم جالب بود شرح سینمایی و روایتی و تخیل عشق دیوانه وار و بدون کنترل و قدرتمند است که بمانند سوپر قهرمانان مدرن فیلمهای تخیلی قدرتی بی نهایت دارد قدرت اراده وحشتناک ایجاد شده از عشقی که زمان طغیان چنان قدرتمند است که دنیا را قیامت می سازد و به آتش می کشد و زمان و مکان را در می نوردد و دوزخ و قواعد و درست و غلط و .. هر چه که مانع او شود را چون پر کاهی می سوزاند و چنان آتشی بر پا می سازد که آب صدها اقیانوس را یارای مقاومت در برابر آن نیست کوهها و دشت ها را همانگونه که عمامه را بدور دست می پیچند تا آماده کنند بهمان صورت در هم می تند و خورشید چنان در مقابلش حقیر است که آن را بمانند فانوسی می آویزد و زمان هیجانات عاشقانه چنان به میدان می آید که هیچ هراسی در دلش نیست و خشمناک بر ههر چه مانع او و معشوق گردد حمله می کند و حتی بمانند درنده ای که هنگام جنگ حریف را مغلوب می کند و جهت ایجاد رعب و وحشت بر خود نیز ضربه می زند به میدان می تازد و علیرغم این رها شدگی و بی خودی ها و ترسی که در قلوب یاران می اندازد از سمت پروردگار نیز بر او آفرین می آید و زمانی که چون اژدهایی از دریا عاشقی به کوه رستگاری اوج می گیرد یاران در راه از گوهر ها و افاضات او که مانند تراوشاتی که زمان بیرون آمدن از آب از تن می ریزد از او به اطراف پخش می شود بهره می گیرند عشقی اینگونه قدرتمند اینگونه رها و اینگونه متمرکز واویلایی است
عبدالرضا ناظمی در ۷ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
درود
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضایِ سینهٔ حافظ، هنوز پر ز صداست
انعکاس و پژواک فکر تو که دیشب در سرم بود هنوز باقی ست بمانند انعکاسی که ازاصوات در خانه های قدیمی که دارای الان و اتاق های متصل به آن بودند بوجود میآمده صدا بمعنی پژواک است نه آنچه امروزه از آن برداشت می گردد .
عبدالرضا ناظمی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
علی باقری٢٣:٤٩ - ١٣٩٩/٠٥/٠٥خدا خوانان قال:
دکتر شفیعی کدکنی در مورد واژه ی " خدا خوانان قال" می نویسد : ( ( یعنی آنان که به زبان و قول خدا را می خوانند. بی آنکه حضور قلبی در دعای آنان باشد. قال در فارسی معنی اسمی دارد ولی در اصل عربی از قالَ ( = گفت ) مفرد مذکر غایب فعل ماضی از قول گرفته شده است در مقابل آن" حال" رواج دارد که با ضمیر و دل سروکار دارد و نه با زبان و قول . ) )
( ( ای خداوندان مال! الاعتبار الاعتبار!
ای خداخوانان قال! الاعتذار الاعتذار! ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 322. )
عبدالرضا ناظمی در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۱ در پاسخ به مهدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
درود احسنت به این نکته دانی
عبدالرضا ناظمی در ۸ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۳ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۷۶-۱۵۱]:
درود بند 83 هر که از دست تو نه ایمنست از او ایمن مباش که مار از بیم هلاک خویش....
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال قبل، جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸:
درود
ستاره سهیل : ستاره است که چون بر می دمد ، نخست بر یمنیان آشکار می شود ؛ از این روی ، آن را بدین سرزمین باز خوانند و " سهیل یمن" و " سهیل یمانی" می گویند
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:
درود
اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش
بد از منست که گویم نکو نمیآید
در بازی چوگان که گوی ( سر ) را با چوگان ( زلف) می زنند و عاشق می کشند بدشانسی من است که در اثر ضربات و طی بازی به شکلی قرار گرفته ام که معشوق زمانی که می خواهد به سر من ضربه بزند و سرم را از تن جدا کند بجای آن ضربه به دل افگارم می خورد و مرا عاشق تر و خون دل تر می کند . خدایش بیامرزاد
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۰:
درود شعر در رثای شهید بلخی است چنانکه رودکی بزرگ می فرماید :
کاروان شهید رفت از پیش
وآن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
توشهٔ جان خویش ازو بربای
پیش کایدت مرگ پای آگیش
آن چه با رنج یافتیش و به ذل
تو به آسانی از گزافه مدیش
خویش بیگانه گردد از پی سود
خواهی آن روز؟ مزد کمتر دیش
گرگ را کی رسد ملامت شاة
باز را کی رسد نهیب شخیش
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال قبل، شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲:
(1). یعنی بر پشت، به پشت بخوابم. زیرا «ستان یعنی به پشت بازافتاده. حکیم انوری گوید:
از زلزله حمله چنان خاک بجنبدکاز هم نشناسند نگون را وستان را» (مجمع الفرس محمد قاسم کاشانی)
در لغت فرس اسدی نیز آمده: به پشت باز خفته را ستان خوانند. رودکی گفت:
«یاد کن زیرت اندرون تن شویتو برو خوار خوابنیده ستان» ص 142 در فرهنگ جهانگیری هم آمده: «ستان با اول مکسور چهار معنی دارد: اول به پشت خوابیده را گویند.» در هرحال ستان در مقابل بهرو خوابیده است که امروز عوام دمرو و به صورت صحیحتر دیمرو) گویند. چه دیم به معنای صورت است. در جهانگیری آمد: «دیم با یای معروف دو معنی دارد اول روی باشد ...»
عبدالرضا ناظمی در ۱ سال قبل، یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده:
درود آنکه او را در درخت به دو نیم کردند حضرت زکریا (ع ) بود و دیگر اینکه استاد بدیع الزمان فروزانفردر شرح مثنوی می فرمایند :
تاکنون در هیچ یک از روایات اسلامی این قصه را منسوب به یحیی بن زکریا نیافتهام، ظاهراً مأخذ آن داستان ذیل است: فقال الیاس لهم یا بنیاسرائیل انی اریکم من نفسی عجبا قالوا نعم فصاح صیحه عظیمه فارتعب قلوبهم من خوف الصیحة فهم الملک بقتله فهرب علی وجهه حتی وصل الی جبل و تورع منهم فبعثوا فی طلبه فلما قربوا منه انفتح الجبل و دخل فی بطنه و کلمه الجبل و قال ایها (ظ: ایه، ائت) الیاس فی مسکنک و مأواک. قصص الانبیاء از محمد بن عبدالله کسایی، طبع لیدن، ۱۹۲۲، ص ۲۴۴٫
(الیاس روزی گفت ای بنیاسرائیل من کاری شگفت از خود به شما نمایم گفتند آری، الیاس فریادی سخت و بلند برکشید که از بیم آن دلهای اسرائیلیان به ترس افتاد، پادشاه به قتل او همت بست و او بگریخت و به راه خود رفت تا به کوهی رسید و از آنها پرهیز جست، در پی او فرستادند و چون به نزدیک او رسیدند کوه دهان باز کرد و الیاس به درون کوه رفت و کوه با او در سخن آمد که ای الیاس در منزل و پناه گاه خود در آی.) مطابق روایات دیگر الیاس بر اسبی آتشین نشست و به جمع فرشتگان پیوست.