گنجور

حاشیه‌ها

علی احمدی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

در این غزل حضرت حافظ راه برگزیده خود یعنی راه عاشقی را با راه دیگر که راه مرسوم تری در جامعه است مقایسه می کند
از آنجا که راه مرسوم تر را جامعه به صلاح می داند حافظ چون از این راه پیروی نمی کند به نوعی خراب و گناهکار خوانده می شود و معتقد است این دو راه تفاوتهای زیادی دارند
هر راهی شرایط خود را دارد راه صلاح در صومعه طی می شود یعنی عبادتگاه و عبادت مرسوم هم ضوابط خود را دارد . باید خرقه بپوشی و طی طریق کنی که از نظر حافظ این خود نوعی ریاکاریست اما در طریق حافظ که در دیر مغان آموخته می شود تزویر در کار نیست و نیازی به حفظ ظواهر کار (خرقه) نیست بلکه باید اصل را برگرفت و به شراب ناب پرداخت که محتوای حقیقت است

حافظ دردبیت سوم تقوا را در کنار صلاح می آورد چون لازمه تقوا ملاحظه کاری است و باید خود را بپایی که فلان کار را انجام دهی یا ندهی و به نوعی مصلحت (صلاح کار ) را بسنجی ولی در مقابل حافظ خود را رند می داند و برخلاف اهل صلاح و تقوا که نیازمند شنیدن موعظه هستند خود را نیازمند آهنگ رباب می داند

حافظ بر این باور است که پوشیدن خرقه ریاکاری و شنیدن موعظه روشنگری نخواهد کرد و چراغی مرده است چون رخ دوست را نمی شناسد ولی نوشیدن شراب خالص و شنیدن نغمه رباب است که نور آفتاب معشوق را به ما می نمایاند و ما را به معرفت حقیقی می رساند
طوریکه خاک در کوی دوست سرمه چشمان ما می شود و دل از این راه بر نمی گیریم و به راه خود ادامه می دهیم چون باعث روشنی چشمهای ما و بصیرت ماست

و البته همانند غزل ۱ که به چالشهای این راه می پرداخت بازهم اشاره می کند که چالشهای کوچک این راه که همچون فرورفتگی خفیف زنخدان است نباید ما را فریب دهد چون چاه ها هم در این راه فراوانند و گرفتار خواهیم شد و سفری طولانی خواهیم داشت و بهتر است کسانی که به مصلحت می اندیشند این راه را طی نکنند.
وقتی به دوست می رسی روزگار خوشی خواهی داشت .دوست هم کرشمه دارد و هم عتاب با کرشمه جذبت می کند و با عتاب تو را به خود می آورد هرچه هست با حضور او رخ می دهد نه با تخیلات و اوهامی که تو در موردش ساخته ای بلکه خودش حضور دارد و تو حضورش را در این دنیا درک خواهی کرد .
‌در بیت آخر نیز خود را بیقرار و بیخواب می داند چون مشتاق است این راه را با شتاب با بیصبری بپیماید و این هم از ویژگی های راه عاشقی است.

علی احمدی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

اظهارات ضد و نقیض در مورد این غزل فراوان است اما من با خواندن این غزل تصویری به ذهنم آمد که آن را در غزل زیر بیان می کنم ..فرض کرده ام که ترک شیرازی فارغ از جنسیت کسی است که انتقاد تندی همراه با دشنام و بی ادبی به حضرت حافظ کرده است و ایشان با سعه صدر نخواسته پاسخش را در حضور وی بدهد . این غزل خطاب به آن فرد است.

من از آن ترک شیرازی که حیران کرده دلها را
همی خواهم به دست آرد دل این حافظ ما را

اگر چه لولی شوخی و شیرین کار و شهر آشوب
جوانی کرده آزردی دل آن پیر دانا را

اگر خواهی ز حکمت راز خلقت را تو جویا شو
ولی می نوش و بعد از آن بیا حل کن معما را

ز کنه شرع آموزی فقط دشنام و نفرینی
بیا و مطربی آموز و سر ده ساز و آوا را

به تصویری که می سازیم دلبر را نیازی نیست
بیا او را تماشا کن گریزان شو من و ما را

عزیزا شرع و حکمت را به رنگ عشق زیبا کن
وزان پس در فشانی کن سمرقند و بخارا را

مبر از یاد گفتارش که در آنجا نمی یابی
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

علی احمدی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

با سلام 

ضمن تشکر از همه عزیزانی که نظرات خود را در خصوص ابیات مطرح می کنند .من از بسیاری از نظرات بهره می گیرم

در بیت 

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است 

زان رو سپرده اند به مستی زمام ما 

یکی از شاهکارهای حضرت حافظ در این بیت در مورد مستی است .در سایر غزلها هم مستی در واقع تعبیر از نوعی آگاهی خاص است که به دنبال می حاصل می شود .در این نوع مستی عاشق به معرفت های جدیدی دست می یابد و این آگاهی فراتر از خرد است که دست به محاسبه های ناشی از نگرانی می زند .این نوع مستی به حرکت فرمان می دهد و به جای تکیه بر مصلحت اندیشی بر توکل تکیه دارد و چنین آگاهی و هشیاری با شراب انگوری حاصل نمی شود و خود حضرت حافظ نیز به این امر واقف است .

در مصرع دوم هم که زمام انسان را به دست مستی سپرده به نوعی کنترل اشاره دارد که اتفاقا آن نیز بر اساس مستی است یعنی نوعی هشیاری فراتر زمام کار انسان و سایر موجودات را برعهده دارد که با آگاهی که ما می شناسیم تفاوت دارد .حافظ از ما می خواهد که برای وحدت ما هم مستی را پیشه کنیم یعنی به این هشیاری فراتر برسیم 

سعید غلامی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

به جای ترجمه شعر که واقعا یک افتضاح ادبی هست بهتر هست معنی و توضیحات هر بیت قرار داده بشه که قطعا برای خواننده غیر ترک زبان و حتی ترک زبان ناآشنا با فرهنگ روستایی مفیدتر خواهد بود. همچنین نمیدونم چرا دکلمه این اثر که با صدای خود استاد شهریار موجود هست رو در سایت نمیذارید واقعا جای تعجب داره. همچنین نمیدونم چه اصراری هست که به زبان ترکی میگویند آذری. خود استاد که گفته ترکی بس عزیز است و ... نگفته که آذری بس عزیز است و ... لطفا اجازه ندهید تعصب بر خرد شما غلبه کند. این زبان ترکی هست و ترکی بسیار اصیلی هم هست.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۴۱ - اجازه خواستن حضرت علی اکبر از حضرت برای رفتن به جهاد:

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی است

کار ویرایش مثنوی طاقدیس به پایان رسید، اما

1-چندتایی از بیت‌ها در این مجموعه شعر–به دلایلی ناشناخته–بدون قافیه هستند.

2-گفتنی است که ملا احمد نراقی واژگان بسیار گسترده‌ای داشته و در واژه‌پردازی زبردست بوده است.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۷ - دستور یافتن حضرت سلیمان برای مهمانی مخلوقات:

اکنون می‌توان گفت که شکل درست مصرع دوم بیت 35 چنین است: «می‌رسد از جودِ اَرفَعبار او».

«ارفعبار» = «اَرفَع» + «بار» = «بسیار زیاد، در حد اعلی»

 

*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پیگیری پژوهشگران باقی بماند.

فرهود در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۰ در پاسخ به افسانه چراغی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور:

به گستاخی برِ شاپور بنشست در ...

با درود 

تشبیه لب به تنگ شکر منظور همان شکرپاش است. و بار شکر مورد نظر نیست؛ دهان معشوق به‌سبب کوچکی و شیرینی به دهانه شکرپاش تشبیه می‌شود.

به گل می‌گفت کای تَنگ شکرپاش  (عطار)

 


در بیت زیر هم خواجوی کرمانی تَنگ شکر را همراه با نمکدان استفاده کرده است.

چو تنگ شکر در شکرگون پرند

شکر ریخته از نمکدان به قند

در اشعار به هر دو معنی (بار شکر) و (کوزه شکر و شکرپاش) بکار رفته است ولی وقتی که به لب تشبیه می‌شود یا شکرپاشی، استعاره برای سخن گفتن بکار می‌رود بیشتر کوزه و شیشه شکر مورد نظر است.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۴۰ - شهادت حضرت علی اصغر در میدان بر روی دست حضرت:

در مصرع نخست بیت 29 «همچو اسماعیل اینها سر نهم» وجود «اینها» مناسب نیست. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، این مصرع چنین است: «همچو اسماعیل اینجا سر نهم»

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور:

به گستاخی برِ شاپور بنشست در ...

تَنگِ شِکر یعنی بارِ شکر

در لغتنامه دهخدا در معنی «تَنگ» همین بیت نظامی هم به عنوان شاهد مثال آمده است.

در بیشتر جاها همین معنی مورد نظر است.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۹ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع به اصحاب خود در صبح عاشورا و آماده شدنشان برای قتال:

مصرع دوم بیت نخست به شکل «ای سرافرازان میدان بقا» قافیه بیت را به هم می‌زند. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، «میدان وفا» درست است.

رضا خاموش در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۴:

منظور از قطب زمان در مصرع نهایی که شمس تبریز هم بگزیده و محبوب اوست کیست؟ انسان کامل؟!

کوروش در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۹ - وصیت کردن پدر دختر را کی خود را نگهدار تا حامله نشوی از شوهرت:

کز ضرورت بود عقد این گدا

این غریب‌اشمار را نبود وفا

 

غریب اشمار یعنی چه

 

یار سیستانی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

دستم چو شد حمایل در گردن خیالت

پنهان کن از رقیبان دست حمایلم را

 

بینظیره این بیت، بنظرم شاه بیت این غزل همین بیت است، گرچه تمام ابیات این غزل بسیار زیباست.

احتمال دارد که حافظ تحت تاثیر این بیت قرار گرفته و بیت زیر رو گفته باشه

ای دوست دست حافظ تعویض چشم زخم است

یارب ببینم آن را در گردنت حمایل

سام در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰ - استقبال از سعدی:

سعدی » غزل شمارهٔ ۴۳۷

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

شوق است در جدایی و جُور است در نظر

هم جُور به که طاقت شوقت نیاوریم

روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست

بازآ که روی در قدمانت بگستریم

ما را سری‌ست با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من

از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

ما با توایم و با تو نه‌ایم، اینت بلعجب

در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم

نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب

نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم

از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟

ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس

آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

سعدی تو کیستی؟ که در این حلقهٔ کمند

چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۸ - روز عاشورا و حالات اصحاب آن حضرت:

1-وجود «بل» در مصرع دوم بیت شماره 10 مشخص می‌کند که این مصرع به شکل «این ندایی بل صدای آشنا» نادرست است. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 این مصرع چنین است: «این ندا نی بل صدای آشنا»

2-در مصرع نخست بیت 24: «بَروها» = «ابروها»

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:

من چنان لاغری ، که پهلویِ من

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:

آبِ  حیوان ، چنین گلاب نداشت

آوین در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۱ در پاسخ به صاف دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

سلام

 الان که داشتم ابیات این غزل رو می خوندم دقیقا داشتم به همین فکر می کردم که هر بیت برای خودش دنیایی سخن داره

برگ بی برگی در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۱ در پاسخ به فرشاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

سلام و با تشکر از توجه شما، اصلاح شد

۱
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۷۸
۵۵۴۹