گر دست دهد خاکِ کفِ پایِ نگارم
بر لوحِ بَصَر خطِّ غباری بنگارم
بر بویِ کنارِ تو شدم غرق و امید است
از موجِ سرشکم که رسانَد به کنارم
پروانهٔ او گر رسدم در طلبِ جان
چون شمع همان دَم به دَمی جان بِسِپارَم
امروز مَکَش سر ز وفایِ من و اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم
زلفین سیاهِ تو به دلداریِ عُشّاق
دادند قراری و بِبُردَند قرارم
ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بویِ شفابخش بُوَد دفعِ خُمارم
گر قلبِ دلم را نَنَهد دوست عیاری
من نقدِ روان در دَمَش از دیده شمارم
دامن مَفِشان از منِ خاکی که پس از من
زین در نتواند که بَرَد باد غبارم
حافظ لبِ لَعلَش چو مرا جانِ عزیز است
عمری بُوَد آن لحظه که جان را به لب آرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ نشاندهنده عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر آرزو دارد که اگر بتواند، خاک پای محبوبش را بوسه زده و آن را در یادگار خود ثبت کند. او در دریاچهای از اشک خود غرق شده و منتظر است که این اشکها او را به محبوبش برساند. همچنین از این میگوید که اگر به محبوبش برسد، جان خود را به سادگی فدای او خواهد کرد. شاعر از محبوب میخواهد که در وفای خود بکوشد و او را از اندوه برهاند. او دلباخته زلفهای محبوب است که آرامش را از او گرفته و با خیالی خوش، بوی گلاب و شراب را از باد طلب میکند. در نهایت، حافظ ابراز دلتنگی و عشق بیپایانش را نسبت به محبوب نشان میدهد و به لحظهای اشاره میکند که جانش در دلش آکنده است و محبوب برای او بسیار عزیز است.
هوش مصنوعی: اگر موقعیتی پیش آید و بتوانم، خاک کف پای محبوبم را بر لوح چشمانم به عنوان نشانی از عشق بنویسم.
هوش مصنوعی: من در عطر و بوی وجود تو غرق شدهام و امیدوارم که اشکهای من مانند موجی، مرا به تو برساند.
هوش مصنوعی: اگر به عشق او برسم و در پی جان او باشم، مانند شمع در همان لحظه جانم را به او تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: امروز به خاطر وفای من به خودت آسیب نزن و به یاد نیاور آن شبی که به خاطر غم، دست به دعا برداشتم.
هوش مصنوعی: موهای سیاه تو دل عاشقان را آرامش بخشیده و برایشان تعهدی ایجاد کرده است، اما این زیبایی من را بیقرار کرده است.
هوش مصنوعی: ای باد، از آن باده خوش مزه نسیمی برای من بیاور، زیرا بوی آن درمانگری دارد و میتواند خمار و حال بد مرا برطرف کند.
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی به من نرسد، تمام احساسات و ثروتهای دلم را در لحظهای که دوستانم را میبینم، از یاد میبرم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از من که یک انسان خاکی و فانی هستم، دامن خود را دور کن، زیرا پس از من، هیچ چیزی جز غباری از من نخواهد ماند که باد بتواند آن را ببرد. به عبارتی، او به ناپایداری زندگی و اینکه پس از مرگش چیزی از او باقی نخواهد ماند، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: حافظ میگوید که لبِ لعل محبوبش برای او به اندازه جانش ارزشمند است و او آماده است تا تمام عمرش را تلف کند تا آن لحظهای که جانش در خطر است، به لبِ معشوق نزدیکتر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از مجلستان هرگز بیرون نگذارم
وز جان و دل ودیده گرامیتر دارم
بر فرق شما آب گل سوری بارم
با جام چو آبی به هم اندر بگسارم
گفتم بشمارم سر یک حلقه زلفش
تابو که به تفصیل سر جمله بر آرم
خندید به من بر سر زلفینک مشگین
یک پیچ بپیچید و غلط کرد شمارم
بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بیروی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
[...]
دریاب که من طاقت هجر تو ندارم
بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم
از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم
گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم
هر روز دم سرد، مگر باد خزانم
[...]
بی دوست من از باغ ارم یاد نیارم
ور جنت فردوس بود، دوست ندارم
از دست رقیبان نروم، ور برود سر
من خاک در دوست به دشمن نگذارم
پرورده به خون جگرش بودم و چون اشک
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.