گنجور

 
وحشی بافقی

خواهم آن عشق که هستی ز سرِ ما ببَرد

بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

خانه آتش زدگانیم ستم گو می‌تاز

آنچه اندوخته باشیم به یغما ببرد

شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند

پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد

دوزخ جور برافروز که من تاقوکم

نشنیدم که مرا اخگری از جا ببرد

جرعهٔ پیر خرابات بر آن رند، حرام

که به پیش دگری دست تمنا ببرد

وحشی از رهزن ایام چه اندیشه کنی

ما چه داریم که از ما ببرد یانبرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۱۱۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد

بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش

عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد

باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم

[...]

امیرعلیشیر نوایی

چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد

کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد

به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است

نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد

دل مجنون شده چون صید غزال لیلست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرعلیشیر نوایی
وحشی بافقی

باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد

بی‌خودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت

دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد

ما و میخانه که تمکین گدایی‌در او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
نظیری نیشابوری

رهزنی کو؟ که متاع عمل از ما ببرد

مایه طاعت سی ساله به یغما ببرد

کافرم سازد و از نو دهدم ایمانی

به در کعبه ام از خانه ترسا ببرد

عقل زنارکشانم به ره دین آرد

[...]

صائب تبریزی

سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد

کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد

خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین

رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد

راه باریک فنا راه گرانباران نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه