گنجور

حاشیه‌ها

بی سواد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۲ - ذکرخیال بد اندیشیدن قاصر فهمان:

آنچه این کمترین در معنای پله و پایه یافته است این که نردبان ( نردبام) پله ها ( پلگان !) دارد و تنها یک پایه که بر زمینش استوار میدارد.
بر نردبان که بر میشوید پله پله بالا می روید و نه پایه پایه!! و زنده یاد زرین کوب، بی گمان تفاوت پله و پایه را نیک میدانسته است.

بی سواد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

روفیای گرامی،
گرچه آن نیز زندگی بخش است اما آن درختی دیگر است
برای ذهن جسجو گر شما دشوار نیست ، جوینده یابنده است.
اما باور داستان غورباغه اهریمن و ماهیان اهورا نیاز به منابعی فراتر از ویکی پدیا دارد، که خود در نسخه ایتالیایی می گوید صحت این مطالب نیاز به مدارک بیشتر دارد!!
به اصطلاح داشنامه آزاد است!! و هر بی سوادی چون من نیز میتواند بر گنجینه بد آموزی های آن بیفزاید.
شیوه اندیشگی پدران ما بر آزمودن استوار بوده است یافتن آتش را در شاه نامه ها با افسانه پرومتیوس مقایسه کنید و فرزند آوری مشی و مشیانه را که خود از دو شاخه ریواس زاده میشوند ....و
تقدس درخت در سرزمین های خشک و کم آب ایرانی
نیاز به هیچگونه نماد شناخت ندارد زندگی وابسته به آب و درخت بوده است .
سرو کاشمر ، سرو ابرکوه ...و هزاران درخت کهن در جای جای ایران ویج این قلب تپنده جهان

Ahmadali Gholami در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

نکا ت مهم در این غزل
1. کارحسن معشوق و عشق عاشق هردو به سمت کمال و افزایش پیش میروند و زوالی ندارد.
2. زوال ناپذیری و ازلی بودن این دو
3. تصور عقل انچه را دریافت در محدوده درک وهم و دریافت وهم نمی باشد
4. دم و لحظه هر دو یکی هستند ولی از دو فضای متفاوت و یک تفاوت مفهومی خواهند داشت بسبب متفاوت بودن در تعلق ولی بلاحاض فعلیت یکی می باشند ولی در دو محیط و مختصات متفاوت. نکته مهم در غزل حافظ که کمک شایانی به درک رابطه می نماید مقدار ارزش کمی دم وقتی از فضای روحانی به فضای فیزیکی وارد می شود با توجه به معادلات تبدیل به دو صورت خواهد بود
الف- زمانیکه حافظ با معشوق باشد و درک نماید یکسال زمانی فیزیکی که حضور داشته باشد ارزش 365 روز آن به میزان 1 روز خواهد بود در واقع زمان منقبظ می گردد.
ب- زمانیکه حافظ غافل از معشوق و ناتوان از درک آن باشد در یک دم روحانی پس از تبدیل و انتقال به فضای فیزیکی در 1 لحظه یا همان کوچکترین واحد زمانی فیزیکی برابرخواهد بود با 365 روز که در واقع انبساط زمان را نشان می دهد.
5. در خواب انچه به چشم دیده شود فقط خیال و خیال است
در نهایت بازهم "مقام رضایت" انچه قبلا بدان اشاره کرده میرسیم.

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

بسیار سپاسگزارم بابک گرامی
پیشتر این صفحه را خوانده بودم ولی نمیدانم چرا چیزی دستگیرم نشده بود .
حال میدانم که درختی در فرهنگ ایران باستان و یهودی بوده است که در فلسفه و اسطوره شناسی و مذهب استعاره ایست از شبکه ارتباط پیچیده تمام اجزای حیات بر روی زمین .
شجره نامه نیز جدا از این درخت نیست .
مهم این است که فهمیده بودند شبکه ای وجود دارد !
در فرهنگ ایران باستان و یهودیت قورباغه ای در ریشه درخت مامور از بین بردن این شبکه حیات است و در ایران باستان دو ماهی نیز از سوی اهورامزدا برای نگهبانی از قورباغه و جلوگیری از این امر گمارده شده اند .
فیلمی دیدنی نیز با عنوان pan's labyrinth دیده بودم که در آن درختی بود که در ریشه آن قورباغه چاقی زندگی میکرد . حال میفهمم داستان قورباغه چه بود !!
ممنونم بابک گرامی .

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

بستری از رگهای خونی ؟!
جفت را میفرمایید ؟؟

دکتراحمدرضانظری چروده در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:

به پراکند را باید به شکل بپراکند خواند وروی پ ساکن میگذاریم وکند با دو فتح خوانده می شود.

دکتراحمدرضانظری چروده در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:

همانا که آمد شما را خبر
که ما را چه آمد ز اختر به سر
ازین مارخوار اهرمن چهرگان
ز دانایی و شرم بی بهرگان
نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد
همی‌داد خواهند گیتی بباد
بسی گنج و گوهر پراگنده شد
بسی سر به خاک اندر آگنده شد
چنین گشت پرگار چرخ بلند
که آید بدین پادشاهی گزند
ازین زاغ ساران بی‌آب و رنگ
نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ
که نوشین روان دیده بود این به خواب
کزین تخت به پراگند رنگ و آب
این پیش بینی است که نوشین روان به خواب دیده وازین زاغ ساران بی‌آب و رنگ با به عربها عائد میگردد

دکتراحمدرضانظری چروده در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:

در بیت ازین مارخوار اهرمن چهره گان خطاب به اعراب دارد که از دانایی وخرد وشرم وحیا بی بهره اند . فردوسی بزرگ بارها اعراب را به جهت حمله به ایران تقبیح کرده است ودر بیت های بعدی هم به طور صریح اشاره به نژاد عربها دارد

شایق در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:

با سلام و سلام وویژه خدمت دوستی که تازه به جمع ما بیوسته اند جناب شادمانه خوش امدید اما چند نکته 1 - جناب بابک اگر لطف می کردید و مطالب خود را را در مورد عقل مرقوم می فرمودید حتما استفاده می بردیم عقل یکی از نیروهای موجود انسانی برای شناخت دنیای بیرون از خودش است اما اینکه انسان چقدر قادر به استفاده از این نیروست بستگی به مسایل فراوانی دارد و ابنکه قاضی نهایی برای انتخاب عقیده. خود انسان است و بخشی از این قضاوت را عقل بر عهده دارد شکی در ان نیست 2-جناب حمید کاینی این فقیر نوشتم ( اتفاقا ظاهرا از ناباوران است ) و این جمله بار قضاوتی ندارد من در ان نوشته به جناب ناباور عرض کردم اگر تشویقی برای نوشتن در کار است از جانب جناب حمید است که ظاهراطرز تفکری مثل شما دارد ولی بر خلاف شما خواستار گفتگوی بیشتر است 3 - این فقیر قصد دارم بحثی در مورد ادیان اغاز کنم از همه دوستان و بخصوص طرفداران ادیان مختلف تقاضای شرکت دارم

بی سواد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۲ - مثل:

بی هیچ تردیدی قضا در این بیت نادرست و خدا درست است از دید کلامی خدا و ناخدا در دو مصرع، از باب معنایی که همه از خداوند و مشیت او سخن میگوید و نه از قضا و قدر، مگر که مراد از قضا پروردگار باشدکه دور مینماید.
اما ناو خدا که خداوند کشتی است ، صاحب تام الاختیار در دریا و همین وآژه است که به دلیل کثرت
استعمال و خوش آوایی نا خدا شده است.

بی سواد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

جناب محدث،
در باره حرمت می در قرآن، سه مورد را حقیر به چشم دیده است که از حرام بودن می چیزی نمی فرماید:
1- لا تقربو الصلوت و انتم سکارا ( زمانی که مستید به نماز نایستید)
2- ان الخمر و المیسر من عمل آلشیطان فااجتنبوها
( شراب و قمار کارهایی شیطانی اند از آنها دوری کنید)
و
3- از تو در باره می می پرسند به آنان بگو: در آن فواید و ضررهاست و زیان های آن بیش از سودمندی هاست
بسیار سپاگزار خواهم بود گر جایی دیگر در کلام الله مجید آمده است حقیر را ارشاد فرمایید.
دوسه نکته در باب نوع و کیفیت این می آنرا به روشنی همان شراب شیراز معرفی میکند:
نخست قدح گیری به دور لاله که بهار است و بوی گل و همدمی باد صبا
دو دیگر داستان سه و نه ماه که به قرار نه ماه پارسایی گناه سه ماه می گساری را پاک میکند( سه به یک)
و سه دیگر ، در بیت سوم میفرماید چون پیر مغانت به می حواله کرد، بستان ، بنوش و چشم به راه بخشایش خداوند باش
( این می اگر آنست که میفرماییدالبته نیازی به بخشایش پروردگار ندارد )
اضافه مینمایم در بیت تخلص معاشرت با رندان پارسا را
به خویش و شاید مایان سفارش می کند که میباید در کار سه و نه خبره باشند..

محمد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۲ - مثل:

سلام دوستان
من اون بیت رو اینجوری هم شنیدم
خدا کشتی انجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه بر خویشتن بردرد
و میگن اگه فردوسی این بیت رو میگقت اینجوری بود چرا که به این صورت خدا در اول جمله قرار میگیره
ممنون از همه دوستان و سروران

بی سواد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

روفیای گرامی،
طوبی می گویند نام درختی بهشتی است چنان بزرگ و پر شاخ و برگ ،که بر سر جمله بهشتیان سایه می افکند.( در صورت لزوم!!)
و البته با درخت زندگی که نام بستری ازرگهای خونی
در تن زنان است ارتباط ندارد.!!

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

درود محدث گرامی
چرا !
همینطور است که میفرمایید .
دقیقا تنها امتیازی که میتوان به آدم ها داد دوری و نزدیکی به ریسمان الهی یا حبل المتین یا rule of universe است .
ولی حقیقت دوستی یا حقیقت طلبی غیر از اینکه خودش قابل اندازه گیری نیست آخر باید یک نمود بیرونی هم داشته باشد !
و آن چیست ؟
بهتر از خدمت به خلق ؟
تشخیص اینکه چه کسی به حق و حقیقت نزدیکتر است بسیار دشوار و اختلاف برانگیز است . ولی عدالت خداوند ایجاب میکند حقیقت به طور یکنواخت و عادلانه ای در دسترس همه ابنای بشر بوده باشد .
مثلا شما که هرگز انتظار ندارید یک انسان ساکن جزیره ماداگاسکار به اندازه شما درباره اهل بیت بداند و ارادت داشته باشد .
شرایط او اقتضای این امر را نمیکند .
حقیقت چیز واحدیست .
حقیقت ریسمان الهی است .
حقیقت این است که اگر آدم ها را بیازاریم در امان نخواهیم بود .
حقیقت این است که جوانی و زیبایی پایدار نیست .
حقیقت این است که دوستی راستین یک ثروت است .
حقیقت این است که ما به پدر و مادرمان بدهکاریم و باید قرضمان را هر چه زودتر ادا کنیم .
حقیقت این است که خرد ورزی از درد و رنج بشر میکاهد .
حقیقت این است که پرهیز از مردم آزاری انسانها را محبوب دلها میکند .
شاید بگویید از کرامات شیخ ما اینست شیره را خورد و گفت شیرین است !
شاید بگویید اینها که خیلی پیش پا افتاده هستند !
ولی باور کنید هنوز ما اینها را خوب نفهمیدیم .
اینها حقایقی هستند که فرد و جامعه بشری در همه جای این کره خاکی از قطب تا استوا بدانها دسترسی دارند و بوسیله فهم آن رستگار میشوند .
و هر که بیشتر و بهتر اینها را فهم کرد بدون فوت وقت کمر به خدمت خلق میگشاید .
کسی مرد تمام است کز تمامی
کند با خواجگی کار غلامی

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

روفیای محترم، نظری عالی مرقوم فرمودید و خوب به تنبلی ما اشاره نمودید. واقعا فرهنگ اندیشیدن در میان ما اندک بوده، هست و شاید خواهد بود لعل الله یحدث امرا. نکته ی روبرو شدن با امور متنوع و قضاوت بر اساس پیش فرض ها هم جالب بود فقط فکر نمی کنید یک استثنایی هم دارد و کلیت ندارد؟ همواره اینگونه نیست که به سبب ترس از اضظراب ناشی از شکسته شدن ساختمان های فکری مان، از اندیشیدن فرا می کنیم. گاه بر اساس اصولی که داریم مجبوریم و باید اینگونه باشیم که استثناها را بر همان تغلیب، تعمیم دهیم. به نظر ناقص ما حافظ نیز از همان هایی است که فکرش یکدست است و اصتثناهایش را اگر چه به تخصیص اکثر بینجامد باید تعمیم داد. در ضمن فرمایش مرحوم انشتین صحیح نیست و سخت ترین کار دنیا، اندیشیدن نیست، "اندیشیدن هدفمند" از مطق اندیشیدن طخت تر است و تازه سخت تر از اندیشیدن هدفمند، پابندی به لوازم و تولی و توابع همان اندیشیدن است. زیاده جسارت شد.

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

بر این باورم نظام یک جامعه ابدا نباید امتیازی به انسان ها از حیث عقیده شان بدهد...بلکه هر امتیازی باید بر مبنای خدمات انسان ها به جامعه باشد/// استاد گرامی، اگر خدا در نظامی که برای بشر طراحی کرده و از حیث عقیده امیتزاهایی هم داده باشد، به نظر شما این نظر شما به ویژه قید ابدی اش را چگونه باید برتابیم. مثل ارسطو که می گفت من افلاطون را دوست داریم و حقیقت را هم، ولی حقیقت را بیشتر،I love Plato, but I love Truth more یا اینکه افلاطون دوست من است ولی حقیقت دوستی بهتر و نزدکیتر Plato is my friend, but truth is a better friend.ما هم به روفیا ارادت داریم ولی به حقیقت بیشتر! و الان چکار کنیم؟ آیا نمی توان حقیقت شناسی و دفاع از حقیقت را یک امیتاز دانست و در راستای خدمت به انسان ها؟ کمی روشنمان نما لطفا!

علی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶:

لطفا از علایم نگارشی به خصوص ویرگول و دونقطه برای سهولت خواندن ودرک معنا استفاده نمایید.

روفیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

محدث گرامی
سپاس
من درباره اسفار اربعه هیچ نمیدانستم .
نوشتار شما را که خواندم یادم آمد شیخ محمود شبستری کل این سفر چهار گانه را در یک بیت طلایی گفته است :
ز جزوی سوی کلی یک سفر کرد
وز آنجا باز بر عالم گذر کرد
بعضی از آدمها در میانه هیاهوی عالم کثرت میان آدمها می مانند .
بعضی سفر میکنند از خلق به حق ولی چه سود ، دوباره به سوی خلق باز نمیگردند .
این بازگشت به سوی خلق و دیدن خدا در چهره انسانها و کرامت قایل شدن برای تک تک انسانهاست که این سفر را تکمیل میکند .

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

"خلط مبحث" نزد عاقلان کاری بس ناپسند است. حافظ سخن از فقه نمی گوید که احکام فقهی را در شعرهای عرفانی اش وارد کنیم. تکبیر چهارتایی که مال سنی هاست و در نماز میت 4 تکبیر می گویند ربطی به مباحث عرفانی حافظ ندارد. باید با هر کس به زبان خودش سخن گفت و منظور حافظ از چهار تکبیر، قاعدتا چیزی در پیرامون مباحث "تروک اربعه" است که عارفان جز خدا همه چیز را ترک می گویند. تکبیر گفتن هم نشانه ی بدرود گفتن و بی توجهی است.

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

مثلا در همین بیت شه ماه می خور....طبق میانی اسفار اربعه که ملاصدرا در کتاب "اسفار اربعه" اش بیان می دارد می توان تحلیلی معرفتی به دست داد که با روح تفکری حافظ هم سازگار باشد.(با اینکه ملاصدرا 200 سال بعد از همشهری اش حافظ بوده ولی اندیشه ی اسفار اربعه به زمان ما قبل حافظ بر می گردد). طبق این مبنا سفر فی الحق بالحق، همان سه ماه می خوردن است و سه سفر دیگر یعنی سفر اول که "من الخلق الی الحق" باشد و دو سفر نهایی که "من الحق الی الخلق" و "فی الخلق بالحق" باشد همان نه ماه پارسایی است. همچنین طبق اسلوب عرفانی جلو رفتن باعث می شود اشعاری مثل حواله شدن به می توسط پیر سالک و سجاده را به می رنگین کردن به امر پیر مغان، معنای زیبایی پیدا کند نه معناهای قشری و متناقض که می بنوشیم و منتظر رحمت خدایی باشیم که می را در همان قرآنی که حافظ، حافظش است حرام کرده است و قس علی هذا.

۱
۴۱۵۷
۴۱۵۸
۴۱۵۹
۴۱۶۰
۴۱۶۱
۵۵۴۶