گنجور

 
سعدی

بخش ۱ - سرآغاز: خوشا وقت شوریدگان غمش

بخش ۲ - تقریر عشق مجازی و قوت آن: تو را عشق همچون خودی ز آب و گل

بخش ۳ - در محبت روحانی: چو عشقی که بنیاد آن بر هواست

بخش ۴ - حکایت در معنی تحمل محب صادق: شنیدم که وقتی گدازاده‌ای

بخش ۵ - حکایت در معنی اهل محبت: شنیدم که بر لحن خنیاگری

بخش ۶ - حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق: یکی شاهدی در سمرقند داشت

بخش ۷ - حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن: یکی تشنه می‌گفت و جان می‌سپرد

بخش ۸ - حکایت صبر و ثبات روندگان: چنین نقل دارم ز مردان راه

بخش ۹ - حکایت: شنیدم که پیری شبی زنده داشت

بخش ۱۰ - حکایت: یکی در نشابور دانی چه گفت

بخش ۱۱ - حکایت در صبر بر جفای آن که از او صبر نتوان کرد: شکایت کند نوعروسی جوان

بخش ۱۲ - حکایت: طبیبی پری چهره در مرو بود

بخش ۱۳ - حکایت در معنی استیلای عشق بر عقل: یکی پنجه آهنین راست کرد

بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب: میان دو عم زاده وصلت فتاد

بخش ۱۵ - حکایت مجنون و صدق محبت او: به مجنون کسی گفت کای نیک پی

بخش ۱۶ - حکایت سلطان محمود و سیرت ایاز: یکی خرده بر شاه غزنین گرفت

بخش ۱۷ - حکایت: قضا را من و پیری از فاریاب

بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری: ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست

بخش ۱۹ - حکایت دهقان در لشکر سلطان: رئیس دهی با پسر در رهی

بخش ۲۰ - حکایت: ثنا گفت بر سعد زنگی کسی

بخش ۲۱ - حکایت صاحب نظر پارسا: یکی را چو من دل به دست کسی

بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن: اگر مرد عشقی کم خویش گیر

بخش ۲۳ - حکایت: شکر لب جوانی نی آموختی

بخش ۲۴ - حکایت پروانه و صدق محبت او: کسی گفت پروانه را کای حقیر

بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه: شبی یاد دارم که چشمم نخفت