گنجور

حاشیه‌ها

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:

بیدل = عاشق دل ازدست داده
صبا = منادا ای باد صبا
گذر = اسم مصدر گذشتن، عبورکردن
دریغ مدار = مضایقه مکن
به شکر آنکه = بشکرانه آن که
حریف = همدم ، مونس
ماه نو = هلال ماه ، بدر
لعل نوشین = لب نوش قرمز رنگ یار
طوطی = استعاره از عاشق
سهل = آرایه ایهام خوار و آسان
مختصر = ناچیز
اهل معرفت = عارفان
مختصر = خواسته ناچیز
مکارم = جمع مکرمت ، بزرگیها
وظیفه = مستمری، حقوق
زاد = توشه راه سفر
سخن این است = جوهر و جان کلام این باشد.
سیم و زر = نقره و طلا، پول
غبار غم = گَرد اندوه
آب دیده = اشک
معنی بیت 3: تا هلال ماه بودی، من مونس و همدم مهر تو بودم اینک که بدر شده ای لطف و محبت خود را از من مضایقه مکن.
معنی بیت 8: ای حافظ ! غبار اندوه می رود و حالت بهتر می شود. برخیز بدین سبب از گریه کردن مضایقه مکن تا اشک غبار غم را پاک کند.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

از سر پیمان برفت = از عهدی که بسته بود، تجاوز کرد.
شاهد عهد شباب = محبوب دوران جوانی
مُغبَچه = استعاره از ساقی و خادم میخانه
ضایع = به هدر رفتن
گوهر یکدانه = کنایه از موثر واقع شدن
نرگس ساقی = چسم ساقی
آیت = نشانه
معنی بیت 6: سپاس خداوند را که گریه شبانه روزی ما از بین نرفت و قطره باران اشک ما ، در صدف روزگار گوهر یکدانه و یکتا شد.
معنی بیت 7: نرگس چشم ساقی نشانه سِحر بر ما خواند و دمید و انجمن وِرد و دعای ما به محفل داستان پردازی عاشقانه تبدیل شد.
معنی بیت 8 : منزل حافظ اینک بزمگاه شاه شده است زیرا دل و جان نزد محبوب رفت.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:

ناز طبیبان = بی اعتنایی و غرور پزشکان
آزرده گزند = رنج و درد و آسیب
آفاق = تمام گیتی ، مردم جهان(جمع افق )
عارضه = بیماری
یغمایی = تاراج
سرو سهی = قامت محبوب
بساط = پهنه
دُژَم = خشمگین ، اندوهناک ، افسرده
سپند = اسپند
حاجت = نیاز

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:

غیب نما = از اسرار نهان آگاه است.
جام جم = جام جهان بین جمشید
خاتم = انگشتر حضرت سلیمان
شاه وش = شهریار
جفا = ستم
خزان = پاییز
موسم = موقع، زمان
قدح = جام می
لاف = ادعا
تجرد = وارستگی
شغل = کار ، اشتغال
معنی بیت 1: آن دل که چون جام جهان بین جمشید، رازهای پنهانی درآن نمایان می شود و همواره در کشف و شهود است از اینکه انگشتر پادشاهی او به دست دیوان افتد باکی ندارد.
معنی بیت 2: گنج دل را همراه با خط و خال زیبایی به کسانی که از فضیلت خالی هستند مده بلکه به دست فرمانروای صاحب کمالی ده که ارزش آنرا بشناسد.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:

دوش = دیشب
خرقه، تردامن = لباسم که به شراب خیس شده
سجاده شراب آلوده = جانمازم آلوده به شراب
افسوس کنان = طعنه زنان، استهزاکنان ( قید حالت )
مغبچه = خادم میکده
رهرو = رهگذر
خراب آلوده = غافل ، بی خبر
‌شست و شو کن = اول پاک شو
یاقوت مذاب = شراب سرخ رنگ
شِیب = پیری
شَباب = جوانی
تشریف = خلعت، لباس
لُغَز = تکه ، نکته
مفهوم بیت 3: عاشق بایست از هوای نفس، پاک باشد تا میخانه عشق را از هوس آلوده نکند.
معنی بیت 5: خادم میکده گفت دوران پیری را به پاکی سپری کن و خدمت پیری را با لباس جوانی آلوده مکن و پیری را از جوانی جدا کن.
معنی بیت 6: از چاه طبیعت خودخواهی و هوس بیرون بیا و پاک شو زیرا آب خاک آلوده صفا نمی بخشد.
معنی بیت 8: اهل علم و معرفت در دریای ژرف عشق غرق گشتند اما نسبت به تعلقات مادی آلوده دامن نشدند.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:

گشاد = انبساط خاطر
مراد = حاجت
مگر = همانا
زاد = توشه سفر
لوح بَصَر = صفحه چشم
مَزاد = زیاد کردن قیمت چیزی ، بیشتر
مداد = رنگ یا سیاهی
سَواد = رونوشت
داد = عدل ، لذت
عشوه = فریب دادن، شیوه و حالت
معنی بیت 1: برخیز تا از در میخانه فتح باب و فرجی بجوییم. خاکسار راه یار شویم و حاجتی ازدوست بخواهیم.
معنی بیت 2: همانا توشه راهی برای رسیدن به بارگاه وصال نداریم پس با گدایی از میخانه آنرا به دست آوریم.
معنی بیت 3: اگر چه اشک خون آلود ما روان و جاری است اما شایستگی لازم را ندارد که ازجانب ما بسوی محبوب رود پس برای پیام رساندن، قاصدی پاک سرشت جز اشک طلبیم . (یا برای رسیدن به او ، نهاد و درون خویش را پاک و مبرا سازیم.)
معنی بیت 4: لذت داغ غم تو بر دل ما حرام باد اگر از ستمِ غم عشقت، داد و امان بخواهیم.
معنی بیت 5: نقطه خال تو را نمی شود بر صفحه چشم تصویر کرد مگر اینکه از مردمک چشم مداد و مرکب بخواهیم که او شایسته این کار است .

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:

نگوییم بد = بد گویی ، نکوهش ، حرف بد ، چیزی که شرعاً و عقلاً بد است نمی گوییم.
ناحق = اعمال نادرست ، گرایش به باطل
سیَه = سیاه ، آلوده
جامه کَس سیَه = لباس تقوای هیچ کس را آلوده نمی سازیم.
دَلق = لباس پشمینه
اَزرَق = کبود
دَلق خود اَزرَق نکنیم = در لباس صوفی گری تظاهر و ریا نمی کنیم و ریای کسی را هم فاش نمی کنیم.
رقم مَغلَطه = وسوسه کردن ، سخنی که مردم به غلط افتند ، مسایل غیر واقعی
مصلحت = صلاح
مطلق = مطلقاً ، ابداً
جرعه = ته استکان
رندان = قَلَندران
حُرمت = احترام
ننوشد = نخورد
التفات = توجه، اعتنا
مُرَوَّق = صاف ، پالوده
احمق = نادان
خصم = دشمن
جَدَل = دعوا
معنی بیت 3: برکتاب دانش سفسطه نمی کنیم و به مسایل غیر واقعی، مردم را فریب نمی دهیم و راز حقیقت را با نیرنگ وفریب درهم نمی ریزیم و حق را با باطل مخلوط نمی کنیم.
معنی بیت 6: امواج روزگار ، کشتی اهل هنر و علم را درهم می کوبد و دشمن هنرمند است پس صلاح آنست که بر این دریای نیلگون وارونه یعنی آسمان ، اعتماد نداشته باشیم. این روزگار را بقا و اعتمادی نیست.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:

طبیب خسته ای = پزشک خسته دلان و عاشقان هستی.
دم و دود سینه ام بار دل است بر زبان = نفس و دود سینه، روی زبانم، بار دلم شده است.
باز نشان = خاموش کن
حرارت = تب
آب دودیده = اشک
معنی بیت 1: وقتی که بر بالین عاشق خسته دلی گذر کردی سوره الحمد را بخوان ولبت را باز کن که لب تو به مرده جان می بخشد.
معنی بیت 2: آن کسی که برای عیادت آمد و سوره الحمد را خواند و رفت، به او بگو یک لحظه صبر کند که روحم را بدنبال او روان سازم.
معنی بیت 4: اگر چه معشوق با حرارت عشق مانند تب، استخوان مرا گرم کرد و رفت اما آتش عشق او چون تب از استخوانم خارج نمی شود.
معنی بیت 5: دل و جان من مانند خال سیاه آتشین چهره تو در آتش عشق می سوزد و تن من هم از تیر نگاهت محروح می باشد.
معنی بیت 7: آن کسی که همیشه شیشه شراب را به من داده بود تا بنوشم پس چرا شیشه ادرار مرا برای مداوا نزد پزشک می برد زیرا درد عاشق با دوای پزشک علاج نمی شود.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:

حسب حالی = گزارش حال ، حال خود را اطلاع دادن
شد ایامی چند = روزگار گذشت
محرم = راز دار
مقصد عالی = منزلگاه محبوب
گل افکند نقاب = گل پرده از چهره برگرفت
عیش = خوش ، زندگی
قند آمیخته با گل = شربت گلاب
دشنام = ناسزا
کوچه رندان = کوی قلندران وارسته
دشنامی = رسوایی
انعام = به دو معنی( ایهام) : در مصراع اول اِنعام = بخشایش ، در مصراع دوم اَنعام = چهارپایان، حیوانات
دل سوخته = عاشق
معنی بیت 7: ای فقیران میخانه عشق خداوند مددکار شماباشد. ازچند مالدار که چون حیوانات بی خرد می باشند، امید نعمت بخشی و احسان نداشته باشید.
معنی بیت 9: حافظ دراشتیاق دیدار خورشید رخسار تو گداخت. ای به کام دل رسیده به عاشقان محروم، از سر محبت و احسان نظر افکن.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

کوی میکده = محل میخانه ، جایگاه عشق و عرفان
مشغله = هنگامه ، غلغه
جوش = ازدحام ، جنب و جوش
شاهد = زیبا روی
مشعَله = قندیل ، مشعل
مُستغنی = بی نیاز
وِلوِله = شور و هیجان
مجلس جنون = محفل شوریدگی و آشفتگی وعشق
وَرای = بالاتر ، فراتر
قیل و قال = گفتگو و نزاع لفظی
مساله = مسایل عقلی و نظری
کرشمه = ناز و عشوه
شُکر = سپاسگزاری
بختش = از اقبال خود ( ش به معنی خود)
کِی ات = کِی با تو (هرگز با تو نداشتم )
اختر = طالع
نظر سَعد = در طالعم سعادت دیده می شود.
مقابله = برابر ، مقابل ، مقارنه
معنی بیت 1: ای خداوند نمی دانم که درمحله میخانه سحر گاهان چه هنگامه ای به پا بود که گرد آنجا ازدحامی از زیبا رویان و ساقیان و شمع و مشعل بسیاربود.
معنی بیت 2: داستان عشق و گفتگوی عاشق و معشوق که از حرف و آواز بی نیاز است، درمیکده با ناله های دف و نی به بانگ بلند طنین انداز بود.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:

صَهبا = می
چشمِ کَرَم = چشمِ گذشت
دفتر دانش = دفتر علم
دوران = چرخش
سرگشته = حیران
خون پالا = خون گریستن
خُبث = پلیدی ، بدی
طرب = شادی
سرو سَهی = قامت بلند محبوب
پیر گلرنگ = استعاره از باده گلفام معرفت، شیخ محمود گلرنگ پیر حافظ
رخصت = اجازه
معنی بیت 1: سالیان دراز است که دیوان ما در گرو شراب قرمز است و ما ملازم میخانه هستیم و شکوه و بزرگی میخانه معرفت از درس و رازو نیازی بود که ما داشتیم.
معنی بیت 3: دفتر دانش ما را با شراب کاملاً بشویید و ما را سرمست کنید زیرا روزگار با مردم دانا دشمن است و او را نامراد می کند.
معنی بیت 8: پیر گلرنگ من شیخ محمود که باده گلگون معرفت است درباره صوفیان کبود جامه اجازه سخن چینی نداد و گرنه داستانها از آنها می گفتم زیرا درآیین درویشی کینه توزی روا نیست.

 

ملیحه رجایی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

شکاری = صید
سرگشته = حیران، سرگردان
رمیده = آواره
چه آمد پیش = برسر آن چه رسید
کمان ابرو = زیبا
کافر کیش = کافر پیشه
هیهات = چه دوراست!( اسم صوت، شبه جمله )
محال اندیش = باطل اندیش
عافیت کُش = بربا دهنده سلامتی
مژه =مژگان
بنازم = می بالم
ریش = زخم
معنی بیت 1: دلم از من فرار کرد و آواره شد و من درویش نمی دانم که بر سر آن شکار سرگردان چه آمده است.
معنی بیت 2: مانند بید به علت از دست دادن ایمانم می لرزم زیرا دل من در پنجه یاری خمیده ابرو و کافر پیشه گرفتار شده است.
معنی بیت 3: اندیشه های عجیبی در سر این قطره باطل اندیش می باش که سودای گنجاندن دریایی را در داخل خود دارد زیرا آن ارزوی خام خیلی دور است.
معنی بیت 4: به مژگان عافیت سوز او که او در دلبری گستاخ می باشد، افتخار می کنم زیرا آب زندگانی بر سر نیشی که مژه او میزند موج می زند.

 

شبدیز در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:

مصرع دوم بیت دوم اشکال داره
یه هجا زیلد تره فکر کنم!
---
پاسخ: با تشکر، «از این» با «زین جایگزین شد.

 

نازنین در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

چرا این موضوع که نشانه پیاله از نشانه قرآن ملموس تر و قابل درک تر هستش برای بعضی از دوستان انقدر ترسناک و غیر قابل باور هست؟
ترس از به زیر سوال رفتن یک دین تنها نشان دهنده تهی بودن و نداشتن چیزی برای ارائه است.

 

امیر در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:

من هیچ ندانم آنکه مرا سرشت
از اهل برین کرد یا دوزخ زشت
---
پاسخ: این نقل مشکل وزنی دارد و غلط است.

 

ناشناس در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:

در بیت اول:
خود چه "باشد" قوت تقلید عام
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

محمودی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

در مورد مفهوم سه بیت آخر اگر کسی توضیحی دارد مایلم یاد بگیرم. با تشکر

 

مرتضی پاریزی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

هلال ابروی من هر گه، که ترکش بر میٰان بندد
این مصرع باید به صورت زیر باشد:
هلال ابرویم هرگه ، که ترکش برمیان آید
باتشکراز زحماتی که می کشید
---
پاسخ: با تشکر، صرف نظر از سهوی که در نقل «بندد» کرده‌اید مطابق فرموده تصحیح شد.

 

سعید در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۹، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۴:

1. دردی است درین دلم نهانی کان درد مرا دوا تو دانی
معنی و مفهوم لغات:
درد: رجوع شود به (802/7)
نهان: مخفی ، پوشیده ، مستور. معنوی. روحانی. باطنی. مقابل صوری و ظاهری و مادی.(د)
دوا: کنایه و پنهانی شراب و عرق و دیگر مشروبات الکلی را گویند: دواخور. معتاد به شراب و عرق و امثال آن. مجازا‚ درمان. معالجه. طبابت. مداوا. علاج. چاره. (د)
زیباشناسی: تلمیح دارد به یا من اسمه دوا و ذکره شفاء
معنی بیت: مدتی است که به خاطر دوری از معشوق دردمند شده ام درمان درد من را تو می دانی
2. تو مرهم درد بیدلانی دانم که مرا چنین نمانی
معنی و مفهوم لغات:
مرهم: آنچه بر جراحت نهند. معرب است یا مشتق از رهمة است به معنی باران ضعیف‚ بسبب نرمی آن و بدان جهت که مرهم طلای نرم است که بر جراحت مالند. (منتهی الارب)
بیدلان: عاشق شیدا. بیمار از عشق. (ناظم الاطباء). عاشق. سخت عاشق. دلباخته. محب. دلداده در اصطلاح عرفان دلداده. دلباخته در راه خدا. که دل در راه معرفت حق از کف داده باشد.(د)
معنی بیت: توالتیام بخش درد عاشقان و دلداگان هستی ولی می دانم چرا برای من این چنین نیستی
3. من بنده‌ی بی کس ضعیفم تو یار کسان بی کسانی
معنی و مفهوم لغات:
بی¬کس: تنها. (ناظم الاطباء). که خویشاوندی ندارد. که خویشان ونزدیکان ندارد. که خویش وابسته ندارد. (د)
یار: نزد صوفیه عالم شهود را گویند یعنی مشاهده ذات حق. (کشاف اصطلاحات الفنون).
کسان بی کسان: انسان های بی کس، تنها
زیباشناسی: جناس ناقص افزایشی (کسان – کسانی)
معنی بیت: من انسان ضعیف و ناتوان و عاجزی هستم ولی تو هم دوست و یار و یاور افراد ضعیفی مثل من هستی.
4. گر مورچه‌ای در تو کوبد آنی تو که ضایعش نمانی
معنی و مفهوم لغات:
مورچه‌: مرد حقیر و ضعیف و نحیف. (ناظم الاطباء). کنایه از کسی که به غایت ضعیف و نحیف و حقیر باشد. (برهان قاطع).
در کسی را کوبیدن: کنایه از طلب یاری. متوسل شدن به او (ف. عفیفی)
ضایع کردن: تباه و تلف کردن (ف. عفیفی)
زیباشناسی: استعاره مصرحه (مورچه استعاره از انسان های ضعیف)
معنی بیت: تو آن کسی هستی که اگر انسانهای ناتوانی که در عجز به مورچه می مانند از تو طلب یاری کنند از درگاه تو دست خالی بر نخواهند گشت.
5. از من گنه آید و من اینم وز تو کرم آید و تو آنی
معنی و مفهوم لغات:
گنه آید: سر زدن گناه. صادر شدن گناه(د)
کرم: بزرگی و ارجمندی(ناظم الاطباء).
زیباشناسی: لف و نشر مرتب
معنی بیت: تو می دانی که مرتکب گناه و خطا می شوم و کاری جز این از من ساخته نیست و تو نیز صاحب کرم و بخشش هستی و جز این از تو انتظار نمی رود
6. یارب به در که باز گردم گر تو ز در خودم برانی
معنی و مفهوم لغات:
یارب کردن: خدا را خواندن. بدرگاه ایزدی تضرع و زاری کردن(د)
از در راندن: دور کردن، راندن ، جواب کردن، عدم توجه (د)
زیباشناسی: واج آرایی (ب و ر)
معنی بیت: خدایا اگر نتوانم از درگاه تو طلب یاری و کمک داشته باشم به کدام قبله و درگاه روی آورم؟
7. از خواندن و راندنم چه باک است خواه این کن و خواه آن تو دانی
معنی و مفهوم لغات:
خواندن: دعوت کردن به درگاه خود
راندن: طرد کردن از درگاه خود
باک: ترس. بیم. وحشت. هول. خوف. رعب.جبن. هراس(ف جهانگیری)
زیباشناسی: لف و نشر مرتب
معنی بیت: از دعوت ها و فراری دادن های تو ای خدا نه می ترسم و نه نگرانم. تو خود صلاح من را بهتر می دانی هر کدام بهتر بود ان را انجام بده.
8. گویم «ارنی» و زار گریم ترسم ز جواب «لن ترانی»
معنی و مفهوم لغات:
ارنی: بنما مرا. و این اشارت است بقصه موسی علیه السلام قال رب ارنی انظر الیک (قرآن7/143); گفت موسی (ع) ای پروردگار من بنما مرا دیدار خود تا ببینم بسوی تو‚ قال لن ترانی (قرآن 7/143); «فرمود حق تعالی که هرگزدیدن نتوانی مرا» و کلمه ارنی مرکب است از لفظ ار و نون وقایه و یای متکلم و لفظ ارنی در فارسی بسکون رای مهمله نیز آمده.
زار گریستن: خون گریستن، گریه حسرت ریختن. گریه سخت با سوز و گداز(د)
لن ترانی گفتن : در تداول عامه فارسی زبانان‚ناسزا و درشت گفتن. بد و بیراه گفتن. درشت و خشن گفتن. سخنان درشت گفتن. سخنانی درشت و دشنامگونه گفتن. و رجوع به لن ترانی شود که ماخوذ از آیه شریفه «قال لن ترانی ولکن انظر الی الجبل» باشد و البته معنی فوق را کلمه در آیه شریفه نمیدهد‚ فارسی زبانان این معنی به کلمه داده اند و شاید اشاره بدان نباشد.
زیباشناسی: اقتباس ( ارنی – لن ترانی) تلمیح به داستان حضرت موسی. حضرت موسی در کوه طور در صحرای سینا خداوند را مناجات می کرد تا روزی به خداوند گفت: خدایا خودت را به من بنما (ارنی) تا ترا ببینم. لیکن خطاب آمد که تو هرگز مرا نخواهی دید (لن ترانی) سپس خداوند بر کوه تجلی فرمود لیکن کوه تاب نیاورد و پاره پاره شد و موسی مدهوش بر زمین افتاد. سوره اعراف آیه 143 می فرماید:
وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـکِنِ انظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَخَرَّ موسَی صَعِقاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ یعنی، و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!» اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد«خداوندا! منزهی تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!»
معنی بیت: ای معشوق زیبای من لفظ ارنی را بر زبان می آورم و زار زار گریه گریه می کنم، می ترسم که همانند حضرت موسی خطاب لن ترانی را بشنوم. یعنی می خواهم بگویم خودت را به من نشان بده ولی از این می ترسم که بگویی تو هیچ وقت مرا نخواهی دید.
9. پیری بشنید و جان به حق داد عطار سخن مگو که جانی
معنی و مفهوم لغات:
پیر: در لغت به معنی سالخورده و کلان سال معمر است (لغت نامه دهخدا) «اما پیر در اصطلاح به معنی پیشوا و رهبری است که سالک بی مدد آن به حق واصل نمی شود و الفاظ قطب و شیخ و مراد و ولی و غوث نزد صوفیه به همین معنی استعمال شده است» (بخارایی، فرهنگ اشعار حافظ)
پیر کسی است که: «سرپرستی سالک را به عهده می گیرد و او را در در مراحل سیر و سلوک همراهی کرده و راهنمایی می کند.» (یثربی، عرفان نظری، ص57 )
جان به حق دادن: کنایه از مردن
زیباشناسی: جناس ناقص زاید (جان – جانی)
معنی بیت: عارف پیری این جواب را از تو شنید (لن ترانی) و مرد. (جان به جان آفرین تسلیم کرد) عطار تو حرفی نزن که جان تو تمام وکمال در اختیار معشوق هست.

 

محمد شمیرانی در ‫۱۳ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۶ - به بند صوفی و ملا اسیری:

مکتب و ملا واسرار کتاب / کور مادر زاد و نور آفتاب

 

۱
۴۸۸۹
۴۸۹۰
۴۸۹۱
۴۸۹۲
۴۸۹۳
۵۰۷۱
sunny dark_mode