امین در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو:
نظر شخصی:
در این شعر سلطان محمود نماد عدم،یاسکوت ذهن میباشد و هندوبچه نماد ذهن و حواشی وارد بر آن که استاد سخن با این تمثیل زیبا قصد در فهماندن اصل در حالت زیبای عدم و فرع یر هست و واقعیات ذهنی دارد.
باتشکر از سایت بسیار سودمندتان...
ناشناس در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸۳:
عمردرگذرهست آهسته آهسته
خوشی هم درگذرهست آهسته آهسته
علیرضا پیشگو در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
سعدی با گلایه و تغییر در رویه ی زندگی شروع میکند.
از مدعیان توحید و اخلاص راه درست را میطلبد.
می با جوانان خوردنٰ مانند دیگر آثار سعدی که بسیار به عشق و جوانی و لذایذ این چنینی پرداخته به نظر میل و هوس درونی را بیان میکند و علت سرودن ابیات تغییر در شیوه زندگی نیز یکی همین لذت نفسانی است نمونه ای از خروار.
بیچارگی همان تضرع و اظهار نیاز به درگاه باری تعالی است :اگر اظهار نیاز به خالق کنیم ما را رفعت میدهد مثل داستان سگ اصحاب کهف که به آن درجه رسید و در مقابل اگر اظهار وجود در برابر حضرتش کنیم که ادعا و ماخولیایی بیش نیست از سگ پست تر میشویم.
باید به دامن طبیعت رفت و آثار خدا را دید.
باید از فرصت استفاده کردو
شعر از عرفان به عشق وارد میشود.
بهرام در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
وزن مصرع دوم از بیت دوم نمی خواند.
اقرار نمایی به خدایی به خدا
این با فلسفه وحدت وجو عارفان هم صازگار است
اقرار نمایی به خدایی خدا
هم از نظر وزن مشکل دارد هم بسیار عامیانه و سطحی است. هرچند با تفکر حوزوی سازگار است اما دقت شود که شاه نعمت الله حوزوی نبوده و یک عارف و باورمند به بحث حلول یا اتحاد است.
خواهش می کنم تفکرات شخصی را لحاظ نکرده و ابیات را تحریف نکنید.
مرتضی ( باران ) در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - صفت بهار و عیش خسرو و شیرین:
مصراع اول بیت چهارم از پایین
"از" بس خنده که شهدش بر شکر زد
" ز "
پیمان ابدالی در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۰۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:
در چندین شعر وحشی از جمله همین شعر واژه ی "سد" را مشاهده کردم که به نظر من "صد" است. آیا دلیل خاصی برای این نوع نگارش وجود دارد؟
علی در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:
البته شاید بیت آخر نباشه من اینطور گفتم،منظورم اینه که آیا یکی از ابیات این شعره؟
علی در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:
آیا درسته که بیت آخر این غزل یا قصیده اینه:
حافظ به جان محب رسول است وآل او
حقا بر این گواست خداوند داورم یا
براین سخن گواست خداوند اکبرم
ناشناس در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن:
در زبان تبری ( مازندرانی) سما یعنی رقص
در زبان نایینی سما یعنی رقص
سماع صوفیه از همین ریشه است و از ریشه سمع به معنی شنیدن نیست
دکتر ترابی در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:
روفیای بسیار گرامی،
خوانده ام و خواهم خواند، آموخته ام از شما و خواهم آموخت .
اندرز استاد توس در گوش جانم نشسته است
" میاسای زآموختن یک زمان"
که در کنار نام دانشگاه تهران نیز نوشته بودند
( و من روستایی نا دانشمند بخت آنرا یافته ام تا دانشجوی همیشگی آن کعبهی ارزوها باشم )
یادش به خیر !
کعبه گفتم و یاد جاوید جهان پهلوان در دلم زنده شد.
در شب پایانی بازیهای والیبال دانشگاه گاه برخی نامداران روزگار نیز به تماشا می آمدند
دو تن را به خوبی به یاد می آورم، گلپایگانی و تختی، گلپایگانی آواز مست مستم ساقیا خواند و جهان پهلوان که در دل دانشجویان جای ویژه ای داشت سخنی بدین مضمون به زبان آورد ( هر گاه که هوای زیارت خانهی خدا در سرم مِی پیچد طواف دانشگاه دلم را آرامش میبخشد)فریاد های زنده باد بازی را بیش از بیست دقیقه به تعویق انداخت.
به گمانم سالی نکشید که مرگ نابهنگام و مشکوک او دلهای ایران دوستان را داغدار کرد.
ببخشایید حاشیه رفتم ، حاشیه نویسی است نه؟؟ خوب حاشیه رفتن دست کم خویشی واژگانی با حاشیه نویسی دارد!. بگذریم
این کمترین سرشته ای از عرفان ندارد از آن جمله عرفان عملی ( و این شاید ریشه در سرشت سر کش من دارد که سر سپردن را بر نمی تابد داستان مراد و مرید را که گویا جایگاه ویژه ای در عرفان کلاسیک دارد)
دیدگاه شما درس تازه ای برای رهروان است و هم اندکی با آنچه من گفته ام همخوانی دارد ، مگر که آن شما علمی و راهگشاست و نوشتهی من مبهم ونارسا ، اما گویا هردومان نشانی سر منزل مقصود را یافته ایم همسفر ( شکر ایزدکه بانگ خوش جرس طنین انداز است )
داود در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:
این شعر رو مرحوم عالینژاد در اجرای آئین مستان بسیار زیبا اجرا کردند...
بابک در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن:
دوست گرامی جناب کیخا،
غزل مورد پرسش را یافتم.
بابک در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
کسرای عزیز،
انشاءالله زمانی که به دلدارت رسیدی شیخ و خواجه را از یاد نبری و با یار این اشعار را بخوانی.
علی در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۲ - سفر اشک:
فوق العاده است این غزل...
دکتر ترابی در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:
زحمت افزا میشوم،
من نیز چون حضرت شمس نه حافظ شناس که تنها حافظ دوستم و از آنجا که رند هم نیستم از صبح خیزی و سلامت طلبی بی خبر،
اما اینقدر میدانم که گر رندا ن سحر خیز و عافیت جویند مصرع بعدی رندان ، ورنه قرآن است
دکتر فریبرز ملک نصری در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
همهٔ غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
بعد از سلام
اولین بار معلم تاریخم در دبیرستان امیر کبیر تهران / / ایران کمپلت در چنگال طاقوت بود//این غزل را دکلمه کرد
چند روز قبل انرا در سما 1 اوردند.
من بسیار خوشحالم که میتوانم این غل را دوباره و دوباره بخوانم
موفق باشید
دکتر فریبرز ملک نصری
کارلسروهه
المان
کسرا در ۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
خدا بیامرزه روح اون عزیزانی رو که برنامه رادیو گلها رو در حدود 40.. 50 سال پیش راه اندازی کردن و به زیبایی و هنرمندی وصف نا پذیری آثار جاودانی... بهتره بگم میراث جاودانی... از خود و شاعران و هنرمندان سرزمین پاکم ایران به یادگار گذاشتن... به شخصه علاقه ای به شعر نداشتم اما این برنامه چنان شوقی رو به جان من انداخته که حالا هزاران شعر رو با جون و دل حفظم...
این شعر رو هم از اونجا شنیدم... معرکس...
کسرا در ۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
با اجازه مرحوم شاعر گرانقدر هلالی جغتایی... شعری از ایشون رو که فقط برازنده ی حضرت سعدیست... میخوام تقدیم کنم به روح والا مقام عشق جاودانم سعدی...♥♥♥♥♥♥♥♥♥
جان خوشست، اما نمیخواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم تو را
من چه گویم که آنچنان باشد که حد حسن توست؟
هم تو خود فرما که چونی، تا چنان گویم تو را
فرزام در ۱۰ سال قبل، شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیهالسلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن:
"صبح شد ای صبح را پشت و پناه
عذر مخدومی حسام الدین بخواه"
اشاره به این دارد که سرایش مثنوی شریف گاه تا سپیده دم ادامه داشته و حسام الدین که دلیل و انگیزه ی مولانا برای سرودن مثنوی بوده را خواب فرا می گرفته است .
منصور در ۱۰ سال قبل، یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » حدیث جوانی: