گنجور

حاشیه‌ها

بابک در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

کسرای عزیز،
انشاءالله زمانی که به دلدارت رسیدی شیخ و خواجه را از یاد نبری و با یار این اشعار را بخوانی.

علی در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - سفر اشک:

فوق العاده است این غزل...

دکتر ترابی در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

زحمت افزا میشوم،
من نیز چون حضرت شمس نه حافظ شناس که تنها حافظ دوستم و از آنجا که رند هم نیستم از صبح خیزی و سلامت طلبی بی خبر،
اما اینقدر میدانم که گر رندا ن سحر خیز و عافیت جویند مصرع بعدی رندان ، ورنه قرآن است

دکتر فریبرز ملک نصری در ‫۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

همهٔ غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
بعد از سلام
اولین بار معلم تاریخم در دبیرستان امیر کبیر تهران / / ایران کمپلت در چنگال طاقوت بود//این غزل را دکلمه کرد
چند روز قبل انرا در سما 1 اوردند.
من بسیار خوشحالم که میتوانم این غل را دوباره و دوباره بخوانم
موفق باشید
دکتر فریبرز ملک نصری
کارلسروهه
المان

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

خدا بیامرزه روح اون عزیزانی رو که برنامه رادیو گلها رو در حدود 40.. 50 سال پیش راه اندازی کردن و به زیبایی و هنرمندی وصف نا پذیری آثار جاودانی... بهتره بگم میراث جاودانی... از خود و شاعران و هنرمندان سرزمین پاکم ایران به یادگار گذاشتن... به شخصه علاقه ای به شعر نداشتم اما این برنامه چنان شوقی رو به جان من انداخته که حالا هزاران شعر رو با جون و دل حفظم...
این شعر رو هم از اونجا شنیدم... معرکس...

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

با اجازه مرحوم شاعر گرانقدر هلالی جغتایی... شعری از ایشون رو که فقط برازنده ی حضرت سعدیست... میخوام تقدیم کنم به روح والا مقام عشق جاودانم سعدی...♥♥♥♥♥♥♥♥♥
جان خوشست، اما نمی‌خواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوش‌تری باشد، که آن گویم تو را
من چه گویم که آنچنان باشد که حد حسن توست؟
هم تو خود فرما که چونی، تا چنان گویم تو را

فرزام در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیه‌السلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن:

"صبح شد ای صبح را پشت و پناه
عذر مخدومی حسام الدین بخواه"
اشاره به این دارد که سرایش مثنوی شریف گاه تا سپیده دم ادامه داشته و حسام الدین که دلیل و انگیزه ی مولانا برای سرودن مثنوی بوده را خواب فرا می گرفته است .

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:

بی نظیره این شعر... چه غمی داره... بغض همه وجودمو گرفت... بیت اول و دوم که عالی.... خصوصا مصرع دوم بیت دوم کمر شکنه... و اما اوج درماندگی و غم توو این شعر بنظر من حقیر بیت ششم است... و جواب ویران کننده ی معشوقه ی سنگدل... فروغی روحت شاد ♥♥♥
روح تمام اونایی که با عشقی توو سینه مردن و الان زیر خروارها خاکند... شاد ♥♥

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸:

بیت سوم... بیت سوم... تکرار میکنم بیت سوم ... دیوونم کرده... این بیت رو سر لوحه زندگیم قرار میدم...

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

کسرای گرامی
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
no pain no gain .

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

سعدی جان بقول خودت قیامت میکنی با این شیرین سخنی... اخه این شعره گفتی؟؟ والا جواهره... هرچی بخونی باز سیر نمیشی... البته به شرطی که عاشق باشی :-)

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵:

در ازل داده‌ست ما را ساقی لعل لبت
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز...
روحت شاد استاد بزرگ

کسرا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

بنظر من.. که هیچ علمی از ادبیات ندارم و فقط عاشقم و عشق شعرهای سعدی... بیت های اول و دوم.. .سوم و هشتم این شعر بسیار زیباست... البته که بیت های دیگر این شعر هم زیباست اما از درک من خارجه... ولی 1 مصرع سعدی توو این شعر هست که ازتون میخوام اینو همیشه توو زندگیتون به یاد داشته باشین ... گرچه کوتاهه ولی میشه از همین 1 مصرع داستانها نوشت... ( همه دانند که در صحبت گل خاری هست ) فوق العاده پر معنیه... هر که گلی رو میخواد هر کی اون عطر و رنگ و جاذبه ی زیباش رو میخواد... باید خار گل رو هم به ناچار بپذیره...

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

سپاس بانو ملیحه رجایی گرامی
نیکو پندی بود .

مجید در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن....که شبی نخفته باشی به درازنای سالی.....( وقتی که یک شب رو هم شب نخوابی نداشتی در درازی یک سال) چو شبی ندیده باشی معنی نمیده

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

این موضوع حقیقتا ذهن انسان ها را به خود مشغول کرده است.
انسانها حقیقتا خیال میکنند چرا باید خوب بود ؟ چرا باید مثبت اندیشید ؟ چرا باید پاکیزه سخن گفت و چرا باید خوشرفتار بود ؟
چرا باید من این همه انرژی مصرف کنم تا دیگران راضی شوند ؟
کمتر کسی به این باور رسیده که سرانجام منافع همه این خوبی ها به خودش خواهد رسید !
در آن نقطه ای که علم و هنر و اخلاق با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند ، منافع من و دیگران هم با یکدیگر همسو میشوند و آزارهایی که از سوی من همسایه ام را تهدید میکند مرا هم بی نصیب نخواهد گذاشت .
جهانی تهی از عدالت ، جهانی که در آن هر چیزی در جای خود قرار ندارد جهان ناامنی خواهد بود . فاجعه برج های دوقلو و پیدایش خوانش های افراطی و وحشیانه از دین از پیامدهای چنین بی عدالتی هاست .

مجید در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

سید پوریای عزیز منظور حضرت سعدی در بیت پنجم گفتن غم دل به کسی ایست که حتی یک شب رو هم در درازی سال بیدار نبوده......

فاطمه در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:

بنده نیز هر چقدر تلاش نمودم موفق به یافتن معانی عرفانی در این سروده نشدم. حال یا استعداد دوستان در یافتن معانی عرفانی بیش از حد بالاست و یا استعداد اینجانب بیش از حد پایین :)

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
بسیاری از ما می پنداریم نباید حرص بورزیم چون این رفتار نکوهیده است . یا بعبارتی غیر اخلاقی !
حافظ گرانمایه آنرا نابخردانه می داند .
روزی در میهمانی ای بحث از چگونگی پیدایش اخلاق بود .
دوستی با تحکم اصرار میورزید که اخلاق از ادیان وارد زندگی بشر شده است . بنده بر این باور بودم اخلاق از تبعات عقلانیت است . از روزی که بشر شروع به زندگی دونفره و سه نفره و تشکیل جامعه کرد بدون تردید دریافت که اگر پاره ای رفتارها را از خود نشان دهد پاره ای پیامد ها در انتظارش خواهد بود . بنابراین خرد ایجاب میکرد رفتار هایی که پیامد هایی به دنبال داشت که بقای او را به مخاطره می افکند از خود نشان ندهد . این نه اخلاق بود نه ضرورتی داشت که از سوی عالمان دین آموزانده شود !
بعد ها این دانش بررسی تبعات رفتار انسان ها اخلاق نام گرفت . شاید بهتر بود این واژه هرگز پیدایی نمی یافت و آن دانش همان عقل بالغ نام میگرفت . تا در مردمان این پندار پیش نیاید که اخلاق عبارتست از یک سری اصول دشوار که هر چند زحمت فراوان در پی دارد ولی چاره ای نیست و آنها را به کار میبندیم تا رضایت خاطر دیگران را فراهم آوریم !
میخواهم بگویم علم و اخلاق و هنر سه وادی مستقل از یکدیگر نیستند و همواره هر آنچه پسندیده است از دید یک اندیشمند درست و از نگاه یک هنرمند زیبا هم هست .
و هر ناپسندی بی شک نادرست و نازیبا هم هست . اگر خوب بیندیشیم .

ف ص در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

برای اظهار نظر درباره شخصیت جناب حافظ به قرائنی که در همان دیوان هست مراجعه می کنیم. منبع خوبی است. اگر کمی ذوق داشته باشیم بوی لطیف معرفت در سرتاسر این گنجینه موج میزند. شاید اینجا مجال کافی برای صحبت در این باب نباشد. ولی به اشعاری از خود جناب حافظ ارجاع می دهیم.
سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
...
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
و با
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
...
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
تاکید میکنم و با توجه عرض می کنم که در همین شعر آخر نیز مقصود ایشان شراب مست کننده حاوی الکل نیست. با توجه و دقت کامل عرض کردم.

۱
۴۲۱۰
۴۲۱۱
۴۲۱۲
۴۲۱۳
۴۲۱۴
۵۴۶۶