امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۵ - گفتن آن جهود علی را کرم الله وجهه کی اگر اعتماد داری بر حافظی حق از سر این کوشک خود را در انداز و جواب گفتن امیرالمؤمنین او را:
خروب یک گونه گیاه است که گویا از فارسی خرنوب گرفته شده است و بنا بر عادت دیرین برایش یک معنی هم سریع تراشیده ایم گویا آن را گیاهی کرده اند که در خرابی ها می روید ! یا گیاهی که خرابی به بار می آورد چون بوف در میان جانوران ! اما در واقع خرنوب از خر بعلاوه نوب از نوبیدن است که در واقع مالیدن خر خودش را در گل و لای و گیاهان را نوبیدن می گویند و خرنوب را می توان گیاهی دانست که خران خودشان را بر آن می مالند و می نوبند ! ولی چون خران چنین ذوقی ندارند باید این گیاه خار و خنجکی و خسکی داشته باشد که در نگاه خران برای نوبیدن گیرا باشد !
اما نوبیدن صحنه زشتی نیست نباید به دلمان بد بیاوریم شعری از رودکی یافت می شود که در ان به نوبیدن آهوان پرداخته است و آن را غالیدن می گوید . غالیدن بنیاد لغت غل یا قل به معنی چرخ و گردش امروز است اما لغت نامبردنی دیگر غالوک است که برای هر آنچه که غل یا غر بخورد می شود به کار بیاید در زمان گذشته برای مهره چرخان گروهه کمان و امروز برای مهره joy stick !
ناشناس در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:
از بهاران کی شود سر سبز سنگ
خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را چند روزی خاک باش
امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
برای ستودن ( تعریف کردن ) رند کوشش های فراوانی انجام شده است و البته هیچکدام همه -پذیر ( مورد اتفاق نظر ) نیستند اینجا آذردیماهی یک مرزمندی و تعریف برای رند پیشکش کرده اند که باید با باریک بینی دیده شود .
در داستان حسنک تاریخ بیهقی می فرماید وی را کلاهی دادند عمدا تنگ ....و گفتند که وی را سنگ دهید و ندادند تا اینکه مشتی رند را سیم دادند که دهید ! خوب با اندی تغییر البته ! آشکارا رند اینجا یعنی پست . اما رندی که حافظ آورده است کار را بر همگان دشوار کرده است !
مهران کیانی فر در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲:
جناب ف - ش
کلامتان دلنشین است.استفاده کردم.
لیکن فرمایش اولیتان درست تر مینمود.
عرض میشود منظور از طلب همان مقام اول سلوک است که به فرمایش حضرتشان انسان در مقام طلب حالاتی بر وجودش مستولی میگردد که از سه حال فراتر نیست یا کوریست تا جلوه محبوب نبیند آرام نمیگیرد یا کریست که تنها صدای محبوت تسکین دل بی قرار وی است یا دیوانه ای است در جذبه گرفتار آمده که شوق او را راهبر است و از او انتظار تمیز نمیباید داشت تا آنکه روحش به ساحل وصال رسد.
موید و پیروز باشید
محمد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » گیسوی شب:
این غزل را جناب وفائی در گلهای رنگارنگ 456 به زیبائی تمام، به تصنیف خوانده اند.
ناشناس در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
حافظ همیشه شاهکارها را از آن خود می کند
محمد رضا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»:
fhسلام خستته نباشید ؛فکر کنم دربیت:زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگرد تو صد فخر راز حرف دال در واژه" شاگرد"جا افتاده باشد لطفا تصحیح بفرمایید
طائل در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۰۵ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
آذ دیماهیی جان بسیار بهره بردیم
محمد حنیفه نژاد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۱ - ای مرغک:
رام تو نمی شود زمانه ؟!
رام از چه شدی رمیدن آموز
در مصرع اول شاعر می پرسد آیا زمانه رام تو نمی شود ؟ تو چرا رام زمانه می شوی تو هم رمیدن را بیاموز
یعنی با لحنی بخوانیم که سوالی باشد و گرنه اگر با لحن خبری بخوانیم این موافق همت های بالا نیست مثلا حافظ می فرماید :
من نه آنم که زبونی کشم از دست فلک
پر و بالش شکنم گر به مرادم نرود
جواد در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:
با جناب محسن موافق هستم . باید ما بین «می» و «نچشید» فاصله باشد که مطابق با نسخه قزوینی است . البته در نسخه سید ابوالقاسم انجوی شیرازی بیت آخر به گونه ای دیگر آورده شده .
شراب نوش کن و جام زر به حافظ بخش
که پادشه به کرم جرم صوفیان بخشید .
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح ایشان اعمال شد.
