گنجور

حاشیه‌گذاری‌های یگلن

یگلن

تاریخ پیوستن: ۲م مهر ۱۴۰۰

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۱۰

ویرایش‌های تأیید شده:

۲

ترانه‌های مرتبط تأیید شده:

۱


یگلن در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۰ در پاسخ به فهیمه دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

درود. در بیت اول با حرف ب شروع کرده که کوبنده است و توجه رو به خودش جلب میکنه، بعد نام که میخواد ارجاع بده به کسی یا چیزی و نام خداوند رو میاره، بعد مهم ترین چیز یعنی جان آدمی رو اسم میاره و از بین همه چیزها اون رو در کنار خرد قرار میده، همین اول میخواد تکلیف خواننده رو روشن کنه و بگه من دارم بحث دو دو تا چار تا و دنیوی میکنم و نه عرفانی و معنوی، میخوام خرد رو در خدمت جان بگیرم، بخاطر همین توی همین مقدمه تا میتونه ستایش خدا رو میکنه که ببنده بره سراغ کارش. خداوند رو با نام که ممکنه وصل باشه به هر جایی و جای که دنیاست برای او توضیح میده که بگه هم معنوی و هم دنیایی مال اوست. بله در بیت هفتم این جان و خرد عینا همون جان و خرد بیت یکمه و ارجاع داده به اونجا. ابیات هشتم گ یازدهم هم درباره توضیح بیشتر که دنیا رو با خرد پیش می‌بریم و خدا یک چیز اعتقادیه. در حقیقت فردوسی هم مثل سعدی و مولوی و عطار و حافظ که بعد از خودش اومدند میدونه چیزی به اسم عشق هم هست که خیلی مهمه و شاید خودش هم عاشق بوده که سعدی میگه گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل، اما آگاهانه میخواد اینجا تاکید کنه که من حساب و کتاب خرد و عقل برای اداره این دنیا رو دارم باز میکنم نه جادو و کرامت و روی آب راه رفتن و اژدها کشتن، اونها هم اگر واقعیت داشته باشند یا نه من بعنوان فرهنگ و تاریخ و افسانه آدمها میگم. در این بخش به نظر میاد دستکاری و اضافات وجود داشته باشه

یگلن در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:

درود. چه دعواییه سر استاد خخخ، دوستان شجریان این شعر رو نخونده اون چیزی که ایشون خونده چند بیت کمتره، حضرت حافظ یا آدمی مثل محمدرضا شجریان توی این بازی‌ها نیستند بشنوید و لذت ببرید من فکر میکنم شجریان اگه اون چند بیت رو هم می‌خوند خیلی سخت اما بهتر میشد به هر حال من همینم که ایشون خونده نمیتونم یک نتش رو بخونم پس دعوا نکنید سپاس 

یگلن در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۱:

من متخصص نیستم اما به نظرم میاد این از اون شعرایی باشه که یه آخوندی گفته بسته به ناف مولانا... نه معنی جفت و جوری داره نه وزنش درسته غلط املایی هم که داره

یگلن در ‫۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶:

این بیت در این نسخه نیست چرا:

سیه نرگسانت پر از شرم باد!

رخانت پر از رنگ و آزرم باد!

یگلن در ‫۱ سال قبل، شنبه ۲ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۲:

به لطف اینترنت و کامنت نویسی همههههه مصحح و ادیب شدند و هر کسی تایپ کردن بلد باشه یه "به نظرم این درست تر باشه" ای میگه 

یگلن در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۹:

بیت پانزده ایرج اشتباه میگوید که کسی از کتاب نمیهراسد، امروز میبینیم که بعضی از حضرات از کتاب وحشت دارند.

یگلن در ‫۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۶ - پیش رفتن دقوقی رحمة الله علیه به امامت:

مصراع اینچ می‌گویم به قدر فهم تو ست نشان دهنده جایی ست که مولانا بوده و میزان آگاهی او، البته که در آن سطح از آگاهی گفتن چنین جمله‌ای تواضع و فروتنی گوینده را زیر سوال نمی‌برد چرا که او گوینده را یعنی خودش را خوب می‌شناسد. شما اگر همین داستان را بخوانید قدری از آن‌را می‌فهمید، بروید چند سال سیر و سلوک کنید برگردید و دوباره بخوانید قدری عمیق‌تر یا جوری دیگر آن‌را فهم می‌کنید، اگر هم فهم درست داشته باشید که کیمیایید و شاید نیازی به خواندن این شعرها نداشته باشید.

توضیح خلاصه ای درباره این بخش از شعر بدهم که: در جاهای زیادی به صورت تناوبی مولانا تاکید دارد که گوش خر بفروش و دیگر گوش خر یا ترک این دنیا کن یا هر جهتی دنیا رفت تو کجش را برو، اینجا هم اشاره به کلام پیامبر اسلام می‌کند که چشمها را یعنی حس‌های دنیوی را بپوشانید تا چیزهای جدید ببینید، مثلاً اگر تلویزیون‌تان سوخت عزا نگیرید برای تصادف ماشین‌تان دعوا نکنید اعصاب خودتان را درگیر این شکم و مال نکنید. بعد توضیح می‌دهد که بدن یعنی دنیای مادی پنج سوراخ دارد اشاره به حواس دیدن و شنیدن و غیره، باید مواظب سوراخهای این بدن باشید، هر چیزی نگویید هر چیزی نشنوید هر چیزی نی‌اندیشید. بعد می‌گوید حالا که تن را از این شنیده‌ها و گفته‌های دنیایی رها کردید مثل شکستن کوزه است و آب آن می‌ریزد، مثل داستان اعرابی که کوزه ای آب شور برای شاه برد و شاه آن کوزه را به دریا زد و آب کوزه با دریا یکی شد، باید چیزی جایگزین کنید وگرنه مثل هامون خالی می‌شوید و جایگزین باید از سرچشمه و دریای اصلی باشد و افسوس می‌خورد که جایش نیست توضیح دهد اما اشاره می‌کند که سرچشمه همان است که جانداران و دنیاها از آن می‌آید. برای درک بیشتر می‌توانید داستان طوطی و بازرگان را بخوانید،ک که در آن وقتی طوطی خودش را به مردن می‌زند یعنی وقتی جلوی زبان را گرفتید بعد طوطی دیگری آزاد متولد می‌شود. در آخر هم با توجه به ویژگی آن دریای اصلی یا سرچشمه نتیجه گیری می‌کند که اینها همه وهم است و متعلق به گذشته، گذشته ای وجود ندارد، آن جانداران و آن فهم‌ها و همه حرف‌هایی که زده شد چیزهایی است که در فکر ما است، چیزی که الان واقعیت دارد تو شنونده ای یا تو همراهی، همراه آن لحظه مولانا حسام الدین چلپی بوده پس او را در جا مثال می‌زند تا خود شما خواننده بفهمی در لحظه کجایی

یگلن در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

دوستانی که قصد تصحیح شعر جناب حافظ رو دارند هم تقاضا دارم در نوشتار زبان فارسی تلاش کنند کمتر غلط املایی داشته باشند. ممنون

یگلن در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

هرکسی آز ظن خود شد یار من
وز درون من، نجست اسرار من
بله درست می‌فرمایند فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر