گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

این موضوع حقیقتا ذهن انسان ها را به خود مشغول کرده است.
انسانها حقیقتا خیال میکنند چرا باید خوب بود ؟ چرا باید مثبت اندیشید ؟ چرا باید پاکیزه سخن گفت و چرا باید خوشرفتار بود ؟
چرا باید من این همه انرژی مصرف کنم تا دیگران راضی شوند ؟
کمتر کسی به این باور رسیده که سرانجام منافع همه این خوبی ها به خودش خواهد رسید !
در آن نقطه ای که علم و هنر و اخلاق با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند ، منافع من و دیگران هم با یکدیگر همسو میشوند و آزارهایی که از سوی من همسایه ام را تهدید میکند مرا هم بی نصیب نخواهد گذاشت .
جهانی تهی از عدالت ، جهانی که در آن هر چیزی در جای خود قرار ندارد جهان ناامنی خواهد بود . فاجعه برج های دوقلو و پیدایش خوانش های افراطی و وحشیانه از دین از پیامدهای چنین بی عدالتی هاست .

مجید در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

سید پوریای عزیز منظور حضرت سعدی در بیت پنجم گفتن غم دل به کسی ایست که حتی یک شب رو هم در درازی سال بیدار نبوده......

فاطمه در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:

بنده نیز هر چقدر تلاش نمودم موفق به یافتن معانی عرفانی در این سروده نشدم. حال یا استعداد دوستان در یافتن معانی عرفانی بیش از حد بالاست و یا استعداد اینجانب بیش از حد پایین :)

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
بسیاری از ما می پنداریم نباید حرص بورزیم چون این رفتار نکوهیده است . یا بعبارتی غیر اخلاقی !
حافظ گرانمایه آنرا نابخردانه می داند .
روزی در میهمانی ای بحث از چگونگی پیدایش اخلاق بود .
دوستی با تحکم اصرار میورزید که اخلاق از ادیان وارد زندگی بشر شده است . بنده بر این باور بودم اخلاق از تبعات عقلانیت است . از روزی که بشر شروع به زندگی دونفره و سه نفره و تشکیل جامعه کرد بدون تردید دریافت که اگر پاره ای رفتارها را از خود نشان دهد پاره ای پیامد ها در انتظارش خواهد بود . بنابراین خرد ایجاب میکرد رفتار هایی که پیامد هایی به دنبال داشت که بقای او را به مخاطره می افکند از خود نشان ندهد . این نه اخلاق بود نه ضرورتی داشت که از سوی عالمان دین آموزانده شود !
بعد ها این دانش بررسی تبعات رفتار انسان ها اخلاق نام گرفت . شاید بهتر بود این واژه هرگز پیدایی نمی یافت و آن دانش همان عقل بالغ نام میگرفت . تا در مردمان این پندار پیش نیاید که اخلاق عبارتست از یک سری اصول دشوار که هر چند زحمت فراوان در پی دارد ولی چاره ای نیست و آنها را به کار میبندیم تا رضایت خاطر دیگران را فراهم آوریم !
میخواهم بگویم علم و اخلاق و هنر سه وادی مستقل از یکدیگر نیستند و همواره هر آنچه پسندیده است از دید یک اندیشمند درست و از نگاه یک هنرمند زیبا هم هست .
و هر ناپسندی بی شک نادرست و نازیبا هم هست . اگر خوب بیندیشیم .

ف ص در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

برای اظهار نظر درباره شخصیت جناب حافظ به قرائنی که در همان دیوان هست مراجعه می کنیم. منبع خوبی است. اگر کمی ذوق داشته باشیم بوی لطیف معرفت در سرتاسر این گنجینه موج میزند. شاید اینجا مجال کافی برای صحبت در این باب نباشد. ولی به اشعاری از خود جناب حافظ ارجاع می دهیم.
سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
...
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
و با
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
...
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
تاکید میکنم و با توجه عرض می کنم که در همین شعر آخر نیز مقصود ایشان شراب مست کننده حاوی الکل نیست. با توجه و دقت کامل عرض کردم.

محسن در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

بنظر می رسد علامت سوال آخر بیت دوم نیازی نیست.

بابک در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۲:

سلام خانم فرزانه،
البته من جزء کادر گنجور نیستم و فقط یک کاربرم،
منهم مشکل شما را داشتم ولی با رفتن به صفحه اصلی(Home page) و شروع جستجو از آنجا حال با گزیدن شاعری بخصوص و یا تمامی شاعران مشکلم رفع شد و جستجوها نتیجه بخش شدند.
در مورد نگارش تفسیر در حاشیه، همگان چنین میکنند چرا شما نه؟
منتهی چنانچه در حد امکان خلاصه و به اختصار باشد برای دیگران خواندن آن راحت و سهل و ممکن میگردد.

مهدی ج در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۳ - سخن‌پرداز:

با سلام
آقا سعید فرمایش شمارو تایید می کنم!

فرزانه در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۲:

با سلام وسپاس از زحمات شما در رابطه به مشکلی که برام پیش آمده سوالی دارم
گاهی مصرع یک شعر یا شماره غزلی را در جستجو گنجور وارد میکنم جواب میگیرم که موردی بااین مضموم یافت نشد ویک حرف کلیدی را وارد میکنم باز همان جواب را میگیرم مثل این غزل ونمونه های دیگر به کتاب دیوان مراجعه میکنم پیدا میشه وبا گشتن با توجه به شماره غزل میبینم در گنجور هست علت چیست ؟ ومورد بعدی تا چه حد میتوان به جوابی که از گنجور میگیرم اطمینان داشته باشم اگر گفت موردی یافت نشد صحیح است چون امکان گشتن در مثنوی نیست .
اگر غزلی رو تفسیر کنیم میتوانیم در حاشیه تفسیر غزل را بنویسیم یا نه.؟
بازهم سپاس از زحمات شما

شبرو در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:

نمی دانم روفیای عزیز ! سال ها قبل در کتاب رقص موزون بخط شکسته بسیار زیبای حضرت استاد فرزبود دیده بودم.

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:

آنروزها جوان بودم و بی تجربه . نمیدانستم مولایم بیتی سروده که پس از قرنها پاسخگوی نیاز بشر خواهد بود !
در این بیت مولانا ضمن به رسمیت شناختن زندگی اجتماعی انسان و تحت تاثیر جبر محیط بودن خاطر نشان میسازد که این اجتماعی بودن هیچ خدشه ای به فردیت انسان وارد نمی کند و هر کسی مسوول اندیشه ها و رفتار و گفتار خویش است .

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز
در قلعه الموت میهمان روستاییان بودیم . دوستان از دکه های کوچک دهکده آذوقه هایی خریداری کرده و همچنانکه به سوی قلعه گام بر میداشتند زباله های غیر قابل تجزیه را به یادگار در طبیعت و روستا رها میکردند . خم شدم و پسمانده هایشان را جمع کردم .
فکر میکنید واکنش دوستان چه بود ؟
با لحنی عاقل اندر سفیه گفتند اووووه ... اینهمه آدم که مراعات نمی کنند ! همه با تمام قوا در حال مصرف و آلودن طبیعت و نابود کردن محیط زیست هستند . چه فایده دارد اگر تو یک تن دل بسوزانی ؟
آنروز ها من جوان

علی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱- در مدح پیامبر اکرم محمد مصطفی‌(‌ص‌):

با سلام این شعر در مدح امام رضا می باشد

ابطحی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:

چندی چوزنان...

مهشیذ مشیری در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » مقدمهٔ نصرالله منشی » بخش ۲ - در فضیلت پیامبر اسلام:

منظور از شیر گرمابه، تصویر تزیینی شیر است بر گرمابه و شادِرْوان (در پهلوی، شاتوروان «پرده و سراپرده») که در ادبیات فارسی به صورت «شیر گرمابه» و «شیر شادروان» به کار رفته است.
شیر به مفهوم «شیر آب»، و نیز بعدها «شیر گاز» چیز دیگری است و قدمتش به زمان لوله کشی شهری می رسد و وجه تسمیۀ آن چیز دیگری است

کمال در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

فالی راجب این غزل:
ای صاحب فال،حافظ،به شماتوصیه میکند
که میانه روباش ودرهیچ کاری زیاده روی ،،،
نکن ،عجولانه تصمیم نگیربه خودت و،،،،،،،،،،،
شخصیت خودت احترام بگذارتادیگران،،،،،،
هم به تواحترام بگذارند،خودت رادست کم،
نگیرهرکسی استعدادی برای مطرح شدن ،،،
دارد،خودت راپیداکن وبه دانسته های خود،
وظاهراموربسنده نکن وبه مساءل سطحی،،
نگاه نکن ممکن است درپشت پرده امور،،،،،،،،،
اسراری باشد.

کمال در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

سلام اقاهادی نظری داده که خوب منم البوم دستان اقای شجریان روسمع کردم وازغزلیات سعدی قسمت ت که اخرمصرع دوم به ان ختم (ت) دوش دورازرویت ای.... بسیارزیبابهمراه سازنی دندانی ساخته شده که مرابه وجدآوردسمع این البوم به دوستان پارسی زبان توصیه میگردد.

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:

این شعر از کیست شبروی گرامی ؟؟
امشب دو بیت از یک حاشیه نویس بزرگوار به نام مجتبی خراسانی آموختم که متعلق به جامی است و درست همان مفهوم ضدیت درون پدیده ها را در بر دارد :
محنت قرب ز بعد افزون است
جگر از هیبت قربم خون است
هست در قرب همه بیم زوال
نیست در بعد جز امید وصال

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

بیت اول... سوم و پنجم فووووووووق العادن... نه اینکه خدایی نکرده بیت های دیگه بد باشنا... اما به نظر من این 3 تا 1 چیز دیگه ان...

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:

جناب فاضل... نمیشه دل به خوبان ندی :-(
دلتو میگیرن با اینکه نمیخوای بدیش ... اما دیگه پسشم نمیدن...

۱
۴۲۱۲
۴۲۱۳
۴۲۱۴
۴۲۱۵
۴۲۱۶
۵۴۶۷