رضا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:
بدا به حال من و شیعیان راستین که جاهلاتی چنین از اهل بیت علیهم السلام طرفداری میکنند. نیک گفته اند که دشمن دانا به ار دوست نادان. خدا همه مارا ببخشد و بیامرزد
ناشناس در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸:
بیت 1 یاران و سحرخیزان
بیت 2 کاید
بیت 3 کبود
بیت 5 کآرد
بیت 12 رو رو بهل
با تشکر اصلاح شود
سینا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
فکر می کنم این بیت "در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود" اشتباه باشه صحیحش اینه "در کار گل و بلبل حکم ازلی این بود"
یعقوب عباسی اقدم (دوزدوزانی) در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:
باسلام مجدد عرض کنم که استان شهریار استان( آذر)بایجان شرقی است نه کشور ترکیه و!!! پس بنابراین میتوانیم بگوئیم این استان افتخار آذری بودن را دارد وترکها ترکیه ای هستند نه ما بلکه ما آذرباجانیها آذری میگوئیم وآذری می نویسیم ومضمون حیدر بابا هم از استاد شهریار آذری (آنادیلی) میباشد. با تبریک وسپاس از شما
یعقوب عباسی اقدم (دوزدوزانی) در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:
باسلام از همه و تشکر ودرود می فرستم.ازآنجا که نژادپرستیی در دیین اسلام نفی شده بنده هم شیعه هستم و فرزند دیاری بامردمی که در سر نوشتش جای تولدی براو مقدّراست ونمیتواند انکار کند اما دلیل نیست که دیگر سرزمینهارا کمرنگ جلوه بدیم جززادگاه خودمون بنابراین همه جای این کره خاکی محترم است...مثل شهراقبال لاهوری ..ویا دعبل خزائی که شعر اهل بیت می سرود هم خودشونرو وهم وطن اونهارو دوست داریم واین موجب وحدت است وتداوم همدلی ودال بر ادعایمان خواهد ماندشهریار هم شاعربزرگ این کره خاکی درعصر مابوده وحتی پلی بود بین زمان حافظ وامروزبا زبانهای روشن وآشکار ومتنوع..با احترام
دکتور ق. مصلح در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
در آغاز مصرع دوم بیت دوم ، در کلمه ی "شسته" حرف "ت" اتفاقاً شسته شده. و به "شسه" تبدیل گردیده، اصل مصرع چنین است:
"شسته ست گویی آن گل خودرو به باغ پا"
درود بر شما، پیروز باشید؛
امین کیخا در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
درود به آذر دیماهی نیکوگزین
حیدر در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴ - هفتاد سالگی:
استاد شهریار تنها شاعریست که ایجازش سیل اشک بر مردم دیده ام می گشاید چنانکه از خواندن آن در جمع دوری میکنم و تنها شعر خلوت من است. روح این استاد شاد که الحق سوز دلش آتش به عالم می زند.
آذر دیماهی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
سلام خدمت هم میهنانم
این شعر زیبا به نظر من وصف حال عاقلان و عاشقان است.
لازم به توضیح است که انسان در زندگی همواره با 2 پله روبرو است " عشق و عقل" که از هم تفکیک شدنی نبوده و باهم در ارتباط هستند اما اطلاعات بدست آمده برروی هر پله مستقیما به درد پله دیگر نمیخورد. دنیای عشق دنیای بی ابزاری و اشراق و الهام است که ورود به آن نیازمند تعقل و سپس جدا شدن از تعقل است ( همچون چتر بازی که برای رفتن به ارتفاع نیازمند استفاده از هواپیما است اما برای انجام چتر بازی در فضا، باید از هواپیما جدا شود) و دنیای عقل، ابزارمند بوده، محل بررسی و استدلال آنچه که از دنیای اشراق بدست آمده.
به هر روی، بنای آرزو ساختن ناشی از عقل است و لزوم شرکت در بزم عشاق، رها شدن از وابستگیهاست.
در بیت دوم اشاره دارد به اینکه توانسته با هوشمندی ارتباط عقل و عشق و تعادل بین آنها را حفظ کند (شاید گفته شود از خیر عقل گذشته که در اینصورت مجنون می گشته که اشاره ای بدان ندارد) با این بیان که یک روز به کار حل مسئله و عقلانیت پرداخته و روز دگر به می نوشان از خم وحدت الهی درس ایجاد تعادل بین واقعیت و حقیقت میداده است. (رندان آناند که سر در ابرها دارند و پا بر روی زمین و از هردو بهره می گیرند)
در بیت سوم بنظر من، ظاهر بینی اشخاص را بیان میکند. چون کیفیت عبادت عارف قابل مشاهده و اندازه گیری در چشم ایشان نبوده و گمان می کرده اند که عبادت صرفا در حرکات فیزیکی است، پس برای حفظ ظاهر او تلاش کرده اند.
در بیت چهارم نیز حرکت از ظاهر به باطن را بیان فرموده و اینکه در این دنیای مجازی خوشبحال آنانکه لذت عشق حقیقی را درک کرده اند. دراینصورت علتی برای غم خوردن وجود ندارد.
در بیت آخر مجددا تفاوت عاقل و عاشق را بازگو می کند:
"بشوی اوراق اگر همدرس مایی + که درس عشق در دفتر نباشد"
وحید م در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۳۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار: