بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۷:
رضا گرامی،
به گمان این بنده در پوستین خلق افتادن،
1-در جلد مردمان رفتن، پا در کفش دیگران نهادن، سعی در سر از کار دیگران در آوردن
2- چون یا مانند خلق گشتن
در اینجا برداشت حقیر،
-که پدر به او گوید آن به که به خواب روی تا فضولی در کار، و عیب یابی از دیگران
- و آنکه متعبد بودن، ولع در زهد، تا صبح بیداری کشیدن و فقط کتاب آسمانی "خواندن" و عیب در دیگران دیدن، که آنان در جهل باشند و نا آگاه، را به طفولیت (خامی و نا آگاهی) مرتبط داند، و چون خلقی نادان و خودبین،
-و از دید یک پخته فرماید که "مدعی" یا همان خام پرده ای بر پندارش باشد تا زمانی که چشم خدابینش حاصل شود، و پس از آن خود را نیز غیر از جزیی از محتاجان نبیند.
یعنی آنکه "پخته" حتی پس از رسیدن به این درجه، در دیگر خامان و ناآگاهان عیب نمی بیند و بر آنان عیب نمی گیرد.
رشید در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:
سلام به نظر من همان اولی درست تر است. احتمالا واژه 'نشاند' معادل 'ننشانند' بوده است اما بخاطر وزن شعر تغییر یافته است. چون در حال نصیحت کردن است و می گوید ' نیکی به بدان مثل کاشتن یک درخت در شوره زار است' یعنی تخم افکندن بود بر شوره خاک.
با تشکر از پدید آوران سایت زیبای گنجور
رابعه در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
با صدای استاد شجریان بی نشیر است
بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۷:
کاوه گرامی،
مولع را بنده (مو+ لِع) می خواندم که پس از رجوع به فرهنگ معین دیدم که اشتباه است و نحوه صحیح را شادروان فرموده اند مو + لَ (Mūla) باشد.
مُصحَف
بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:
محمد امیرمیران گرامی،
-"دست از طلب ندارم تا کام من بر آید"
اگر "طَلَب" باشد به معنای خواستن
همواره خواهان باشم تا به آرزوی خود رسم
اگر"طِلب" باشد یا معشوق
همواره بدنبال معشوق باشم تا به او رسم
-"یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید"
جانان هم به معنای معشوق، و هم محبوب الهی " جانِ جان" باشد
اگر معشوق زمینی
یا تنم ( هم تواند جسمم باشد، و هم وجودم) به معشوق رسد یا جان دهم در راه او (بمیرم)
اگر "جانِ جان"
یا از جسم (وجود مادی) گذرده به جانان رسم، یا جان دهم در راه او(بمیرم)
"بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر"
بعد از مرگم درون قبرم را بنگر
"کز آتش درونم دود از کفن بر آید"
آتش درونم اشاره به آتش "عشق" دارد، عشق ازلی و ابدی است و شروع و پایان و مرگی ندارد.
که از آتش این عشق که درون من بوده و هنوز نیز پس از مرگ جسمم باقیست،
1-کفنم نیز آتش گرفته و مشغول به سوختن است.
2-از درون کفنم دود ناشی ازین آتش بی پایان بیرون می آید.
اگر نقصانی در بیان باشد، ببخشایید.
محسن اصلانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:
در خصوص این غزل به عرض برسانم حضرت استاد فتحعلی واشقانی فراهانی (استاد بزرگ خوشنویسی) در یک چلیپای بسیار زیبا به تصویر کشیده است که سزشار از زیبایی است
مرتضی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۱:
سلام خسته نباشید این غزل بالایی خیلی عیبو اشتباه داره که من تک تک ابن عیبهارو بعدا میگم توروخدا نسخه اشتباه چاپنکنید.خیلی واژه اشتباه توشه.
محمد امیرمیران در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:
با سلام امکان دارد که دو بیت اول این غزل را برایم معنی بفرمایید ، متشکرم امیرمیران
محمد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:
به نظر من حافظ با این شعر خواسته اطلاعات زبانی و ادبیاتی کاملش در منطقه رو به خواننده نشون بده... به خصوص مصرع غرت یک وی روشتی از امادی که هنوز در مناطق مجاور شهر قدیمی ارجان و بهبهان امروزی رایج هست و بسیار استفاده میشه... مثلا امروزه در گویش بهبهانی به جای عبارت سر لجت در فارسی از عبارت سر غرتت استفاده میشه... و به جای عبارت چی از ما دیدی در فارسی چت اما دی استفاده میشه
ادب دوست در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
میفرماید:
روز در کسب هنر کوش ، که می خوردن روز
دل چون آینه ، در زنگ ظلام اندازد
شگفتا که می الست آینه دل را به زنگ ظلام بیالاید!!!!
ادب دوست در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
جناب نا باور،
باور بفرمایید ، از خواندن شعر زیبای لیام حظ وافر بردم .
درود بر صاحب خیر ( لیام ) و باعث خیر که سرکار باشید.
ن در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۸:
خواهی که شود دلت چون آیینه
ده چیز برون کن از درون سینه
زهرا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
استاد ناظری هم این شعر رو بسیار زیبا اجرا کردن.
ایشان مصرع اول بیت اول رو اینطور خوندن:
آن کیست کز راه کرم با چون منی یاری کند
بهروز قزلباش در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم:
از آنجا نا/م شد دُرِّ /یتیمش
مِ شد در رِ = مفاعیلن
صدای کسره با حرف بعد اشباع و اندکی (یک هجای کوتاه) کشیده خوانده می شود. این کار در خواندن جای خالی هجای کوتاه را پر می کند. اما از آن جا که در آغاز به جای استفاده از هجای کوتاه مثلا«زِ» از هجای بلند«از» استفاده شده لذا توازن هجا در کل مصراع رعایت شده و این کار در عروض سنتی مجاز است و نمونه های بسیاری از بزرگان می توان یافت که آن را مجاز دانسته اند. لذا اشکال وزنی در مصراع گفته شده نیست.
با احترام
بهروز قزلباش در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم:
لب و دندانش از آن در سنگ زد چنگ
لب و دندان/ شاز آن در سن/ گِ زد چنگ
مفاعیلن/ مفاعیلن/ مفاعیل
نون در رکن اول به دلیل ساکن بودن از وزن ساقط نیست. یعنی در هجای وزن به حساب نمی آید. بنا بر این با این که « لب و دندا» به قدر یک رکن است نون ساکن جواز پیوستن دارد. در رکن دوم حرف «ش» با فتحه و اشباع الف در « از» در وزن به صورت شَز خوانده می شود و «شزان در سن» در وزن صحیح است. لذا وزن مصراع غلط نیست.
با احترام
کوروش در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
درود بر استاد شجریان و روح محمدرضا لطفی ... نمیدونم ایا ایا بهتر از این هم میشه این شعرو خووند؟ بدون شک هرگر....
ناباور در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
غزلی خواندم در یکی از سایت ها
دیدم چه به مناسب حاشیه نویسان این شعر است
نه من از روزگار می بینم نه هم از کردگار می بینم
ای شمایان گرفته دامن جهل عقل را در فرار می بینم
ملتی خو گرفته بر هذیان ابلهان بی شمار می بینم
چشم ها روشن از جمال شما عقل را شرمسار می بینم
جامتان از خرافه لبریز است همه را می گسار می بینم
قوم بدبخت بی خرد را بین خیل بی اختیار می بینم
سر نهاده به سجده ی مهمل همه را بنده وار می بینم
تا که قومی چنین فنا رفتند قامتی بس نزار می بینم
هرچه پنهان کنیم سستی را ضعف ها آشکار می بینم
تا که در بند این خرافاتی سکّه ات کم عیار می بینم
چشم بگشا که عمر می گذرد سال ها بی بهار می بینم
درّ رخشان به دامنت بسیار بر خزف اعتبار می بینم
گر بگوید ” لیام “ و تو خندی شام تو پایدار می بینم
نا باور
فاطمه سادات در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی:
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
شهریار دل و جان
کاوه در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۷:
با درود فراوان به شما
" مولع" و مصحف" چگونه تلفظ می شوند؟
با سپاس
ادب دوست در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۷: