گنجور

حاشیه‌ها

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴۹ - در بیان اینکه پیغمبر از پدر مهربانتر است:

در سراسر این بخش، مقایسه‌ای است بین پدر (با ضمیر «او» یا «آن») و پیغمبر (با ضمیر «این»). در بیت شماره 9 نیز باید مقایسه ادامه پیدا کند؛ به همین خاطر در نسخه خطی مجلس به شماره ثبت5379 می‌بینیم شاعر دو بار واژۀ «از» را به کار برده، که نشان از تایید این نکته دارد. بنابراین، مصرع یاد شده به شکل زیر درست است:

«باشد از گهواره، وان از گاهیار»

به این ترتیب، معنی بیت می‌شود: «این، تو را از گهواره یاری می‌دهد و آن، از گاهیار».

«گاهیار» = «موقت، گذرا، سرای موقت»

«از گاهیار» = «به طور موقت، گذرا»

یادآوری مهم : واژۀ «گاهیار» یک بار دیگر نیز در بیت شماره 24، بخش 74 مثنوی طاقدیس آمده است.

 

*با نگرش سیستمی، از احتمال خطا در هر کاری بکاهیم!

برمک در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۳ در پاسخ به احمدرضا نظری چروده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

شاید این از فرهنگ  اسلامی امده مگر  در ایران  کسی دختر(دخت شوی ناکرده) خود را مادر  کسی نمیگوید که ناشوهر  مادرشدن  ننگ است  انان نام پسر بر دختران مینهند و من در شیراز دیدم  که کسی دخترش را فریبرز میگفت  و نام دختر گیسو بود / با اینهمه دخت شوی کرده یا ناکرده را دخت بیسار نامیدن  از عرب نیامده و این  از شرم و کوچک شمردن نبوده و از بزرگداشت بوده  ما ان را در نامهای ساسانی و  پیش از ان  میبینیم 

دختنوش / شاهدخت / سکدخت (دخت سکایی - آذردخت / برزیندخت / انوشدخت /شاپوردخت / گیواندخت /ایراندخت / پارسیدخت 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:

بی‌شک این غزل در زمان پیری خواجه حافظ و شاه شجاع سروده شده؛ زمانی که رابطه‌ی این‌دو از طرف شاه شجاع به سردی گراییده بود و این سردی تا پایان عمر شجاع ادامه داشت. 

حافظ که از شجاع کوچکتر بود به رندی در بیت دوم او را جوانبخت و خود را پیر معرفی می‌کند. باید توجه داشت که در این بیت خواجه منظورش بی‌تفاوتی شجاع نسبت به خودش بوده.از  کلیت این بیت چنین مستفاد می‌شود که شاه نه خیر گفت و نه بله؛ ولی مصرع دوم تلویحن به این معناست که پاسخ شاه خیر بوده که آزاد نشده 

برمک در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۳ در پاسخ به سعید فاضلی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

شیرین پسر تنها  اینست که غزل پارسی بیشتر نرانه است

 - انچ گفتید در بسیاری جاهای ایران هست  در استان فارس هم هست  من خود در شیراز  زنی را دیدم که فرزندش را  فریبرز   جار زد  و  فریبرز امد دختری زبا روی بود  شگفتی مرا که دید  گفت نامش  گیسو است   چون جار (  به آوای بلند کسی را  خواستن/ اعلام)ش  زدم  و بیگانه میشنود  فریبرز  میگویم  تا کسی نامش نداند  پرسیدم از کجاست  گفت از روستایی نزدیک شیراز -پارسی بودند ( انها هم تا دختر در خانه است و جوان )

برمک در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۱ در پاسخ به سجاد رنجبر دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

مردم ایران  و بیشینه جهان نر پسندند  مگر گمانم  گر گفتن از چیز دگر  ریشه دارد کر در ریشه به چم  بچه بوده /  کر و کره هردو از یک ریشه و به  چم بچه است چه بچه مردم چه بچه  هر جانور بنگریم واژه جانور به چم جاندار است و ما نیز جانوریم  مگر تازگیها  جانور را نه به مردم و نه به گوسفند و گاو و ستور که برای مردم ارزشمند است میگویند واژه  توله و کره نیز که امروز تنها به بچه   جانوران میگوییم  به چم   فرزند  است  جوجه را برای  بچه مرغان میگوییم با انکه جوجه  نیز به چم فرزند است چه از مردم چه از هر جانور - در برخی جاهای ایران و در افغانستان  جوجه اهو و جوجه مردم میگویند   همین واژه بچه  در افغانستان به چم پسر است  اگر پرسیدی  چند فرزندت است و گفت دو بچ  - دوبچ دو پسر است 
 گمانم کر نیز  از این است
 یا زاروک و یا یاروک (در بسیاری جاهای ایران گفته میشود ) که امروز انرا تنها کودک میدانیم  به چم  زادوک =فرزند است زاروک/یاروک/جاروک/زادوک .
مندال به چم مانال /مالال (ماد/مال/مان = خانه /میهن/ شهر / ده ، هر جای که در ان  /مولند /مانند)


محسن حسینی پور در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

البته من نمی دانم این معانی با کدام هوش مصنوعی استخراج شده است اگر از CHATGPT یا GROK3 استفاده کنید نتایج فوق العاده ای بدست می آید .

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۰ - در توسل جستن به فخر کاینات حضرت خاتم انبیاء ص:

1-در مصرع نخست بیت 14، «میزبان» (به جای «همزبان») درست است. در مصرع دوم همین بیت درستی آن با کاربرد واژۀ «مهمان» تایید می‌شود. البته در نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 نیز «میزبان» آمده است.

2-مصرع دوم بیت16 «عاجزی از کار خود درمانده‌ای» نادرست است. شکل درست آن عبارت است از «عاجزی در کار خود درمانده‌ای». توجه داشته باشیم که:

- «از کار می‌مانیم» و

- «در کار درمی‌مانیم»

البته این مصرع در نسخه خطی نیز به شکل «عاجزی در کار خود درمانده‌ای» ثبت شده است.

 

حسین حسینی بیدختی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:

سلام

بیت سوم (راندی به گوشم اول....

(م) اضافه شود

sara Falahi در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۳ در پاسخ به سعید دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

سعید ! چهارده ساله پیش نتونستم برات دعا کنم 

من امروز برای تو دعا میکنم برادرم 

sara Falahi در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸:

ملیکا بانو بسیار از تحلیل شما فیض بردم

بسیار خوشنود هستم که شما آنقدر با خدا احساس دوستی و عشقی عمیق دارید و به من حال خوبی را پس از سه سال عطا کردید 

هر کجا که زندگی می‌کنید آنجا سرشار از نور باشد و دل شما پر شور تپش را از سر بگیرد

خداوند شمارا حفظ کند

برمک در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۲ در پاسخ به سید حسین اخوان بهابادی دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را:

و نیز نوشته های شما درباره  پارسی واژگان نیز بسیار خوب است

برمک در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۰ در پاسخ به سید حسین اخوان بهابادی دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را:

من نوشته های شما را  در اپادیس  دنبال میکنم هر  واژه که از بهاباد میگویید شاهکار و بسیار راه گشا است  و هربار  درباره دین و  وازگان عربی مینویسید تکراری و  نابکار است  خواهش میکنم  بیشتر از واژگان بهابادی بنویسید چیزی که بسیار بکار بخور است و  دیگران  ان را نمیدانند و ماندگار خواهد بود وازگان بهاباد است و نه  واژگان عربی و دینی که  دیگران  درباره ان ان اندازه نوشته اند که تخمه کردیم

sara Falahi در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۶۹ - ای خایه:

زبانم قاصر است 🤣

ما لیاقت تفسیر نداریم لطفا توضیح ندهید !

 

Aram Moradi در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۲ در پاسخ به حسین علویانی دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:

احسنت به شما

میر مرتضی موسوی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۱:

گر هیچ نشانه نیست اندر وادی

بسیار امیدهاست در نومیدی

((وقتی انسان از خلق خدا نا امید می‌شود به خدا رجوع می‌کند این خودش بسیار امیدواری دارد))

ای دل مبر امید که در روضهٔ جان

خرما دهی، ار نیز درخت بیدی

((حتی اگر درخت تو بید باشد میوه اش خرما می‌شود آیه ۸۲ سوره یاسین. فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.)

علی اشرفی نوشنق در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - در حماسه و نکوهش حسودان و سخنی در حکمت:

در این قصیده خاقانی با مهارت و آگاهانه  اعداد را  بطور هدفدار در ابیات گنجانده است معلوم میشود حکیم خاقانی دربازی تخته نرد تسلط کامل داشته

(داو) از اصطلاحات بازی تخته نرد است مکعب داو یا تاس داو به تاسی می‌گویند که برای عمل داو دادن به کار می‌رود و یک مقدار از تاس‌های بازی بزرگتر است بر روی آن اعداد ۱و۲و۳و۴و۵و۶ نشان داده می شود

ودر بعضی مناطق  ۲و۴و۸و۱۶و۳۲و۶۴درج شده که برای دوبل کردن امتیاز ها استفاده میشود

یعنی یکی از طرفین که ادعای برد دارد و می‌خواهد طرف در مقابلش تسلیم شود(آخشیج) به معنای عناصرچهارگانه هست در زبان پارسی به عنصرهای سازنده جهان آخشیگ از ریشه وخش است به معنی بیرون آمده که اشاره به چهار گوهر بیرون آمده از خورشید دارد عناصر اربعه که جهان را شکل داده‌اند از طرف دیگر چهار خانه تخته نرد نشان از چهار فصل است اگر عدد ۱ طرف تاس با طرف مقابل آن جمع کنیم عدد ۷ به دست می اید بازی دو طرف خانه هر کدام ۱۲ تا است ۱۲ خانه مثلثی به مفهوم ۱۲ ماه می‌باشد مجموعا میشه ۲۴ یعنی ۲۴ ساعت زندگی می‌آید۳۰تا مهره یعنی سی روز ماه است و جمع ۱با ۶  که نشانه هفت روز هفته است ۱۵ مهره سیاه و ۱۵ مهره سفید به معنی ۱۵ روز و ۱۵ شب است  ستاره و تاس‌های روی (کعبه )چرمینه که تاس ها را در ان میریختند به طور وارونه شکل آسمان پیدا می‌کند نشانه ستاره های آسمان است از لحاظ کیهان شناسی و هستی شناسی  قدما معتقد بودند که سرنوشت انسان با ستاره‌ها مرتبط است

در بازی تخته نرد اعداد نقش بسیار مهمی در تعیین نحوه حرکت مهره‌ها دارند داد روی تاس‌ها تعیین می‌کنند که هر مهره چند خانه باید حرکت کند در واقع اعداد تاس تعیین کننده حرکت‌های بازیکنان هستند هر عدد روی تاس ۱ تا ۶ نشان می‌دهد که یک مهره چند خانه باید به جلو یا عقب حرکت داده شود در بازی تخته نرد همه چیز مفهوم دارد صفحه این بازی به دنیا تشبیه شده است هر تخته نرد دو قسمت اصلی دارد تشبیهی برای دو نیم سال است ۱۲ خانه مثلثی به مفهوم ۱۲ ماه سال می‌باشد و مجموع آن ۲۴ است که ۲۴ ساعت شبانه روز را تداعی می‌کند

در کل چیدمان و اجزای بازی تخته نرد از اعتقادات ایرانیان باستان گرفته شده است

برای مثال شرح اعداد تخته نرد 

عدد ۱ یگانگی خداوند است

عدد ۲ آسمان و زمین

عدد ۳ به معنی پندار نیک گفتار نیک کردار نیک

عدد ۴ به معنای شمال و جنوب و شرق و غرب

یا برخی می‌گویند آب خاک و آتش و باد عناصر اربعه هست

عدد ۵ به معنای برگرفته از روشنی طبیعت و نور مقدس خداوند است به نام آتش و خورشید و ماه ستاره و رعد و برق

عدد ۶ برای ۶ روز آفرینش دنیا توسط خداوند که باور ادیان توحیدی است

همچنین اگر عدد یک طرف تاس را با عدد طرف دیگر تاس جمع کنیم عدد ۷ به دست می‌آید که در ایران باستان عددی مقدس محسوب می‌شود

بازی تخته نرد صرفاً به یک بازی سرگرمی نیست بلکه الهام بخش اعتقادات توحیدی و هستی شناسی و کیهان شناسی و خداشناسی هست

 

طغری به معنی امضا هستد بواسطه طاق امضا در ادبیات در مقام مجازی برای ابرو هم  بکار می رود 

 

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش

 

که باشد مه که بنماید زطاق  آسمان ابرو 

 

حافظ

 

بعضی اصطلاحات تخته نرد

 

نراد : کسی که تخته نرد بازی می‌کند

نرد : منظور بازی تخته نرد است

نرد شیر: نام قدیمی بازی تخته نرد

داو: دو برابر کردن نتیجه بازی

دو برگرد: برگرداندن داو حریف به خودش

بازی به دو : بازی که داو رد و بدل شده و امتیاز بر آن ۲ شده است

بازی تاخیری : حالتی در قسمت بیرونی زمین حریف (خانه‌های ۷و ۸و ۹و ۱۰ )قرار گرفته و منتظر گشاد دادن او هستید

حمله برق آسا : بازی هجومی و کشتن مهره رقیب در زمین خودی با بستن خانه‌ها

مفت بر : کسی که راحت بازی را پیروز می‌شود

مفت باز : کسی که راحت بازی را می‌بازد

 

تألیف علی اشرفی نوشنق

خلیل شفیعی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:

شرح مختصر غزل ۲۵۳ دیوان حضرت حافظ را در لینک زیر تماشا کنید👇👇👇

پیوند به وبگاه بیرونی

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۴ - خریدن خاتم انبیاء ص خود را به گردکان:

1-جای شگفتی است که چرا در مصرع نخست بیت 38، به «صد» توجه نشده و «زِ دَه» (از 10) را تبدیل به «زده» کرده‌اند. البته در پی این جایگزینی، «پری» هم تبدیل شده به «بری».

پی‌آمد: مصرعی به طور مطلق نامفهوم.

2-در مصرع دوم بیت 46 «اِخوان» (= «برادری») جایگاهی ندارد؛ یعنی در سراسر این شعر زمینۀ به کار گیری آن دیده نمی‌شود. واژه درست عبارت است از «احزان» (نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379).

 

*پدیدۀ فریب ذهن را جدی بگیریم!

*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پژوهشگران باقی بماند.

شاهان نوذری در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۵ در پاسخ به 7 دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):

دوست عزیز، من کاری با اینکه این اشعار به زبان فردوسی می‌خورَد یا نه، کاری ندارم. امّا نظامی عروضی چند قرن قبل از سعدی می‌زیسته‌است! این یعنی که احتمالاً سعدی بیتی که شما گفتید را از هجونامه برداشته و در حکایت خود استفاده کرده است. شما نمی توانید با یک بیت نتیجه بگیرید که کل این اشعار از بوستان سعدی جعل شده اند و این زبان، زبان سعدی است!

خلیل شفیعی در ‫۲ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:

✅ نگاه دوم: عناصر برجسته‌ی غزل ۲۵۴

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبلِ صبور / گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
آغاز شکفتن طبیعت و فوران شور عاشقانه با نغمه‌ی بلبل
حضور نمادهای لطیف بهاری (سرو، بلبل، گل) در خدمت تحسین زیبایی
پرهیز از بدی و چشم بد در آغاز وصل؛ تلطیف فضا با دعای عاشقانه

ای گل، به شکر آن‌که تویی پادشاهِ حُسن / با بلبلانِ بی‌دلِ شیدا مکن غرور
خطاب مستقیم به معشوق با لحنی ملایم و اندرزگونه
دعوت به فروتنی در اوج زیبایی
توصیف رابطهٔ معشوق با عاشقان در نسبت پادشاه و رعایا

از دستِ غیبتِ تو شکایت نمی‌کنم / تا نیست غیبتی، نبود لذتِ حضور
حکمت‌گرایی عاشقانه؛ فراق لازمه‌ی درک وصال
شکایت نکردن به‌عنوان نوعی تعالی روحی
نقش غیبت در عمق‌دادن به لحظهٔ دیدار

گر دیگران به عیش و طرب خُرَّمند و شاد / ما را غمِ نگار بود مایهٔ سرور
عشق به‌مثابه دگرگونی معناها؛ شادی از غم یار
تمایز رند عاشق با مردم عادی
بی‌نیازی از خوشی‌های دنیوی در برابر غم عاشقانه

زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار / ما را شرابخانه قصور است و یار حور
سایه‌روشن میان زهد و رندی
وارونه‌سازی آرمان‌های دینی با تعبیرهای زمینی
استفاده‌ی طنازانه از واژه‌های دینی در منظومه‌ی عاشقانه

می خور به بانگِ چنگ و مخور غصه، ور کسی / گوید تو را که باده مخور، گو: هوالغفور
سخن‌گفتن رند با طنین موسیقایی و شیرینی لحن
واکنش هنرمندانه به پند و نصیحتِ خشک‌مذهبان
ترکیب رندی و عرفان در قالب یک پاسخ زیرکانه

حافظ، شکایت از غمِ هجران چه می‌کنی؟ / در هجر، وصل باشد و در ظلمت است نور
سخن پایانی خطاب به خود؛ جمع اضداد در تجربهٔ عرفانی
فرا رفتن از رنج هجر و دیدن جلوه‌های وصل در دل فراق
نور از دل تاریکی؛ رمز پایداری و امید در مسیر عاشقانه

خلیل شفیعی،مدرس ادبیات فارسی

خرداد ماه ۱۴۰۴

پیوند به وبگاه بیرونی

۱
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۵۵۵۰