شماره ۱ - الشریعة: اصل همه اوست و هر چه جز او فرع است
شماره ۲ - الشریعة: هر چند که عقل رهبر آگاه است
شماره ۳ - الشریعة: جان آید و راه عشق می پیماید
شماره ۴ - الشریعة: عقل آن باشد که شرع را برتابد
شماره ۵ - الشریعة: هر چند به عقل راه می شاید دید
شماره ۶ - الشریعة: عقل از ره جان به نور شرع آگه شد
شماره ۷ - الشریعة: گر زانک تو را هست ز تحقیق خبر
شماره ۸ - الشریعة: خیز از سخن سر خود و کل بگذر
شماره ۹ - الشریعة: آیین قلندر ار نظر کوتاهی است
شماره ۱۰ - الشریعة: هر کاو زحقیقت وجود آگاه است
شماره ۱۱ - الشریعة: چون دیده عقل راهرو بگشاید
شماره ۱۲ - الشریعة: از عقل مجرد به دوایی نرسی
شماره ۱۳ - الشریعة: چون ما به هوای طبع و عادت گرویم
شماره ۱۴ - الطاعة: زان پیش که از جمله فرو مانی فرد
شماره ۱۵ - الطاعة: گر عاقلی آن بکن که یزدان فرمود
شماره ۱۶ - الطاعة: در کار آویز و گفت و گو را بگذار
شماره ۱۷ - العبودیة: گر مایه همت است در گوهر تو
شماره ۱۸ - العبودیة: جز با تو حوالتت نباشد فردا
شماره ۱۹ - العبودیة: زآن جان و جهان تا هوس[ی] در سر ماست
شماره ۲۰ - العبودیة: در غمکده بندگیت شادیهاست
شماره ۲۱ - العبودیة: بگریز ز خلق اگر توانی بگریخت
شماره ۲۲ - العبودیة: خواهی که دم تو را مبارک دارند
شماره ۲۳ - العبودیة: آن کن که توانگران گدای تو شوند
شماره ۲۴ - العبودیة: در دهر هر آنک تخم خدمت پاشد
شماره ۲۵ - العبودیة: با صدق اگر دل تو همره گردد
شماره ۲۶ - العبودیة: گر بد داند و گر نکو او داند
شماره ۲۷ - العبودیة: می دان که اگر او دمی آن تو شود
شماره ۲۸ - العبودیة: گر کم کوشی به کار خود گر بسیار
شماره ۲۹ - العبودیة: چون از در او هیچ مرا نیست گزیر
شماره ۳۰ - العبودیة: او را به کف آور کم اینها همه گیر
شماره ۳۱ - العبودیة: دل را دیدم شیفته در راه هوس
شماره ۳۲ - العبودیة: هرگاه که آنچنان کت افتد باشی
شماره ۳۳ - العبودیة: حسنی که گواه صنع معبود بود
شماره ۳۴ - العبودیة: رو در پی درد او که درمان گردی
شماره ۳۵ - العبودیة: بر خاک در تو تحفه گر جان باشد
شماره ۳۶ - العبودیة: در بندگیش اگر تو نیکو باشی
شماره ۳۷ - العبودیة: گر بنوازی بنده مقبول توم
شماره ۳۸ - العبودیة: آن کس که به بندگی قرارش باشد
شماره ۳۹ - العبودیة: ای از تو خرابی سبب آبادی
شماره ۴۰ - الطریقة: آن کس که درون سینه را دل پنداشت
شماره ۴۱ - الطریقة: درمان غمت امید بی درمانی است
شماره ۴۲ - الطریقة: ای آنک تو را امید آبادانی است
شماره ۴۳ - الطریقة: هر آبادی از غم او ویرانی است
شماره ۴۴ - الطریقة: آزار طلب مکن که طامات این است
شماره ۴۵ - الطریقة: آن را که زخود نماند با خود اثری است
شماره ۴۶ - الطریقة: هر مرد که او پای درین راه افشرد
شماره ۴۷ - الطریقة: قومی هستند کز کله موزه کنند
شماره ۴۸ - الطریقة: اندر ره عشق یادگر سر ننهند
شماره ۴۹ - الطریقة: مستان رهش تمام هشیار آیند
شماره ۵۰ - الطریقة: چندان برو این ره که دوی برخیزد
شماره ۵۱ - الطریقة: هر مرغ دلی که پر بدو باز کند
شماره ۵۲ - الطریقة: هر دل شده ای چهره به خون می شوید
شماره ۵۳ - الطریقة: یک ذره غمش به صد جهان نتوان داد
شماره ۵۴ - الطریقة: در عشق هزار جان و دل بس نکند
شماره ۵۵ - الطریقة: سودای توم سر به جهان اندر داد
شماره ۵۶ - الطریقة: در راه طلب رسیده ای می باید
شماره ۵۷ - الطریقة: هر دل که به کوی دوست منزل دارد
شماره ۵۸ - الطریقة: لافی زدم ای دوست زراه پندار
شماره ۵۹ - الطریقة: دل در هوس تو چون بجنباند سر
شماره ۶۰ - الطریقة: خواهی که به سوی حضرتش یابی بار
شماره ۶۱ - الطریقة: صبر از سر استقامتم گو برخیز
شماره ۶۲ - الطریقة: خیزم در دلدار زنم بوک دبو
شماره ۶۳ - الطریقة: خواهی که بزرگیت بود کوچک باش
شماره ۶۴ - الطریقة: ره پرخطر است زینهار آگه باش
شماره ۶۵ - الطریقة: تا بتوانی در صف مردان می باش
شماره ۶۶ - الطریقة: چون آمده ای درین بیابان حاصل
شماره ۶۷ - الطریقة: اسرار طریقت نشود حل به سؤال
شماره ۶۸ - الطریقة: در راه طلب دلیل باید نه دلال
شماره ۶۹ - الطریقة: در گمراهی طالب راه اوییم
شماره ۷۰ - الطریقة: تا یوسف دل را نکنی از بن چاه
شماره ۷۱ - الحقیقة: در راه خرد امین و طرار یکی است
شماره ۷۲ - الحقیقة: جز نیستی تو نیست هستی به خدا
شماره ۷۳ - الحقیقة: هر دل که ورا زعلم حق نیرو نیست
شماره ۷۴ - الحقیقة: ای دوست میان من و تو گرنه دوی است
شماره ۷۵ - الحقیقة: از کوی و مکان گذشت آب و گل ما
شماره ۷۶ - الحقیقة: بی می همه نوبهار عالم دی توست
شماره ۷۷ - الحقیقة: از عالم کفر تا به دین یک نفس است
شماره ۷۸ - الحقیقة: ره رفتن تحقیق به گامت دور است
شماره ۷۹ - الحقیقة: بر حال منت دسترسی نیست که نیست
شماره ۸۰ - الحقیقة: این کار تو را کارگزار دگر است
شماره ۸۱ - الحقیقة: کار ارچه به من نیست ولی بی من نیست
شماره ۸۲ - الحقیقة: این مردمک دیده سحرگه برخاست
شماره ۸۳ - الحقیقة: دانستن این حدیث کار دیده است
شماره ۸۴ - الحقیقة: هر دل که به میدان هوای تو بتاخت
شماره ۸۵ - الحقیقة: دل نیست کز آتش غمت سوخته نیست
شماره ۸۶ - الحقیقة: تا می نخوری به سر مستی نرسی
شماره ۸۷ - الحقیقة: هستی تو همه، با تو برابر چه بود
شماره ۸۸ - الحقیقة: ای مؤمن محض بودنت مطلق گبر
شماره ۸۹ - الحقیقة: مست از ازل آمدیم و مستیم هنوز
شماره ۹۰ - الحقیقة: بیرون تر ازین جهان جهانی دگر است
شماره ۹۱ - الحقیقة: آن کس که چو حق حقیقت حق نشناخت
شماره ۹۲ - الحقیقة: تا چند دلا تو در مقالت پیچی
شماره ۹۳ - الحقیقة: در باغ طلب اگر نباتی یابی
شماره ۹۴ - الحقیقة: بر درگه کبریا تو جز شاه نئی
شماره ۹۵ - الحقیقة: یاری که وجود و عدمت اوست همه
شماره ۹۶ - الحقیقة: ماییم که بس بوالعجب اندر قدمیم
شماره ۹۷ - الحقیقة: گر حکمت محض خواهی و علم اصول
شماره ۹۸ - الحقیقة: در عالم کشف اگر گلی بنماییم
شماره ۹۹ - الحقیقة: در دیده دل دیده دیگر دیدم
شماره ۱۰۰ - الحقیقة: ما خود ز ازل عاشق و مست آمده ایم
شماره ۱۰۱ - الحقیقة: خوابی که ندیده ای تو تعبیر مکن
شماره ۱۰۲ - الحقیقة: هر دل که به سوی او گراید رفتن
شماره ۱۰۳ - الحقیقة: تا ظن نبری که هست این رشته دو تو
شماره ۱۰۴ - الحقیقة: ای در دل من مهر تمنا همه تو
شماره ۱۰۵ - الحقیقة: آتش نزند در دل ما الا او
شماره ۱۰۶ - الیقین: هر چیز که او گفت چنان است همه
شماره ۱۰۷ - التوبه: ای آنک به توبه کرده ای عزم درست
شماره ۱۰۸ - التوبه: طاعت زگناه بیش می باید کرد
شماره ۱۰۹ - التوبه: در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود
شماره ۱۱۰ - التوبه: در بندگیش ناخلفی می کردی
شماره ۱۱۱ - التوبه: آباد خرابات زمی خوردن ماست
شماره ۱۱۲ - التوبه: گر تو به سر راه خرد وانرسی
شماره ۱۱۳ - الصوم: با دیده درآی و صنع ربانی بین
شماره ۱۱۴ - الحج: در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
شماره ۱۱۵ - الحج: احرام درش گیر و دلا فرمان کن
شماره ۱۱۶ - الحج: تا روی توم قبله شد ای جان و جهان
شماره ۱۱۷ - الحج: در راهش اگر به نیکنامی برسی
شماره ۱۱۸ - الحج: گر عجب زموقف دلت دور شود
شماره ۱۱۹ - الحج: مرهم طلبی به گرد دلریشان گرد
شماره ۱۲۰ - طلب الآخرة: تا وسوسه عشق مهیا نشود
شماره ۱۲۱ - طلب الآخرة: فرزانه سروران جهان بگزیند
شماره ۱۲۲ - طلب الآخرة: چون از شدگان یکی نمی آید باز
شماره ۱۲۳ - طلب الآخرة: زان پیش که گویند که جا واپرداز
شماره ۱۲۴ - طلب الآخرة: ملک طلبش بهر سلیمان ندهند
شماره ۱۲۵ - طلب الآخرة: ترسم که اگر در طلبش نشتابی
شماره ۱۲۶ - الصدق: با صدق تو زخم همچو مرهم باشد
شماره ۱۲۷ - الصدق: ای دل سررشته امل کوته کن
شماره ۱۲۸ - الصدق: گر مایه همت است در گوهر تو
شماره ۱۲۹ - الصدق: تا یوسف دل را نکنی از بن چاه
شماره ۱۳۰ - الصدق: صدق است که مرد را همی بخشد جان
شماره ۱۳۱ - الصدق: گر قصد کنی به رفتن راه وصال
شماره ۱۳۲ - الصدق: از صدق رهانی دل خود را از حیف
شماره ۱۳۳ - الصفا: گر یک نفس آن جان و جهان بتوان دید
شماره ۱۳۴ - الصفا: روخانه برو که شاه ناگاه آید
شماره ۱۳۵ - الصفا: رسمی است میان اهل دل دیرینه
شماره ۱۳۶ - الصفا: ای دل نه تویی که در صفایی نرسی
شماره ۱۳۷ - الصفا: نه هر که میان ببندد از کفار است
شماره ۱۳۸ - الصفا: طعم وحدت بدین دو تویی بخشی
شماره ۱۳۹ - الصفا: از راه صفا هر که نصیبی یابد
شماره ۱۴۰ - الصفا: تا تعبیه عشق مصفا نشود
شماره ۱۴۱ - الصفا: سجاده به روی آب انداخته گیر
شماره ۱۴۲ - الصفا: شرط است مرا زخویشتن برگشتن
شماره ۱۴۳ - الصبر: بر مردم اهل گر بد و نیک آید
شماره ۱۴۴ - الصبر: کاری که فروبندد و رخ ننماید
شماره ۱۴۵ - الصبر: در محنت اگر چه صبر ایوبی به
شماره ۱۴۶ - الصبر: دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه *(منتسب به چند نفر)
شماره ۱۴۷ - الصبر: صبری که دلم بدو قوی بود برفت